1. سابقه، ساختار و صلاحیت دیوان محاسبات کشور
2. تاریخچه و مبانی صلاحیت دیوان محاسبات کشور
3. تاریخچه دیوان محاسبات کشور
4. قبل از انقلاب اسلامی
5. بعد از انقلاب اسلامی
6. جایگاه و مبانی صلاحیت دیوان محاسبات کشور
7. از منظر قانون اساسی
8. از منظر قوانین عادی
9. ساختار دیوان محاسبات کشور
10. ریاست دیوان محاسبات کشور
11. بخش های فنی و حسابرسی
12. بخش های دادرسی
13. دادسرا و دادستان
14. هیئت های مستشاری
15. محکمه تجدیدنظر
16. هیئت عمومی
17. وظایف و اختیارات دیوان محاسبات کشور
18. مرحله دادسرا
19. مرحله محاکمه و صدور حکم
20. مرحله تجدیدنظر و قطعیت حکم
21. ماهیت دیوان محاسبات کشور و رابطۀ آن با مراجع قضائی
22. ارتباط دیوان محاسبات کشور و مراجع قضائی بر مبنای ماهیت دیوان محاسبات کشور
23 نظریه ماهیت قضائی
24 نظریه ماهیت اداری یا شبه قضائی
25. ذکر نمونه ای از آراء دیوان محاسبات کشور و مراجع قضائی کیفری
دیوان محاسبات از آغاز مشروطه تا تشکیل جمهوری اسلامی از نهادهای اساسی کشور بوده است. در متمم قانون اساسی مشروطه، اصول یکصد و یکم تا یکصد و سوم (سه اصل) به دیوان محاسبات اختصاص یافت. اگرچه در اصل یکصد و سوم ترتیب و تنظیم و اداره دیوان محاسبات را بر قانون عادی مبتنی کرد، لکن در اصل يکصد و یکم تصریح کرد: «اعضای دیوان محاسبات را مجلس شورای ملی برای مدتی که بهموجب قانون مقرر میشود تعیین خواهد نمود» و در اصل يکصد و دوم وظایف محوری و ماموریت اصلی دیوان را ذکر نمود. از آن تاریخ قوانین مختلفی بهمنظور اعمال مأموریت اصل يکصد و سوم و تعیین وظایف و ماموریتها و ساختار دیوان محاسبات، به تصویب رسید.
فرایند قوانین با ملاحظه رویکردهای آنها نشان از چالشهای بنیادین در ماهیت این نهاد چندوجهی دارد. اگر در یک بحث مستقل و مستوفی بتوان روند قوانین را تحلیل گفتمانی نمود این چالشها را بهخوبی میتوان نمایان ساخت. یکی از چالشهای بنیادین، آن است که این نهاد با کدام قوه از قوای سهگانه کشور سنخیت و سازگاری دارد؛ یک وجه نظارتی دارد که طبعاً با قوه مقننه سازگاری دارد، در بُعد اجرایی با قوه مجریه همسنخ است و در ضمانت اجراهایی که ماهیت قهری دارند و بسیاری میتوانند کیفر محسوب شوند، همتراز مأموریتهای قوه قضائیه کشور است. به نظر میرسد متمم قانون اساسی مشروطه، با توجه به مأموریت اصلی که علیالقاعده با رئیسان و دادستانهای دیوان محاسبات و هیئتهای مستشاری یا تصمیمساز آن مرتبط است، دخالت مجلس را الزام کرده و در سایر امور اجرایی آن را به دولت قابل تحویل میدارد اما تنظیم آنچه بعدها به لایحه تفریغ بودجه موسوم شد را مستقیماً و بی دخالت دولت و بهعنوان گزارش تفریغ و نه طرح یا لایحه مستقیماً از دیوان محاسبات به مجلس قابل عرضه و ارائه میداند.
