1- مفهومشناسي سواد رسانهاي
2- سواد رسانهاي در اسناد منطقهاي و بينالمللي
3- سواد رسانهاي در نظامهاي حقوقي داخلي
4- سواد رسانهاي بهمثابه حق
5- مباني موجهه حق
6- حق بر داشتن سواد رسانهاي؛ امكان يا امتناع
7- "تضمين" سواد رسانهاي در افق اسناد بينالمللي و منطقهاي و نظامهاي حقوقي داخلي
8- سواد رسانهاي؛ رويكرد يونسكو
9- فاعليت هنجاري
10-...
انقلاب فناوری که در دهه 1970 در آمریکا پایهگذاری شد، پارادایم تازهای را با خود به همراه آورد؛ کاستلز به نقل از استیون جی گولد دراینباره میگوید: "تاریخ زندگی آنسآنکه من میفهمم، مجموعهای از وضعیتهای ثابت است که ندرتاً در برخی مقاطع دچار گسست میشوند: به سبب رویدادهای عمدهای که با سرعت بسیار رخ میدهند و به استقرار دوره ثابت بعدی کمک میکنند. به اعتقاد کاستلز " ما در پایان قرن بیستم، دریکی از مقاطع نادر تاریخ به سر میبریم، مقطعی که وجه مشخصه آن دگرگونی " فرهنگ مادی" ما توسط آثار یک پارادایم تکنولوژیک جدید است که بر محور تکنولوژیهای اطلاعاتی سازمانیافته است".[1] حاصل این تحول تکنولوژیک ورود به عصری است که با مشخصههای "عصر ارتباطات"، "انقلاب اطلاعات"، "جامعه اطلاعاتی"، "جامعه ارتباطی"، "جامعه دانایی" و "جامعه شبکهای" معرفیشده است.[2]
موضوعي كـه در ايـن برهه از تاریخ داراي اهميت است، نحوه مواجهه و بهرهمندی ما از پیشرفتهای پرشتاب و خیرهکننده تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در شئون مختلف زندگي است؛ "بهعبارتدیگر در عصر جديد و با ظهور وسايل ارتبـاطی و اطلاعاتی نـوين بیش از هرزمانی ما و بهویژه فرزندانمان تحت بمبـاران رسانهای هستيم كه به نظر بهترين راه ممكن براي بقا در اين شبكه اطلاعاتي كـه در سراسر محيط فرهنگي ما ريشه دوانده است، حفظ اسـتقلال، اجتنـاب از انفعال، بهرهمندی از تفكري منتقدانه و افزايش مهارتها و تواناییها در برخورد با اين امواج فراگير است، در اينجـا اسـت كـه "سواد رسانهای" بهعنوان يكي از مهمترین پدیدههای عـصر اطلاعـات ظهور میکند".[3]
نخستین بار در سال 1964 مارشال مکلوهان در کتاب خود تحت عنوان "درک رسانه: گسترش ابعاد وجودی انسان"، پیرامون لزوم برخورداری از سواد جدیدی به نام “سواد رسانهای” در دهکدهی جهانی سخن به میان آورد.[4] بااینحال برای درک درستی از تاریخ سواد رسانهای باید بر نسبت میان سواد رسانهای، تفکر انتقادی و جنبش آموزش رسانهای تأمل کرد. جایی که در دهههای 1920 و 1930 تحرکات تازهای از سوی انجمنهای ملی و غیردولتی با اهدافی متمایز راجع به آموزش رسانه در انگلستان و فرانسه ظهور کرد.[5]
در همین راستا در مقدمه توصیههای اجلاس بینالمللی آموزش سینما و تلویزیون که در سال 1962 در نروژ با حمایت یونیسف برگزار شد، آمده است که: هنر، سرگرمی و اطلاعات ارائهشده از سوی رسانههای جمعی نقش مهمی در شکل دادن به تمایلات و ارزشهای ما ایفا میکند. در این فرهنگ رسانهای، میتوان از سینما و تلویزیون بهعنوان تأثیرگذارترین رسانهها نام برد، بهویژه سینما که نشان داد تا چه حد کارِ باکیفیت واقعی در این فرهنگ رسانهای قابلارائه است. اجلاس خوشنودی عمیق خود را از حجم کارهای انجامگرفته در راستای آموزش کودکان و بزرگسالان بهمنظور واکنش نقادانه و قدرشناسانه در برابر این دو رسانه قدرتمند و بهطور بالقوه توانمندساز ابراز میدارد.[6]
به هر روی، اگر ظهور فضای رسانهای جدید تحت تلاقی دو پدیدهی بسیار مهم "رسانه" و "تکنولوژی" و بهتبع آن تحولات شگرفی که در "زیست جهان" انسان امروز رقم خورده، خود فصلی تازه است، انسان امروز در این فصل تازه، شایستگیهایی فراتر از تواناییهای معمول در زندگی سنتی پیشین را طلب میکند. فیالواقع کنشهای لازم خود مقدمهای است تا محق بودن او در عرصههای متنوع بازتعریف شود و تحت شرایطی گستره یابد.
