1- اصول رسيدگي و جايگاه دليل در داوري
2- اصول حاكم در رسيدگي داوري
3- جايگاه دليل در داوري تجاري بينالمللي
4- قواعد ادله در رسيدگي داوري
5- قواعد حاكم بر ادلهي اثبات
6- قواعد حاكم در رسيدگي به ادله
معیار قضاوت در مورد میزان مطلوبیت روشهای حل و فصل اختلاف را میتوان درجهی مسالمتآمیز بودن آنها و نیز مقدار توفیقشان در حل و فصل واقعی اختلاف دانست. برآیند هر دو معیار مذکور، اقناع طرفین اختلاف و راضی شدن آنان به نتیجه است. بنابراین، در طیف گستردهی روشهای متعارف حل اختلاف، مناسبترین روش را میتوان حل و فصل دوستانه و توافقی از طریق مذاکره بین طرفین و نامطلوبترین آنها را رسیدگی قضایی دانست. چرا که در روش نخست، اختلاف به شکل واقعی و دوستانه حل و فصل میشود و غالبا روابط طرفین نیز استمرار مییابد. در حالی که در رسیدگی قضایی به لحاظ صلاحیت اجباری محاکم و تحمیل رأی بر محکومعلیه، چه بسا اختلاف به شکل واقعی حل نشود و رابطهی تجاری طرفین نیز ادامه پیدا نکند. البته از آن جا که یکی از مهمترین شؤون ضروری حاکمیت، حل و فصل اختلافات است و در بسیاری موارد امکان حصول توافق یا تمسک به شیوهای مسالمتآمیز و دوستانه وجود ندارد، رسیدگی قضایی توسط محاکم گریزناپذیراست و باید تلاش شود که در این روش اجباری تا سر حد امکان عدالت و انصاف در شکل و محتوی جریان یابد تا توان اقناعی تصمیمات قضایی و در نتیجه رفع واقعی اختلافات در این روش نیز به حداکثر برسد.
روشهای دوستانه و مسالمتآمیز که غالبا به عنوان شیوههای جایگزین حل اختلاف (ADR) شناخته میشوند، علیرغم مطلوبیت بیشتر، به تنهایی و به عنوان روش نهایی حل اختلاف مورد استفاده قرار نمیگیرند؛ زیرا نتیجهی آنها مادام که در چهرهی یک توافق ظاهر نشود برای طرفین الزامآور نیست. در این میان داوری را باید استثنا دانست. این شیوه از حیث مبتنی بودن بر توافق و اشراف طرفین بر جریان کامل آن، مسالمتآمیز و دوستانه به حسابمیآید و درعین حال، نتیجهی آن نیز در قالب رأی داوری برای طرفین الزامآور است و هم از این روست که میتوان به عنوان یک روش نهایی حل اختلاف به آن اعتماد کرد و تکیه نمود.
فایدهی برتری روشهای مسالمتآمیز و دوستانه بر روشهای غیرمسالمتآمیز و گسترش استفاده از آنها علاوه بر طرفین اختلاف، متوجهی جامعه نیز خواهد بود. هر چه نهادهای توافقی و دوستانه بیشتر مورد استفاده قرار گیرند، جامعه کمتر دچار گسست و تشتت میشود و هر چه روابط حقوقی و تجاری مستحکمتر باشند و استمرار یابند منافع اقتصادی و اجتماعی بیشتری را برای عموم در پی خواهد داشت. بر این اساس، تلاش برای ترسیم نظام حقوقی این قبیل نهادها و ابزارهای حقوقی و ترویج و توسعه آنها، علاوه بر انگیزههای حرفهای، وظیفه و رسالت اجتماعی نیز هست.
داوری، روش توافقی و متکی به ارادهی طرفین است و به همین منظور قانونگذار نیز کمتر در آن دخالت نموده و تشریفات چندانی را برای آن مقرر نکرده است. سکوت عامدانه یا بیان مجمل قانونگذار در باب داوری و تشریفات آن غالبا پسندیده و مطابق با غرض مستتر در تدارک این شیوهی رسیدگی است؛ ولی در مواردی این رویکرد قانونگذار ممکن است داوران و وکلای حوزهی داوری را سر در گم کند و یا ویژگیهای یک نظام حقوقی در موضوعی خاص از موضوعات حقوقی، وضع پیچیدهای را فرا روی آنان قرار دهد. یکی از این موارد، بحث ادلهی اثبات دعوا در داوری است. تفاوت نظامهای حقوقی مختلف در باب ادلهی اثبات دعوا و نقش مراجع قضایی و داوری در این مورد بر حقوقدانان پوشیده نیست و سکوت قوانین و قواعد داوری پیرامون قواعد حاکم بر ادلهی اثبات دعوا پای این مناقشات را با شدت بیشتر و قلمرو وسیعتری به داوری بینالمللی نیز کشانده است