1- تبيين مفاهيم و پيشينه تاريخي
2- بررسي روند پژوهي و تحولات تاريخي انصافورزي
3- جايگاه و ماهيت فقهي، حقوقي و اخلاقي انصافورزي
4- ديدگاه فقهي
5- انصافورزي از ديدگاه اجتماعي، اخلاقي و فلسفي
6- انصافورزي از منظر حقوقي
7- مباني و مستندات پذيرش انصاف در فقه و حقوق
8- مباني و مستندات فقهي انصاف
9- مباني و مستندات حقوقي انصاف
10- آسيبشناسي و راهكارهاي برقراري مصاديق انصاف
11- مصاديق و آثار انصاف در متن قوانين
12- مصاديق و آثار انصاف در تفسير قوانين و آراي قضايي
انصاف و قانون دو مقولهای هستند که زندگی اجتماعی بشری به آنها گره خورده است.[1] انصاف به دلیل درونی بودن و ترجیح باطنی یک طرف بر طرف دیگر که مبتنی بر خرد و وجدان است، طریقی برای رسیدن به اخلاق و عدالت گسترده را به ذهن متبادر میسازد. از یک سو به نظر میرسد رابطه قانون و انصاف رابطهی یکطرفه نیست و صرفاً به اثرگذاری انصاف بر متن قانون منحصر نمیشود، ممکن است پارهای از قوانین جدید که در آغاز به اکراه پذیرفته شده و به اجبار اجرا میشود به تدریج جزء فرهنگ جامعه تلقی و به عنوان قاعدهای عرفی و به صورت داوطلبانه و خودخواسته اجرا شود.[2] از سوی دیگر با امکان تفسیر قانون مبتنی بر نگرهی فلسفی قاضی، رأی دادرس سبب رعایت انصاف در جامعه میگردد.
ماهیت انصاف به معنای امری وجدانی مورد توجه فلاسفه بوده لیکن در نهایت تعریفی جامع از این مفهوم بیان نشده است که محقق پس از بحث و بررسی به ارائه تعریفی جامع از انصاف میپردازد. کتاب با عنوان «انصافورزی در فقه و حقوق» به دنبال واکاوی و پاسخگویی به سؤالاتی در حیطه ماهیت، ادله، مستندات، ضرورت، اهداف و مصادیق و آثار انصاف خواهد بود. در کتب فقه و حقوق اسلامی از مفهوم تقریباً مشابه این کلمه با عنوان قاعده فقهی «عدل و انصاف» بسیار یاد شده است و حال آیا انصاف مورد نظر تحقیق با قاعده مذکور مترادف است یا خیر؟ قاعده عدل و انصاف در فقه ناظر به تقسیم مال مورد شراکت بوده که به معنای تنصیف میباشد و با انصاف مورد نظر نویسنده متفاوت است، در انصاف عدالت نتیجهای برای امر وجدانی است لیکن در قاعده عدل و انصاف رعایت عدالت و نصف کردن سهم مورد نظر است؛ پس از روشن شدن مقصود محقق از عنوان اصلی موضوع نوبت به چرایی انتخاب موضوع میرسد. از آنجاییکه قوانین و حقوق موضوعه کشور ایران، برگرفته از فقه اسلامی میباشد، آیا انصاف در منابع فقه و حقوق ایران مورد اندیشه فقها، حقوقدانان و قانونگذار محترم بوده است یا خیر؟ آیا انصاف در آیات قرآنی و روایات مطرح شده است و در کل ادله فقهی، انصاف منحصر به موارد است؟ در پاسخ به سؤال مذکور باید عنوان نمود که انصاف در کتب فقهی از جایگاه بسیار کمرنگی برخوردار بوده و بیشتر نویسندگان به قاعده فقهی «عدل و انصاف» پرداختهاند و موضوع انصاف که ما را به حق و حقیقت نزدیک میکند از دیده ها دور مانده است. در آیات الهی، انصاف به طور مستقیم بیان نشده است، ولی در تفاسیر و تراجم آیات به انصاف اشاراتی شده و همچنین عملکردهای حاصل از انصاف همچون عدالت، قسط، احسان، مساوات، خیرخواهی، عدم اضرار، وفای به عهد و ... وجود دارد، در روایات علیالخصوص نهج البلاغه انصاف مورد نظر و رعایت این مهم به کرّات از حضرت علی (ع) ذکر شده است. اجماع عقلا نیز بر امر بدیهی لغو بوده و عقل نیز بر این مبنا حکمرانی میکند؛ لیکن آیا در حقوق موضوعه نیز چنین مورد استفاده است یا خیر؟ در قوانین موضوعه، انصاف زیاد مورد توجه نبوده و در دادگاهها بیشتر به اسناد و مدارک موجود توجه میشود و بر همین اساس گاهی در حق برخی که بدون هیچگونه سند و مدرکی با اعتماد به دیگران مورد ضرر قرار میگیرند، بی انصافی می شود. حال اینجاست که دستور اسلام مبنی بر توجه قاضی به انصاف و وجدان مورد تأکید احادیث میباشد و به وضوح مورد بیان واقع شده است.
