1- گونهشناسي و الگوهاي بزه ديدگي
2- علّتشناسي، انگيزهها و مراكز جرم
3- حقها و تكليفهاي زنان در فضاي سايبر
4- مبارزه حقوقي با جرائم رايانهاي عليه زنان در آمريكا
5- قانونهاي رايانهاي به منظور پيشگيري از جرائم رايانهاي عليه زنان در كانادا
6- مقررههاي حاكم بر فضاي سايبر به منظور حمايت اززنان در بريتانيا
7- جرم رايانهاي عليه زنان و مقررههاي آن در استراليا
8- بزه ديدگي رايانهاي زنان و قانونهاي رايانهاي در هند
9- منشورِِ الگو و نتيجهگيري
. بیتردید مشخصه زندگیِ مدرن و به ویژه سده حاضر را میتوان پیدایش و رشد فضای سایبر دانست. گستره فضای سایبر، جوامع گوناگون را به یک دیگر متصل، افراد را جامعهپذیر و روندِ زندگیِ روزمره آنان را سازماندهی میکند. رشد این فضا تمام جنبه های زندگی بشر را به خود وابسته کرده و آنان را به انجام فعالیتهای خود، با کمترین دشواری، توانمند ساخته است، به نحوی که حتی تصور جدایی و قطع ارتباطِ هرچند کوتاه از این دنیای نوظهور ممکن است ملالآور باشد. این پیوند ناگسستنی زمانی بهتر درک میشود که به چندین سال قبل سفر کرده و به یاد آوریم که کارهای روزمره بشر چگونه را انجام میشدند. این مقایسه ما را بسیار شگفتزده میکند. باری، تحولات امروزی ـــ از تجارت جهانیِ کالا گرفته تا پیوند تنگاتنگِ عملیات بانکی و اقتصادی، ناوگانهای حملونقل، آموزش، خدمات عمومی، بهداشت و سلامت، زیرساختهای نظامی و به طورکلی دولت الکترونیکی و نیز تحول در روابط و میانکُنشهای افراد در شبکههای اجتماعی و بهعبارتی دوزیستیِ انسانِ سده بیست و یکم ـــ همگی مرهونِ فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی ست.
2. با وجود تمام مزیتهایی که دنیای سایبر برای بشر داشته است، انقلابِ فناوریِ اطلاعات و ارتباطات بهواسطه ویژگیهای بیهمتایی که دارد (برای نمونه میتوان به ناشناختگی و عدمِ رویاروییِ چهرهبهچهره بزهکار با بزهدیده و در نتیجه دشواریِ کشف بزه و شناسایی بزهکار و نیز کثرت بزهدیدگان بهواسطه نامکانی و نازمانی بودن بستر ارتکاب جرم اشاره کرد)، بیش از هر فناوریِ دیگری، نیمه تاریکِ پررنگتری دارد، زیرا طبق یک قانونِ نانوشته، «هرچه دستاوردها و پیشرفتهای بشرْساخته والاتر باشند، بهرهبرداری سوء از آن نیز فزونتر است» و میتوان گفت که پیش از این، هیچ پیشرفتی عمیقتر از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی زندگیِ بشر را تحت تأثیر قرار نداده است. از این رو، همین وابستگیِ گسترده، خود منشأ بیشترین تهدیدها ست. زیرا در این شرایط، خلل و آسیب هرچند جزئی میتواند پیامدهای زیانباری داشته باشد. برای نمونه میتوان به حمله یا انتشار یک بدافزار در زیرساختهای دفاعیِ یک کشور یا تجاوز به حاملهای انرژی و نیز اخلال در اسناد پزشکیـبهداشتی و به طور کلی تهدید علیه امنیت ملی اشاره داشت. چنان که در سطح فردی ممکن است از این فناوریها به مثابه یک سلاح خطرناک در جهت ویرانسازیِ بنیانهای فرهنگی-اخلاقی استفاده شود.