اولین قانون با عنوان قانون محاسبات عمومی در سال ۱۲۸۹ شمسی در دوره دوم مجلس شورای ملی به تصویب رسید و بلافاصله در همان سال قانون دیوان محاسبات به تصویب همان مجلس رسیده است. قانون اخیر ساختار و نحوه رسیدگی دیوان محاسبات را مشخص میکرد. در ادبیات قانون دیوان محاسبات اصطلاحات قضایی مانند محکمه، رسیدگی بدوی، تجدیدنظر و استیناف، مدعی العموم (دادستان)، وکلای عمومی (دادیار)، مجالس عمومی (هیئت عمومی)، احکام اعدادی، احکام قرینه، احکام موقتی، انفصالازخدمت و کسر حقوق به کار گرفتهشده است. انتخاب اعضای دیوان محاسبات شامل رئیس دیوان، اعضای محاکم و مستشاران دیوان با معرفی وزیر مالیه ورای مجلس شورای ملی بوده که هم وزیر مکلف به معرفی تعداد معین حداقل معادل دوسوم اعضای موردنیاز و هم مجلس در مواردی با اکثریت مطلق (رئیس دیوان و روسای محاکم) و یا اکثریت نسبی (اعضای دیوان) موظف به انتخاب بودند.
این قوانین در سال 1312 با تصویب دو قانون پیدرپی با عناوین قانون راجع به محاسبات و قانون محاسبات عمومی نسخ صریح گردید. در قانون دیوان محاسبات رئیس دیوان رئیس شعبه اول است که پس از معرفی وزیر مالیه و تائید مجلس با حکم وزیر منصوب میشود لذا فرمان همایونی برای نصب رئیس دیوان محاسبات حذف ولی مدعیالعموم از طرف وزیر مالیه و فرمان همایونی تعیین میشد. همچنین تفریغ بودجه با تدوین لایحه تفریغ از سوی وزیر مالیه تکلیف شده بود. در سال ۱۳۵۲ این قانون منسوخ و نهاد دیوان محاسبات زیرمجموعه دولت و وزارت دارایی تعریف شد. در این قانون دادستان دیوان محاسبات نماینده دولت محسوب شده و از میان مستخدمان رسمی وزارت دارایی بهوسیله وزیر تعیین و منصوب میگردید. در این قانون برخلاف قبل فرمان همایونی حذف و مختص به رئیس دیوان محاسبات شد لذا رئیس دیوان محاسبات بعد از تایید مجلس بافرمان همایونی منصوب میشد. همچنین در این قانون برای اولین بار داشتن مدرک لیسانس برای اعضای دیوان محاسبات شرط شد ولی مقید به تخصص خاصی اعم از مالی یا حقوقی نیست و تفریغ بودجه بهوسیله وزیر دارایی به هیئت عمومی دیوان محاسبات ارسال و بعد از رسیدگی در هیئت عمومی دیوان محاسبات به انضمام گزارش هیئت از طریق وزیر دارایی به مجلس تقدیم میشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ اصول ۵۴ و ۵۵ را به دیوان محاسبات کشور اختصاص داد. در اصل ۵۴ قانون اساسی تصریح شد که «دیوان محاسبات کشور مستقیماً زیر نظر مجلس شورای اسلامی است. سازمان و اداره امور آن در تهران و مراکز استانها بهموجب قانون تعیین خواهد شد.» و در اصل ۵۵ قانون اساسی ضمن بیان وظایف کلی دیوان محاسبات کشور تصریح کرد که گزارش تفریغ بودجه هرسال به وسیله دیوان محاسبات کشور به انضمام نظرات خود به مجلس تسلیم میشود. به نظر میرسد با الحاق کامل دیوان محاسبات کشور به مجلس شورای اسلامی موجبی برای ارائه لایحه از سوی دولت برای قانون دیوان محاسبات کشور باقی نباشد و ساختار مزبور تنها از طریق طرح قانونی میسر میشد. لذا در سال ۱۳۶۱ قانون دیوان محاسبات کشور تصویب شد و به تبعیت از قانون اساسی تصریح شد که دیوان مستقیماً زیر نظر مجلس شورای اسلامی میباشد و رئیس و دادستان دیوان محاسبات کشور با معرفی کمیسیون دیوان محاسبات و بودجه مجلس بهوسیله مجلس انتخاب میشوند.
