1- ماهيت قانون كيفري
2- تاريخ حقوق كيفري
3- حقوق كيفري و نظام فدرال آمريكا
4- فرآيند قانونگذاري
5- عناصر حقوق كيفري
6- آيين دادرسي كيفري؛ تحقيق در مورد جرم
7- آيين دادرسي كيفري؛ محاكمه
8- تشكيلات دادگاه اطفال و نوجوانان
23 قرن پیش، ارسطو[1]، فیلسوف شهیر یونانی نوشت: «انسان به حکم طبیعت حیوانی اجتماعی[2] است». مراد وی از این سخن این بود که انسانها به طوراااااسیشسیشس طبیعی جوامع را شکل میدهند و در اجتماع با یکدیگر زندگی میکنند. به عقیدهی ارسطو، اجتماع برای بشر موجب بارآوری و امنیت خواهد بود. از سویی دیگر، وی اظهار میداشت که با نبود قانون و عدالت، انسانها در بدترین وضع ممکن قرار خواهند گرفت، زیرا آنها در این شرایط، ثبات و آرامش دیگر اعضای جامعه را تهدید خواهند نمود.
بنابراین وجود قانون بهمنظور فراهم نمودن قواعدی[3] برای زندگی صلحآمیز افراد در کنار یکدیگر است. هدف قانون کیفری بهویژه، برقراری امنیت و حفظ تمامیت جامعه در برابر رفتارهای خطرناکی است که اعضای آن جامعه ممکن است مرتکب شوند. افراد با ارتکاب رفتارهای مجرمانه میتوانند موجب آسیب و مرگ شهروندان شده و به اموال ارزشمند آنان خسارت وارد کنند. قانون کیفری برای کاهش چنین خطراتی طراحی شده است، و این کار را بهوسیلهی مجازات و یا تهدید به مجازات افرادی که مرتکب رفتار مجرمانه میشوند و یا قصد آن را دارند، صورت میدهد.
بهعنوان مثال، محدودیت سرعت در رانندگی نه تنها برای جلوگیری از ورود آسیب به خود راننده، بلکه برای حفظ عابرین پیاده و دیگر رانندگان از خطر، حمایت از شرکتهای بیمه که باید در قبال خساراتی که راننده خاطی موجب آن میشود هزینههایی را بپردازند، حمایت از تمام مالیاتپردازانی که پولشان برای تامین جادههای ایمن لازم است، و همچنین آمبولانسها، پلیس و آتشنشانی که همهی آنها ممکن است در پیشگیری یا واکنش به یک تصادف رانندگی نقش داشته باشند، طراحی شده است. حداقل بهلحاظ نظری، هنگامیکه فردی مرتکب جرمی میشود، ممکن است کلیت جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. قانون کیفری برای محافظت از اجتماع در برابر این پیامدها طرحریزی شده است.
قوانین کیفری تنها مجموعهای از مقررات دربارهی آنچه که مردم مبادا انجام دهند نیست، بلکه راجعبه کیفیت اجرای قوانین در جامعه نیز میباشد. اگر افسر پلیسی فقط مردها را در حین رانندگی جریمه کند و زنها را جریمه نکند، یا اگر تنها در مورد افراد سیاهپوست اعمال قانون نماید و سفیدها و آمریکاییهای لاتینتبار[4] را مواخذه نکند، و یا بهطورکلی قانون را به صورت ناعادلانه به اجرا درآورد، بسیاری از افراد جامعه یا اکثریت آنها قانون را غیرمنصفانه خواهند دانست و شاهد بیتوجهی قشر زیادی از جامعه نسبت به قانون خواهیم بود. اگر حکومت قانونی را تا زمانیکه توسط کسی نقض نشده، پوشیده نگاه دارد[5]، یا با استفاده از زور و تهدید از متهمی اقرار بگیرد (ظاهراً برخلاف واقع)، این اقدام، تمامی اهداف قانون کیفری را آنگونه که جامعهی غربی درک نموده است، تباه خواهد کرد. بنابراین قانون کیفری باید مقرراتی را نیز به چگونگی تحقیق در مورد جرایم و کیفر آن اختصاص دهد، و همچنین وجود مقرراتی برای اطمینان از عادلانه بودن فرآیند مذکور و این که حتماااا اشخاصی که مرتکب رفتار مجرمانه شدهاند پاسخگو و مسوول آن رفتار باشند و نه اشخاصی دیگر.
