1- گرد همايي هاي زود گذر
2- آزادي تجمع
3- نظام حقوقي ليبرال
4- حق تظاهرات در معابر عمومي
5- گروه بندي هاي نهادي
6- آزادي انجمن
7- حق اشخاص براي انجمن سازي
8- آزادي سنديكايي
9- و......
آزادیهای گروهی عبارتند از مواردی مانند آزادی تجمع، تظاهرات، احزاب و سندیکاها. به یک معنا، میتوان این حقها را در زمره حق کلیتری به نام حق مشارکت سیاسی دستهبندی کرد زیرا شهروندان از طریق اِعمال این حقها و آزادیها به صورت مستقیم در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود مشارکت کرده و در طراحی یا تغییر محیط اجتماعی و سیاسی مداخله میکنند. پس، بدون به رسمیت شناختن این دسته از آزادیها سخن گفتن از مقولههایی مانند مردمسالاری و مشارکت مردمی در امور سیاسی و اجتماعی بیمعنا خواهد بود. بدینسان، میتوان گفت آزادیهای گروهی نیز همانند آزادیهای فردی از لوازم لاینفک جامعه مردمسالار به شمار میروند. اگر برآمدن جامعه مردمسالار بدون به رسمیت شناختن حقها و آزادیهای فردی مانند حق بر کرامت انسانی، برابری، آزادی اندیشه و بیان و آزادی آمد و شد ممکن نیست، بیتردید، قوام و پایداری چنین نظامی بستگی به میزان وفاداری به حقهای گروهی و توجه به اجرای مدبّرانه و هنرمندانه آنها دارد. پس، میتوان آزادی های فردی را شبیه گوهری گران بها دانست، که در صدف آزادیهای گروهی مورد حفاظت و پشتیبانی قرار میگیرند. با این تحلیل، این نکته روشن میشود که جامعه مردم سالار نمیتواند بدون تضمین آزادیهای گروهی، آزادیهای فردی را به معنای واقعی کلمه و به صورت فراگیر تضمین نماید.[1] از این منظر، آزادیهای فردی و گروهی را میتوان دو روی یک سکه دانست. این آزادیها به شبکهی منسجمی میمانند که غربال کردن آنها و به حاشیه راندن برخی از آنها و در صدر نشاندن برخی دیگر تعادل شبکه را بر هم خواهد زد.
تأمل در ماهیت آزادیهای گروهی نشانگر آن است که این آزادیها ریشه در آزادیهای فردی دارند، یعنی مبنا و خاستگاه آنها به نوعی به آزادیهای فردی بازمیگردد. به عنوان مثال، شاید بتوان همهی آزادیهای گروهی را به نحوی با آزادی اندیشه و بیان پیوند داد. از اینرو، شناسایی و تضمین آزادی تجمع و تظاهرات، در حقیقت، به منزلهی شناسایی و تضمین آزادی اندیشه و بیان در ساحت گروهی و اجتماعی است. این آزادیها را میتوان آزادیهای فردیِ انباشته و متراکمی دانست که قدرت آنها چندین برابر شده و اثرگذاری آنها مطمئنتر است. با این توضیح، ماهیت آزادیهای گروهی تا حدودی قابل فهم است. از یکسو، این آزادیها جنبه حق- مطالبه[2] دارند، یعنی دولتها مکلفاند با تأمین نظم و امنیت لازم زمینه برخورداری شهروندان از آنها را فراهم آورند. از این منظر، ماهیت آزادیهای گروهی به ماهیت آزادیهای مثبت نزدیک تر میشود. از سوی دیگر، آزادی های یادشده جنبه حق- امتیاز یا حق- آزادی[3] دارند، یعنی شهروندان در تشکیل احزاب و انجمنها یا در سازماندهی راهپیمایی مختارند و تکلیف الزامآوری برای انجام این امور بر دوش ندارند. افزون بر این، آزادیهای گروهی جنبه حق- قدرت[4] نیز دارند، یعنی با اعمال آنها میتوان مناسبات قدرت در جامعه را تحت تأثیر قرار داد.[5]
اگر دولتها به راحتی بتوانند با اراده فردی مقابله کنند، سرکوب اراده جمعی برای آنان بسی دشوارتر است. آزادیهای گروهی یعنی ارادههای به هم پیوسته انسانها برای پیگیری اهداف و آرمانهای مشترک. مضمون حدیث شریف نبوی «یدالله مع الجماعه» نیز چنین است که بالاخره همدلی و وفاق بین انسانها باعث نزول رحمت الهی میشود[6]، رحمتی[7] که در دل آن قدرت عظیمی نهفته است. تشکیل گروه، چه از نوع موقت و چه از نوع پایدار آن، خود به خود خالق قدرت است.[8] پس ایجاد گروه را میتوان به نوعی خلق یک قدرت در برابر قدرت حکومت دانست.[9] روشن است که تحمّل قدرت رقیب توسط قدرت موجود دشوار است.[10] به همین خاطر ممکن است در عمل با تمسّک به بهانههایی[11] درصدد مانعتراشی یا نابودی گروههای ضدّقدرت باشد. فهم دقیق معادله قدرت در برابر قدرت به روشنتر شدن ماهیت حساس حقهای گروهی کمک میکند.