3. با وجود این، از اوایل پیدایش فضای سایبر و سپس جرائم رایانهای، آسیبهای این جرائم روند یکنواختی را دنبال نکرده است، چنان که در آغاز، این جرائم تنها تهدیدی علیه دادههای رایانهای و حریم خصوصیِ سازمان/شرکتها بودند. اما پس از یک دوره کوتاه، نوبتِ اشخاص حقیقی بود که آماجِ حملههای سایبری قرار گیرند. در واقع، پیش از ورود به سده حاضر، جرم رایانهای تنها به عنوان یک واسطه برای حمله به فعالیتهای اقتصادی-تجاری تبیین میشد. اما با رشدِ وخامتِ بزهدیدگیِ مستقیمِ افراد در برابر تهدیدهای سایبری، تعریف جرم رایانهای نیز دگرگون شد. بهگونهای که کنوانسیون جرائم رایانهای 2001، با لحاظ «جرائم مرتبط با محتوا» در کنارِ جرائم علیه محرمانگی ، صحت و تمامیت و دسترسپذیریِ دادهها و سامانههای رایانهای، «جرائم مرتبط با رایانه» و «جرائم مرتبط با نقض حق نشر» ، بهنوعی جرمانگاریِ حمله به «حیثیت» و «کرامت» انسانها را به دولتها پیشنهاد داده است . بدینترتیب، دیگر همه چیز تنها با این معیار که حملههای سایبری تا چه اندازه برای دولت یا شرکت خسارت به بار آورده است، سنجیده نمیشود بلکه حقوق فناوری اطلاعات، حمایتِ کیفری از شخصیت و حیثیت انسانها را، که به مراتب اثرات گرانبارتر و جبرانناشدنیتری دارد، ضروری میسازد.
4. بهنظر میرسد، بزهدیدگان انسانیِ جرم رایانهای، در این واقعیت با همنوعانِ خود در فضای مادی شباهت دارند که «هرچه فرد ناتوانتر و آسیبپذیرتر باشد، محتملتر است که آماج شود». بنابراین، ملاحظاتِ علتشناختیِ بزهدیدگی در بستر سایبر نیز نشان میدهند که کودکان و زنان، از آسیبپذیرترین آماجها هستند. همچنین، بهدلیل آن که زنان و کودکان نسبت به سایر گروهها بیشترین مشارکت در فضای مجازی را دارند، بیش از دیگران در معرض بزهدیدگی قرار دارند . در ارتباط با بزهدیدگیِ کودکان باید گفت که یافتههای پیمایشهای تجربی این انگاره را تأیید میکنند. برای نمونه پیمایشی در سال 2006 نشان میدهد که «صنعت هرزهنگاریِ کودکان، سالانه 3 میلیارد دلار گردش مالی دارد و نزدیک به 100000 وبگاه، تصویرهای مستهجن کودکان را عرضه میکنند. افزون بر این، تعداد کودکان مشغول در هرزهنگاری از 15% در سال 1997 به 26% در سال 2000 افزایش یافته است. با وجود این، رقم واقعیِ مصرفکنندگانِ اینترنتیِ هرزهنگاریِ کودکان، پنهان مانده است» . همچنین، بسیاری از وبگاهها به ترویج فرهنگِ برقراری رابطه جنسیِ بزرگسالانـکودکان و کودکْدوستی میپردازند. شاید به دلیل رشد این کژوریها ست که هماکنون پژوهشگران تمرکز خود را بر آسیبشناسیِ رفتاریـروانی بزهکاران و بزهدیدگان این دسته جرائم قرار دادهاند تا بتوانند اختلالاتِ شایعی را که در دوران بزرگسالی گریبانگیرِ آنها میشود، پیشگیری و درمان کنند. در گستره فضای