حضور رسانههای خبری با پوششی گسترده بهمثابه واسطهای میان ما و حقیقت، تولید و ارسال اطلاعات بیمصرف به مقدار بسیار زیاد، ترویج خشونت و هرزهنگاری از طرق مختلف نظیر بازیهای کامپیوتری، کارتون و فیلمها، هجوم همهجانبه تبلیغات سودجویانه برانگیزاننده این پرسش بنیادین است که ازجمله اقتضائات زیستن در این "جهان رسانهای" کدام است؟
تأکید بر تمرکز و تحقیق پیرامون "حق بر داشتن سواد رسانهای” تلاشی است بهمنظور تضمین آنکه انسان امروز در جهان رسانهای، قادر باشد تا مسائلی که جهان ما را بهپیش میراند فهم کند و درعینحال در چنین موقعیتی از "تفکر انتقادی" در مواجهه با رسانهها بهرهمند باشد.
در همین راستا سیاستها در سطح اتحادیه اروپا در ارتباط با سواد رسانهای (بهطور مستقیم و غیرمستقیم) متنوع است و طیف وسیعی از فعالیتها را در بردارد. علاوه بر ارکان اتحادیه اروپا سایر سازمانهای منطقهای و بینالمللی بهویژه یونسکو نقش مرتبطی در جلبتوجه کشورهای عضو و ترویج مفهوم سواد رسانهای در جامعه بینالمللی داشته و دارند. به همین منظور شایسته است تا تأمل و تحقیق پیرامون تحرکات مورداشاره و بررسی چهارچوب حقوقی آن در سازمانهای منطقهای، بینالمللی و کشورهای توسعهیافته؛ امکانات پیش رو بهمنظور سخن گفتن از " حق بر داشتن سواد رسانهای " را روشن سازد.
بدین ترتیب پرسش مهمی که بایستی بدان پاسخ گفت، آن است که آیا میتوان با تکیهبر مبانی موجهه حق از سواد رسانهای ذیل عنوان حق ادعا دفاع کرد؟پاسخ به این پرسش بنیادین نیز ممکن نخواهد بود مگر آنکه پیش از آن به پرسش هایی از این دست پاسخ دهیم: سواد رسانهای به چه معناست، مبانی موجههساز حقهای بشری کدامند و آیا نظامهای حقوقی داخلی و سازمانهای منطقهای و بینالمللی تا کنون در مسیر شناسایی برخورداری از سواد رسانهای بهمثابه «حق- ادعا» گام برداشتهاند؟
در مواجهه با پرسش بنیادین این پژوهش، پیشفرض نگارندگان آن است که میتوان و باید از سواد رسانهای با تکیهبر مبانی موجههساز حق یعنی "کرامت ذاتی" و "فاعلیت هنجاری" ذیل عنوان "حق- ادعا" با توجه به "اقتضائات عصر جدید" دفاع کرد. سواد رسانهای به مثابه فهم و دانشی که بهواسطهی تجهیز شهروندان به تفکر انتقادی و مهارتهای حل مسئله، آنان را در برابر رسانهها به مصرفکنندگانی مطلع و مولد اطلاعات بدل میکند تا ضمن استفاده از فرصتهای فضای رسانهای جدید از چالشهای آن بهسلامت عبور کنند بایستی ذیل عنوان حق شناسایی گردیده و مورد حمایت و تضمین حقوقی و سیاسی قرار گیرد.