با رویکردی که در آغاز انقلاب وجود داشت هر نوع تصرف در حقوق و آزادیهای فرد و هر نوع کیفر و تنبیه را از شئون قضایی میدانست و بالطبع در هر نوع تصمیمات کیفری محدودیت برای نهادهای غیر قضایی قائل بود و ظاهراً خلاف شرع میدانستند؛ از این رو حداکثر تصمیمات دیوان محاسبات کشور جبران خسارات وارده به طور کلی و اجمال بود ولی بهتدریج که اختیارات حاکمیتی اقدامات محدودکننده و شبه قضایی را شامل شد و خلاف قسیم جرم شناخته شد، نهادهای شبه قضایی و اداری امکان تنبیه اداری و حتی کیفری پیدا کردند لکن در تحولات دیوان محاسبات کشور این تصمیمات با امکان تجدیدنظر و رسیدگی بهوسیله یک قاضی قوه قضائیه که با عنوان خاص حاکم شرع دیوان محاسبات کشور شناخته میشود، هرچند غیرروحانی و غیر فقیه باشد، اقدامات شبه کیفری و محدودیتهای آزادی بهوسیله این نهاد توجیه شرعی شد.
درهرحال امروز دیوان محاسبات با کارکردی مالی، نظارتی، کیفری، حقوقی با اعضایی که الزاماً تخصص حقوقی ندارند با چالشهای متعدد روبهرو است. از سویی باصلاحیت مجلس شواری اسلامی در هر نوع تغییر در بودجه و نیز اختیار کامل در تفریغ بودجه و انفصال کامل دولت و دیوان محاسبات کشور، فرصت ابتکار عمل دولت در امر بودجه، که رکن مهم و اساسی مدیریت کشور است و قانون اساسی با التفات به ضرورت تمرکز اجرایی امور مالی و اداری در سال ۱۳۶۸ در اصل ۱۲۶ قانون اساسی این اختیارات را از اختصاصات رئیس جمهور میداند، را گرفته است که معالوصف تفرق و تعدد ساختارهایی که گاهی در اجرا پهلو به نظارت میزند چالشهای مدیریتی جدی ایجاد میکند. از سوی دیگر محکومیتهای سنگین مالی و هم اداری و شبه کیفری مستلزم رعایت اصول دادرسی منصفانه است و در دیوان محاسبات کشور چنین تمهیداتی وجود کامل ندارد، چالش دیگری است که این نهاد با آن مواجه است. حقیقت آن است که مجلس خبرگان قانون اساسی بهشدت نگران تمرکز قدرت بودند و این تجربه گرانسنگی بوده که در دوره قبل از انقلاب داشتهاند و نیز نگاه به قوه مجریه به دلیل تنوع ماموریت و اقتدار بالقوه بدبینانه نگریسته میشده و گویی در قدرت اصل را بر فساد میدانستهاند، از این رو محدودیتها بر این قوه بیشتر وجود دارد.
اینک دیوان محاسبات جدای از مسائل مدیریتی و مالی موضوع مهمی برای تحقیقات حقوق عمومی و حقوق کیفری است. آقای رضا اعلائی قاضی فعلی دادسرای عمومی و انقلاب تهران در زمانی که دانشجوی کارشناسیارشد حقوق جزا و جرمشناسی دانشگاه تهران بودند به چالشهای کیفری و دوگانه تنبیه اداری و محکومیت کیفری در دیوان محاسبات کشور و اقتضائات دادرسی توجه و التفات ویژهای داشتند و خیلی خوب بر این امر تسلط یافتند و با تأکید بر ارتباط دیوان محاسبات کشور و سایر محاکم و نهادهای قضایی، آن را محور پایاننامه کارشناسی خود انتخاب کردند و تحقیقی مناسب و جامع ارائه دادند که مورد تحسین هیئت رسیدگیکننده قرار گرفت. ایشان فروض مختلف کارکرد دیوان محاسبات کشور را تصور و مورد تحلیل و ارزیابی قرار میدهد و اقتضائات آن را با دقت موردبحث قرار داده است و جرائم متصور در امور مالی در قانون مجازات و نسبت آن در رسیدگیهای دیوان محاسبات کشور را موردتحقیق و ارزیابی قرار میدهد.