شناسایی و اجرای حقها و آزادیهای گروهی نیازمند ظرافت، برنامهریزی و هوشمندی مناسب است. در حال حاضر، تحقق این آزادیها بدون مداخله و نظارت دقیق و کارآمد دولتها دشوار به نظر میرسد[12]، زیرا در تحقّق آنها همیشه مقولههای پراهمیتی چون نظم عمومی و مصالح همگانی نیز مطرح میشود. جدّیترین پرسش نیز به همین مباحث مربوط میشود. چگونه میتوان حقهای گروهی را با نظم عمومی و منفعت همگانی سازگار نمود؟ مهم این است که دست دولتها در چگونگی مدیریت و ساماندهی به آزادیهای گروهی باز است و نقطه حسّاس و آسیبپذیر قضیه نیز همین جاست. به تصریح دیوان اروپایی حقوق بشر «دولتها در انتخاب روش مورد استفاده برای صیانت از مسالمتآمیز بودن تجمعات از صلاحیت ارزیابی گستردهای برخوردارند، اما آنها در این زمینه، بر اساس ماده 11 کنوانسیون دارای تعهد به وسیله هستند نه تعهد به نتیجه».[13] درست است که صلاحیت اعمال اقتدار در عرصه آزادیهای گروهی در دست دولت است، اما نظام حقوقی و به ویژه رویهقضایی قواعد حقوقی خاصی را در این زمینه پیشبینی کردهاند که در عمل امکان سوءاستفاده را به حداقل برساند. به عنوان مثال، میتوان به نظارتپذیری مقامات اداری و انتظامی اشاره کرد یا ضرورت رعایت اصل تناسب[14] در اعمال اقدامات انتظامی علیه آزادیها را مطرح کرد.[15]
پرسش سترگی که صادقانه و بی هیچ واهمهای باید مطرح کرد این است که آیا به رسمیت شناختن حقها و آزادیهای گروهی تنها برای نیروهای اجتماعی درون-سامانه ای است یا اینکه مخالفین برون-سامانه ای هم حق برخورداری از این آزادیها را دارند؟ گرچه پاسخ دادن به این پرسش اندکی دشوار است، اما بیتردید سلب حق از گروهی از انسانها صرفاً به دلیل مخالفت آنها با دولت یا نظام سیاسی فاقد مبنای متقن شرعی، عقلی، سیاسی و حقوقی است. روشن است که کم و کیف تحقق آزادیهای گروهی چه درباره موافقان و چه درباره مخالفان درون یا برون- سامانه ای نیاز به مداقه بیشتری دارد، اما سربسته بگوییم که کاربست این حقها توسط گروههای مختلف به هیچ عنوان نباید به معنای مجوز ساختارشکنی و طغیان علیه نظم و منفعت عمومی تلقی شود. در این سامانه، آزادی مخالف تا زمانی قابل تحمل است که به شورش علیه نظم و مصلحت عمومی منتهی نشود. از این رو، حتی گروه های مخالف هم تا زمانی که وجهه «مسالمتآمیز» فعالیتهای خود را حفظ کنند، میتوانند در چهارچوب نظام سیاسی مستقر فعالیت نمایند. پس، در این دسته از نظامهای سیاسی، میتوان حقها و آزادیهای گروهی را علیه نظام سیاسی موجود نیز به کار بست مشروط بر آنکه این امر مغایر با نظم عمومی[16] نباشد.