تتبّع در ابواب فقهی انصافورزی را از اصول اخلاقی محسوب نموده با این رویکرد که مبنای مصلحت و مفسده واقعی احکام فقهی همان رعایت انصاف توسط عقل کل در شریعت است که به نظر میرسد پایه و شالوده شریعت جاری نمودن انصاف توسط یک منصف حقیقی است. از آنجا که تعریف دقیقی از ماهیت اصل انصاف در متون فقهی ارائه نشده و فقط در بعضی موارد در بیان مصادیق به نحو فحوایی به آن اشاره شده است برآن شدیم که با بررسی و مداقه در مصادیق فقهی و حقوقی، این اصل اخلاقی را که کاربرد فقهی و حقوقی دارد، در سطح تقنین و قضا استخراج شود.
برای نیل به این مقصود، کتاب حاضر در چهار فصل سامان یافته است:
فصل اول به "تبیین مفاهیم و پیشینه تاریخی" اختصاص دارد که در دو مبحث، گفتارها و مباحث مختلف پژوهش ذکر و روند تحولات تاریخی انصاف در ادیان و نظامها و مکاتب حقوقی مورد بررسی قرار گرفت که مبحث اول آن به مفهوم شناسی واژگان تحقیق از حیث معنای لغوی و اصلاحی(فقهی و حقوقی) و به تفاوت و تشابه انصاف با واژگان مشابه پرداخته شده است و مبحث دوم آن بررسی روند پژوهی و تحولات تاریخی انصافورزی (در ادیان و نظامها و مکاتب حقوقی) صورت گرفت.
در فصل دوم "جایگاه و ماهیت فقهی، حقوقی و اخلاقی انصافورزی" در سه مبحث تبیین شد. مبحث اول از دیدگاه فقهی انصاف با گفتارهای چهارگانه (جایگاه انصافورزی در صدور فتاوی و احکام فقهی، معانی و کاربرد انصافورزی در فقه، اصل یا قاعده فقهی بودن انصاف و تعارض انصاف با دلیل نقلی) تشکیل شده است. در مبحث دوم این فصل به انصافورزی از دیدگاه اجتماعی، اخلاقی و فلسفی در چهارچوب چهار گفتار (انصافورزی از دیدگاه اجتماعی، انصافورزی از دیدگاه فلسفی و کلامی، انصافورزی از دیدگاه اخلاقی و انصافورزی از دیدگاه وجدان) پرداخته شده است. انصافورزی از منظر حقوقی در مبحث سوم که متشکل از دو گفتار (جایگاه انصاف در وضع قانون، انصافورزی در تفسیر قانون) میباشد، مورد بررسی قرار گرفت.
فصل سوم به ذکر "مبانی و مستندات پذیرش انصاف در فقهی و حقوق" در دو مبحث اختصاص یافت. مبحث اول این فصل به مبانی و مستندات فقهی انصاف در گستره دو گفتار که با بهرهمندی بررسی ادله اربعه(آیات، سنت، اجماع و عقل) و بنای عقلاء و سایر ادله و مؤیدات که متشکل از اصول اخلاقی و انسانی، عدالت ترمیمی و قواعد فقهی میباشد، تکمیل شده است و مبحث دوم این فصل به تمرکز در حیطهی مبانی و مستندات حقوقی انصاف مدنظر قرار گرفت که به واکاوی انصاف در حوزه قوانین موضوعه، دکترین حقوقی و انصاف در رویه قضایی(در حقوق ایران و کشورهای خارجی) پرداخته و در قالب سه گفتار تهیه و جمع آوری شد.
فصل چهارم با عنوان "آسیبشناسی و راهکارهای برقراری مصادیق انصاف" در دو مبحث، چند گفتار و بند تبیین شد. در مبحث اول این فصل مصادیق و آثار انصاف در متن قوانین در سه گفتار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مبحث دوم فصل چهارم متشکل از مصادیق و آثار انصاف در تفسیر قوانین و آرای قضایی در قالب دو گفتار میباشد.