در جوامع جمهوریخواه[6]، یکی از راههای اطمینان از عادلانه بودن قوانین کیفری این است که این قوانین را طی فرآیند قانونگذاری و به شیوهای مردمسالارانه[7] تصویب کنند تا تمام جامعه بتوانند در تعیین اینکه چه رفتاری جرم باشد مشارکت نمایند. روشی دیگر برای محفاظت از شهروندان در مواقعی که فرآیند دادرسی کیفری علیه آنها غیرعادلانه بهکار گرفته میشود، تدوین ضمانتاجراهایی برای بنیادیترین قوانین آن کشور میباشد (برای مثال قانون اساسی فدرال[8] و ایالتی در کشور ایالات متحده[9]). علاوه بر این، طریق دیگر این است که نظام قوانین کیفری را تحت نظارت دادگاهها قرار دهند، که به نوبهی خود نه تنها موجب اطاعت متهمین، بلکه موجب فرمانبرداری پلیس و دیگر نهادهای دولتی از این قوانین بنیادی و بهطور کلی قوانین کیفری میشود.
در عین حال شیوهی دیگری که برای باور به عادلانه بودن قوانین کیفری وجود دارد این است که با مردم در شرایط خاص بهطور خاص رفتار شود. یکی از بهترین نمونهها، چگونگی برخورد قوانین کیفری با اطفال است. با وجود اینکه کودکان میتوانند با رفتارهای مجرمانه آسیبهایی جدی وارد نمایند، ممکن است بهدلیل صغر سن، توانایی درک رفتار مخرب خود را نیز نداشته باشند؛ درنتیجه دادگاههایی ویژه با قوانینی خاص به بزهکاری اطفال رسیدگی میکنند.
بنابراین قوانین کیفری شامل حوزههای گوناگونی است. این کتاب تمام موضوعات فوق را بررسی میکند، از جمله: فرآیند قانونی تحقیق در مورد جرایم و مرحلهی تصمیمگیری در مورد بیگناهی یا گناهکاری متهم، سیستمی مردمسالارانه برای تصمیمگیری در مورد اینکه دقیقاً چه رفتاری جرم تلقی میگردد، و ماهیت نظام دادگاههای صالح برای رسیدگی به پروندههای کیفری، که شامل دادگاه اطفال[10] نیز میشود. در فصلهای آغازین به موضوعات اساسیتر، مانند چرایی مجازات رفتار مجرمانه و تاریخ چندصد سالهی نظامهای حقوق کیفری، میپردازیم.
فصل اول، تحت عنوان «ماهیت قانون کیفری»، به چیستی رفتارهای مجرمانه و چرایی جرمانگاری آنها میپردازد.
فصل دوم، «تاریخ حقوق کیفری»، به تکامل حقوق کیفری در جوامع غربی و شناسایی اسناد و اصول برجستهای که چگونگی کیفیت تصویب و اجرای قوانین کیفری امروزی را نشان میدهد، میپردازد.
فصل سوم، «حقوق کیفری و نظام فدرال آمریکا»، در مورد تمامی مسایل مربوط به کیفیت شکلگیری و تصویب قوانین در ایالات متحده آمریکا، و امکان تفاوت قوانین هر ایالت با ایالت دیگر و ناهمگونی قوانین ایالات با دولت فدرال بحث میکند.
«فرآیند قانونگذاری» که موضوع فصل چهارم است چگونگی تصویب قوانین را شرح میدهد و مسیر طرح یک قانون پیشنهادی در مذاکرات قانونگذاران، اصلاح و به رأی گذاشتن قوانین جدید را مورد بررسی قرار میدهد.
«عناصر حقوق کیفری»، فصل پنجم، اصول کلیدی در چگونگی شکلگیری رفتار مجرمانه را شرح میدهد و مفهوم مجرمیت و چگونگی بهکار بستن این مفاهیم در پروندههای کیفری را نیز توضیح میدهد.
فصل ششم، «آیین دادرسی کیفری: تحقیق در مورد جرم»، کیفیت انجام تحقیقات پلیسی بر اساس قانون کیفری، و اینکه کدام اصول قانونی چگونه مقامات تعقیب را در جمعآوری و رسیدگی به شواهد جرم و بازجویی از مظنونین هدایت میکند را پوشش میدهد.
فصل هفتم، «آیین دادرسی کیفری: محاکمه»، چگونگی رسیدگی به پروندههای کیفری در دادگاه را بیان میکند. این قسمت پایهها و بنیادهای نظام حقوقی و شیوهی کار دادگاه را توصیف، و کیفیت اجرای قانون در دادگاه و در طول محاکمات کیفری را نشان میدهد.
فصل هشتم، «تشکیلات دادگاه اطفال و نوجوانان»، تفاوتهایی که در نحوهی برخورد قانون و نظام قضایی کیفری با اطفال وجود دارد را به تفصیل شرح میدهد. از آنجاییکه اطفال ممکن است قادر به درک کامل پیامد اعمال خود نباشند، قوانین مجزا و خاصی برای کنترل و نظارت بر آنها وضع شده است.
با مطالعهی کامل این کتاب، دانشجو قادر خواهد بود درک صحیحی از قانون کیفری[11]، بهعنوان یکی از مهمترین موضوعات مرتبط با ثبات و امنیت جامعه، بدست آورد.