دیگر نکتهای که لازم است در این مقدمه به آن اشاره شود، مسأله برداشتهای ناصواب یا سوء استفادههایی است که از مقوله آزادیهای گروهی در کشورهای مختلف میشود. گاه با خاماندیشی تمام، کاربست آزادیهای گروهی در برخی از کشورهای مردمسالار را ناشی از فروپاشی نظام سیاسی میدانند، درحالی که قضیه کاملا برعکس است. کاربست و مدیریت خردمندانه آزادیهای گروهی نشانگر عمق مردمسالاری و حاکمیت اراده ملی است. بنابراین، به جای فرافکنی و ارائه تحلیلهای ذهنیتگرایانه باید با صداقت و شفافیتِ تمام، اطلاعات درستی را در اختیار مخاطب قرار داد. آنچه باید دانست این است که اکثریت قریب به اتفاق اعتراضهایی که در نظامهای مردمسالار صورت میگیرد، به معنای ساختارشکنی و شورش علیه نظام سیاسی نیست. مخاطب اغلب این اعتراضها وضعیت موجود اجتماعی- اقتصادی، زمامداران حاضر، برنامهها و کارکردهای آنها است. حداکثر مطالبهای که شهروندان معترض این کشورها میتوانند داشته باشند، تغییر ساختاری نظام سیاسی است که به استثنای پارهای از موارد امکان تعقیب آن در نظر[17] و عمل[18] فراهم است. اما، این تغییرات بنیادی الزاما باید از طریق سازوکارهای مردمسالارانه پیشبینی شده توسط نظام سیاسی مستقر دنبال شود، یعنی معترضان باید با فعالیتهای خود بتوانند نظر و رأی اکثریت مردم کشور را به سمت اندیشههای تحولطلبانه خویش معطوف کرده و سپس از طریق برگزاری پرسمان همگانی به مطالبات خویش صورت حقوقی بپوشانند.
در پایان، ذکر این نکته مفید است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، چه در زمینه حقهای فردی و چه در زمینه حقهای گروهی مقررات گرانسنگی دارد که تضمین عملی آنها میتواند پاسخگوی بسیاری از دغدغههای کنونی باشد. قانون یادشده در اصل سوم خود نظام سیاسی جمهوری اسلامی را مکلف میکند تا همه امکانات خود را برای محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی (بند 6)، تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون (بند 7) و مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش (بند 8) به کار گیرد. اصل هشتم همین قانون «دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر» را تکلیفی همگانی میداند که به صورت متقابل بر عهده «مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت» قرار دارد. افزون بر این موارد مبنایی و کلی، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بسیاری از حقها و آزادیهای فردی و گروهی را به رسمیت شناخته است. به عنوان مثال، اصل26 این قانون در زمینه آزادی انجمن مقرر داشته است: «احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت».[19] اصل 27 نیز «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها» را با ذکر شرایط دوگانه عدم اخلال در مبانی اسلام و عدم حمل سلاح آزاد دانسته است. تامل پیرامون این اصول و دیگر اصول مشابه قانون اساسی نشانگر این است که از منظر قوه بنیادگذار جمهوری اسلامی اصل بر آزادی است، مگر آنکه شهروندان حدود کلی پیشبینی شده را مخدوش کنند. بنابراین، تفسیر حداکثری شرطها و حدهای پیشبینی شده برای آزادیها با مبانی و فلسفه کلی قانون اساسی مغایرت دارد. این دسته از تفاسیر میتواند، در نهایت، به اضمحلال اصل حقهای مندرج در قانون اساسی منتهی شود و رفته رفته هنجاریت برین قانون اساسی را از آن بستاند. پس، اعتقاد به مرجعیت هنجاری قانون اساسی مستلزم آن است که اصول و مبانی این قانون در همه عرصههای حکمرانی بدون تبعیض مورد تضمین قرار گیرد.
کتاب حاضر، پارهای از درس «گفتارهای حقوقی است که در دوره دکتری حقوق عمومی» مورد بررسی، نقد و تحلیل قرار گرفته است. این کتاب برگردانی است از اثر موجز پروفسور ژان دوفار، استاد دانشکدههای حقوق فرانسه و عضو کمیته علمی انستیتو حقوق بشر کانون وکلای پاریس.
