اطلاعات کتاب
۱۰%
موجود
products
قیمت کتاب چاپی:
۲۴۰۰۰۰۰ريال
تعداد مشاهده:
۱۸۳۳







کیمیای وکالت «گفت و گو با محمد هادی جعفر پور»

پدیدآوران:
دسته بندی: آيين دادرسي - قضاوت، وكالت و فن دفاع

شابک: ۹۷۸۶۲۲۷۲۶۹۷۷۲

سال چاپ:۱۴۰۱/۰۶/۱۳

۱۷۲ صفحه - رقعي (شوميز) - چاپ ۱
قیمت کتاب الکترونیک: ۱۲۰۰۰۰۰ريال
تخفیف:۱۰ درصد
قیمت نهایی: ۱۰۸۰۰۰۰ ريال

سفارش کتاب چاپی کلیه آثار مجد / دریافت از طریق پست

سفارش کتاب الکترونیک کتاب‌های جدید مجد / دسترسی از هر جای دنیا / قابل استفاده در رایانه فقط

سفارش چاپ بخشی از کتاب کلیه آثار مجد / رعایت حق مولف / با کیفیت کتاب چاپی / دریافت از طریق پست

     
پُرس و گفت ها با محمد هادي جعفر پور

هرکه شیرینی فروشد


مشتری بر وی بجوشد *


زمین را از آسمان ،جوان را از پیران


 و راهجویان را از راه دانان ، نثارهاست!


و من به دنبال راه­دانان به راه افتادم تا ارادتی نمایم و سعادتی ببرم***


 و به اندک سعی خویش و نظر کیمیاگر خداوندی، راه شناسی یافتم اهل دل از رندان بی نیاز و جوانمردان روزگار: جناب وکیل محمد هادی جعفرپور


طریق آشنایی آسان بود و عجیب!


نه دیداری، نه ملاقاتی


از راهی دور؛ ایجاب و قبول و قول و قرار


و قطار گفت و گو، صمیمانه روی ریل زمان افتاد.


رفتیم و رفتیم تا آخرین نوازشهای قلم در ایستگاه پایانی


تا آنجا که راهجویان و کارآموزان حرفة وکالت، درگاه این کارگهِ کوچک را با خاطری راحت بگشایند و دست بر چشمة یافته­ها و تجربه­ها بَرَند و کوزه موال خویش را پرسازند از پاسخ زلال و صمیمی به ابهام­ها، دلهره­ها و سختی­های «راه ناهموار وکالت».


میانة کار، خبر شدم که جناب وکیل، کتاب خاطراتشان را منتشر ساخته­اند.


خبر مبارک و خجسته­ای بود اما من تا همین لحظه به عمد، این کتاب را نه گشودم و نه خواندم ... تا این کتاب بوی تقلید و تکرار نگیرد و عطر و رنگ دیگری داشته باشد.


کلام جناب وکیل، شیرین بود و ساده و در عین حال عمیق!


گفته­ها پرنکته بود و نو ... و بیش از این­ها را حتماً خوانندگان این کتاب درخواهند یافت.


اینک شادمانم که جناب وکیل و من در «رهگذر وکالت» قلم خود را برای یک هدف و در یک راه به کار انداختیم.


«خدمت به خانوادة بزرگ وکلا، کارآموزان و تازه واردان به دنیای وکالت در حدّ وسع و بضاعت» که چون مُراد نیابم به قدر وُسع بکوشم ***


یادگار شیرین این همکاری و همدلی دورادور، دوستی و ارادت بسیار من است به ایشان و خاطر خوشم که روزن دلم را گشوده و چشمم را بر تعصبّات و تعلّقات ویرانگر بسته­ام و هرگز از خوبان دوران، دور نمانده­ام.


درسی که عشق داد فراموش، کِی شود ؟


از بحث و از جدال و زِ تکرار خسته ایم  ***