سایبر، وضعیت زنان چندان بهتر از کودکان نیست. پژوهشها نشان میدهند که برخلاف مشارکتِ ناچیزِ زنان در بزهکاری رایانه ای، آنان بیشترین سهم از بزهدیدگی را به خود اختصاص دادهاند . آنان ممکن است آماجِ گونههای متنوعِ سوءاستفاده جنسی یا غیر جنسی قرار گیرند. در این میان، جرائمی که به اقتضاء «زن» بودنِ آنان رخ میدهند، بیشترین آسیبِ روانیـعاطفی را به شخصیت شان وارد میسازند. جرائم ارتکابی علیه زنان نه تنها به شکلهای رایج جرائم رایانهای نظیر هرزهنگاری، نفوذگری، مزاحمت و نیز جرائم برخاسته از نفرت محدود نمیشوند، بلکه پیشبینی میشود با پیدایش و رونق شبکههای اجتماعی، این آسیبها با سرعت و وخامتِ بیشتری، زنان را به سوی خود بکشانند و در آینده نهچندان دور، میتوان شاهد گونههای نوینی از بزهدیدگیِ آنان در این بستر بود. فرضیه این مدعا آن است که جرائم رایانهای بهطور روزافزون و خیرهکنندهای در کمیت و کیفیت در حال رشد و تحول اند. در چارچوب این تحولات و دگرگونیها، ممکن است در هر برهه زمانی، به واسطه محبوبیت برخی کانونها ـــ برای نمونه پیش از شکلگیریِ شبکههای اجتماعی، رایانامهها و اتاقهای گپزنی جولانگاه صیادان و شیادان بود ـــ جرائم جدیدی شکل گیرند. چنانکه تا پیش از ورود به هزاره سوم، قتل رایانهای قابل تصور نبود یا همانطور که پیشتر اشاره شد، با همهگیریِ اینترنت، نسل جدیدی از جرائم متولد شدند و درهای جدیدی به روی بزهکاری گشوده شد که به طور مستقیم انسانها را آماج قرار میدهند. این مسأله بیگمان ریشه در ماهیت سیّال و پویای فضای سایبر دارد.
5. در خصوص علتشناسیِ بزهدیدگی، به طور کلی، و بزهدیدگیِ زنان، به طور خاص، باید گفت که نظریههای «سبک زندگی» و «فعالیتهای روزمره» بهخوبی از این واقعیت پرده برمیدارند . وراء تقسیمبندیهایی که به سطح مهارتِ کاربران اشاره دارند، هرچه تواناییهای کاربر اندک و سطح پایین باشد، امکان بزهدیدگی آنها بیشتر میشود، زیرا آنها از دامهای جذاب و تحریککننده سایبری بیاطلاع اند. از اینرو، سفر به دنیای مجازی بسان رانندگی بدون مهارت یا سوار شدن بر موتورسیکلت بدون کلاه ایمنی، پرخطر است و پیامدهای آن، دامنگیرِ فرد خاطی و بیاحتیاط میشود. زمانی این خطر مضاعف میگردد که کاربر با دانش حداقلیِ خود، مدت زمان زیادی را به وبگردی اختصاص دهد. همچنین میتوان «اعتمادِ» بزهدیده به بزهکار را ـــ که ناشی از رابطه پیشینیِ آنها ست ــــ به عنوان هسته اصلیِ بزهدیدگی معرفی کرد. بنابراین، کاربران باید به طور ملموس باور کنند که دنیای مجازی، «آرمان شهر»ِ آنها نیست که عاری از هر پلیدی و پَلَشتی باشد، زیرا همین آدمیان خاکی با صفت ها و خصلتهای خیر و شر، نیک و بد، منحرف و سازگار، همنوا و ناهمنوا، شهروندان این شهر به ظاهر رویائی اند.