پروفسور دوفار یکی از نویسندگانی است که همراه با پروفسور ژاک روبر کتاب بسیار مشهور «حقوق بشر و آزادی های اساسی»[20] را در فرانسه تالیف کرده اند. نویسنده با توجه به تجارب شخصی و ارتباط تنگاتنگی که با عرصه وکالت داشته است، تلاش کرده است در کتاب حاضر نکات اساسی مربوط به آزادیهای گروهی را به زبانی ساده بیان نماید.
رویکرد و زبان نویسنده فنی و حقوقی است و برخلاف برخی از نوشته های ترجمه ای و فیلسوف مابانه ای که امروز در سپهر حقوقی-سیاسی ایران با کمال تبختر، خودشیفتگی و مطلق گرایی کامل ارائه می شود،[21] خواننده را در میان آسمان و زمین رها نمی کند.
افزون بر شیوایی زبان، گزیدهگویی نویسنده را هم می توان از دیگر نقاط قوت کتاب دانست. بررسی و تحلیل چهار مبحث اصلی آزادیهای گروهی در کتابی که حجم آن دقیقا یکصدویک صفحه است، کار دشواری به نظر می رسد.
مهمترین نقطه قوت کتاب را می توان استناد به آرا و رویه های نهادهای قضایی و حقوق بشری دانست. نویسنده با توجه به تسلط کم نظیر خود به رویههای حقوق بشری، تمام تحلیلهای خود را به گونه ای با رویههای نهادهای قضایی فرانسوی یا اروپایی، از جمله دیوان اروپایی حقوق بشر، شورای قانون اساسی، شورای دولتی و دیوان عالی کشور مستند میسازد.
به هر روی، خوانش کتاب حاضر برای خوانندگان فرهنگ دوست ایرانی میتواند از جنبه های گوناگونی درس آموز باشد. نخست، اینکه، خواننده از طریق مطالعه این کتاب تصویر روشنی از وضعیت آزادیهای گروهی در فرانسه و جغرافیای حقوقی اتحادیه اروپا به دست می آورد و بدین سان، می تواند برخی از داوری های غیرواقعی را مورد واکاوی قرار دهد. دوم اینکه، نظام حقوقی-سیاسی جمهوری اسلامی ایران در مجموع نظام نوپایی به شمار می رود و در زمینه مدیریت کارآمد آزادیهای فردی و گروهی فاقد تجربههای انباشته شده است. از این رو، به نظر میرسد، ترجمه حاضر بتواند زمینه عالمانه و بیطرفانه ای را فراهم سازد تا مدیران و زمامداران را از آزمودن آزموده های دیگران بازدارد. سوم آنکه، بسیاری از مباحث موجود در این کتاب، هنوز به صورت جدی در دانشکدههای حقوق ایران مورد تأمل و اندیشهورزی قرار نگرفته اند. مترجم امید وافر دارد با تقدیم این اثر به جامعه دانشگاهی کشور، پرسشهای مربوط به آزادیهای گروهی بار دیگر در کانون توجه و علاقه دانشجویان و پژوهشگران دانش-دوست قرار گیرد.
در اینجا، بر خود واجب میدانم از همه کسانی که به گونهای در آماده شدن این اثر یاریگر من بودهاند، سپاسگزاری کنم. سرکار خانم سمانه رحمتیفر، دانشجوی دکتری حقوق عمومی و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در گردآوری و تنقیح ابتدایی بخش نخست کتاب نقش مؤثری داشتهاند. سرکار خانم عاطفه قادری دانشآموخته رشته حقوق عمومی از دانشگاه شهید بهشتی مسوولیت ویراستاری کل اثر را بر عهده داشتهاند. بازبینی نهایی متن هم توسط سرکار خانم الهام لاریجانی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، صورت گرفته است. جناب آقایان دکتر محمدمراد بیات، مدرس علوم اجتماعی و دکتر محسن عبداللهی، عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی، نکات چندی را درباره مقدمه گوشزد نمودند. جناب آقای دکتر محمدحسین رمضانی قوام آبادی، عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی و مدیر گروه محیط زیست این دانشکده نیز مسوولیت ویراستاری علمی کتاب را بر عهده داشته و نکات ارزنده ای را به مترجم گوشزد نمودند. صمیمانه از همه این عزیزان سپاسگزارم و از آستان حضرت حق برای همه آنها سعادت، بهروزی و انجامِنیک آرزومندم.