در خصوص پیشینه این پژوهش، بایستی خاطرنشان ساخت اگرچه تبیین مفهوم سواد رسانهای در حوزه علوم ارتباطات، موردتوجه پژوهشگران این عرصه قرارگرفته اما این موضوع از منظر حقوق بهطور عام و حقوق عمومی و بشر بهطور خاص موردمطالعه واقع نشده و هیچ پژوهش مستقلی درباره آن صورت نگرفته است.
بر مبنای پرسشهای پیش روی این پژوهش و در راستای پاسخگویی بدانها، تحقیق حاضر به دو فصل تقسیم گردیده است. در گفتار اولِ فصل اول از "مفهومشناسی سواد رسانهای" آغاز میکنیم با این توضیح که هرگونه بحث از سواد رسانهای و ضرورت بهرهمندی از آن با شناخت "جهان رسانهای" پیوند ویژهای دارد، بهراستی رسانهها چه هستند؟ توضیح آنکه در این کتاب کانون نحوهی مواجهه ما با رسانه، در پاسخ به این پرسش که رسانهها چه هستند، فهم رسانه از منظر تکنولوژی است؛ در این مسیر در بند نخستِ گفتار اول، بصیرتهای بنیادین طرحشده از جانب مارتین هایدگر در "پرسش از تکنولوژی" مددرسان خواهد بود و در بند دوم بهطور خاص به تبیین مفهوم سواد رسانهای خواهیم پرداخت.
در گفتار دوم و سوم از فصل اول، سواد رسانهای را در اسناد منطقهای و بینالمللی و نظامهای حقوقی داخلی رصد خواهیم کرد با این امید که ذیل محورهای آن چهارچوبی روشن از معنا و مفهوم سواد رسانهای به دست آید.
در فصل دوم کتاب با عنوان "سواد رسانهای بهمثابه حق"، بهضرورت تلاش خواهیم کرد با رویکردی توصیفی- تحلیلی ضمن مروری اجمالی بر مفاهیم حقوقی بنیادین هوفلد و سپس ارزیابی نظریههای مطرحشده پیرامون چیستی و ماهیت حق (گفتار اول)، مبانی توجیهکننده ادعاهای حقوق بشری را تجزیهوتحلیل کنیم (گفتار دوم)، به این معنا که پس از آشنایی یا طیف متنوع حقهای قانونی این سؤال را پیش میکشیم که کدام دسته از حقها هستند که اشخاص در پرتو انسان بودن ضرورتاً "باید" از آنها بهرهمند باشند؟ پاسخ به این پرسش خود درگرو پاسخ به پرسش دیگری است: چرا انسانها ضرورتاً باید از پارهای حقهای بشری برخوردار باشند؟ پرسش نخست، متضمن ورود به حوزه مصادیق و محتوای بیرونی حقهای بشری و پاسخگویی به پرسش دوم، مستلزم بررسی تحلیلی "مبانی موجهه حقهای بشری" خواهد بود.
در گفتار سوم با پرسش اصلی این نوشتار یعنی امکانسنجی حق بر داشتن سواد رسانهای مواجهه بیواسطهای خواهیم داشت و بر اساس معنای بیانشده درباره حقهای بشری و نظریهی پشتیبان آن، نشان خواهیم داد که امکانات پیش رو بهمنظور سخن گفتن از" حق بر داشتن سواد رسانهای" کدامند و در گفتار چهارم نگاهی خواهیم داشت بر تضمین سواد رسانهای در افق اسناد منطقهای، بینالمللی و نظامهای حقوقی داخلی تا بهتبع آن عیان شود که طرح بحث از "حق بر داشتن سواد رسانهای" تا چه اندازه در افق روشنی گام بر میدارد.