6. باید افزود که با توجه به وابستگی روزافزونِ بشریت به فضای سایبر، بزهدیدگی ما نیز روند تصاعدی خواهد داشت. به نظر میرسد در راستای پیشگیری از بزهدیدگی رایانهای، هیچ ابزاری به اندازه «آموزش» نمیتواند مؤثر واقع شود؛ آموزشی که هم زمان با آغاز شکلگیری شخصیت یعنی از دوران کودکی ـــ نه پس از آن که تغییر شخصیت دشوار میشود ـــ تا دوران نوجوانی و جوانی ادامه یابد. هرچه این آموزش کُندتر یا با وقفه همراه باشد، رشدِ اخلاقِ سایبری و نیز درونیسازیِ هنجارهای اجتماعی را با دشواری مواجه میکند. با وجود این، باید اذعان داشت هُشیارسازیِ نرمافزاری، امری بس دشوارتر از تجهیزِ سختافزاری ست. زیرا اگر این جمله آلبرت اینشتین را بپذیریم که «فقط دو چیز در دنیا نامحدود است: جهان و حماقت بشر... » !!!، باید گفت عامل بشری، ضعیفترین عامل در پشتیبانی از امنیت است. از این رو، بزهدیدگیِ آنان بسیار محتملتر از افزارها ست، زیرا هماکنون تجهیزات و افزارهای پیشگیرانه تا حد مطلوبی توانسته اند با آسیبها و شکافهای امنیتیِ نرمافزارها و سختافزارهای رایانهای و شبکهای همگام شوند. اما در ارتباط با آسیبهای انسانی باید گفت از آنجا که راهبردهایِ پیشگیرانه متناسب با آنها بیش از آنکه تجهیزاتمحور باشند انسانمحور اند، به کندی در حال حرکت اند.
7. کتاب پیش رو ـــ «جرم رایانهای و بزهدیدگی زنان: قانونها، حقها و مقررهها» ـــ که نخستینبار در سال 2012 به زیور طبع آراسته شده، نوشتۀ «دِباراتی هالْدِر» و «کِی. جِیشانکار» است. خانم هالدر، بهعنوان عضوِ «مرکز مشاوره بزهدیدگان رایانهای» در هند، صاحب بیش از 30 اثر پژوهشی در ارتباط با بزهدیدگی در فضای سایبر و بهویژه بزهدیدگیِ زنان است. دکتر جِیشانکار نیز استاد دانشگاه « مانونمانیامِ ساندارانارِ» هند، از پیشگامان و برجستهترین پژوهش گران جرمشناسیِ رایانهای ست که وی را با کتاب «جرمشناسیِ جرائم رایانهای: کاوشی پیرامون جرائم اینترنتی و رفتار مجرمانه» میشناسند . اما در کتاب حاضر، نویسندگان پس از توجیهِ ضرورتِ پرداختن به مسأله بزهدیدگیِ زنان در فضای سایبر (فصل یکم)، به تفصیل به مفهوم، گونهشناسی و الگوهای بزهدیدگیِ آنان میپردازند (فصل دوم). در فصل سوم نیز از علتشناسیِ بزهدیدگیِ زنان و انگیزههای مرتکبان جرائم رایانهای علیه زنان و منطقههای جرمخیز که بیش از سایر فضاهای سایبریِ دیگر آنان را در معرض بزهدیدگی قرار میدهد، سخن میگویند. در فصل چهارم به حق های زنان در فضای سایبر در پرتو کنوانسیونهای بینالمللی بهویژه «كنوانسيون رفع كليه شكلهای تبعيض عليه زنان» میپردازند. سپس به میزان و نحوه حمایت کیفری از زنان در فضای سایبر ـــ بهترتیب در حقوق آمریکا، کانادا، بریتانیا، استرالیا، هند ـــ و الزامات قانونگذاری پرداخته (فصل پنجم تا نهم) و سرانجام با ارائه الگوی حمایتی از این گروه آسیبپذیر، نتایجِ خود را ارائه میدهند (فصل دهم).
در پایان، یاداوری این نکته ضروری ست که در ترجمۀ این اثر، شیوهای برای نگارش و ویرایش متن فارسی برگزیده شده که نمایانگر حضور هر سه مترجم در متن باشد. همچنین، در این ترجمه، واژگان "رایانه/رایانهای" و "سایبر/سایبری" بهفراخور (برای نمونه، سایبر/سایبری برای فضای مجازی، و رایانه/رایانهای برای جرمهای ارتکابی در آن فضا) بهعنوان معادل مشترک اصطلاحِ cyber بهکار رفته اند.