1- ضرورت تحقيق در باب تروريسم دولتي
2- تعريف تروريسم دولتي و جايگاه آن در حقوق بينالملل
3- تروريسم دولتي؛ تعريف، ابعاد و عناصر تشكيل دهنده آن
4- اشتراكات و تفاوتهاي تروريسم دولتي با ساير اشكال تروريسم
5- اهداف و مزاياي ناشي از توسل به تروريسم براي دولتها
6- اقدامات جامعه بينالملل براي مقابله با تروريسم دولتي
7- مسئوليت بينالمللي دولتها در قبال ارتكاب تروريسم
8- كلياتي راجع به حقوق مسئوليت دولتها
9- مروري بر رويۀ قضايي بينالمللي
10- نقد دكترين كنترل موثر در چارچوب تروريسم مورد حمايت دولتها
11- ملاحظاتي مهم در پي ريزي نظام مسئوليت بينالمللي كارآمد براي دولتها
12- تاملي در اقدامات خشونت بار سالهاي اخير عليه مقامات و شخصيتهاي ايراني
13-مروري بر حوادث
14- تحليل حقوقي حوادث
15- بررسي آراي دادگاههاي آمريكا عليه مقامات جمهوري اسلامي ايران از منظر حقوق بينالملل
«تروریسم» در لغت به معنای هراس افکنی و ایجاد رعب و وحشت است. این واژه که مبنا و ریشه فرانسوی دارد، نخستین بار برای توصیف حکومت وحشت ژاکوبنها در جریان انقلاب فرانسه به کار رفت که به موجب آن هزاران نفر در جریان مجازاتهای اختصاری کشته شده و ترس و وحشت گسترده در میان عامه مردم حکمفرما شده بود.
در چند دهۀ اخیر و به ویژه پس از حملات یازده سپتامبر 2001، تروریسم، توجه جدی جامعه جهانی را به خود معطوف داشته و همه روزه شاهد بحثها، پژوهشها و مقالات علمی در زمینه تروریسم، علل و چگونگی شکل گیری و شیوههای مقابله با آن هستیم. اما در این میان، متأسفانه «تروریسم دولتی»[3] به عنوان یکی از جنبههای مهم تروریسم، کمتر مورد توجه قرار گرفته و با وجود استعمال گستردۀ آن در ادبیات سیاسی و حقوقی معاصر (به خصوص در سالهای اخیر)، این پدیده هم چنان مبهم و فاقد یک تعریف روشن و مورد پذیرش باقی مانده است.
در عصر حاضر شاهدیم که همه روزه در سطح بینالمللی، سران دولتها، حکومتهای رقیب را به ارتکاب تروریسم یا حمایت یا پشتیبانی از آن متهم میکنند.[4] این در حالی است که تروریسم دولتی همچنان بدون تعریف باقی مانده و هیچ متر و معیار و حد و مرز مشخص و روشنی برای تبیین این امر که به راستی کدام دولت، مرتکب یا حامی تروریسم است وجود ندارد. لذا در این اثر سعی بر این است تا ضمن بررسی پدیدۀ تروریسم دولتی در چارچوبهای حقوقی موجود، تعریفی روشن از این پدیده چالش برانگیز ارائه گردیده و همچنین به دیدگاهها و نظریات اندیشمندان برجسته حوزه تروریسم و انتقادات مطروحه نسبت به آن نیز پرداخته شود.
بی تردید، عدم تعریف دقیق این پدیده و ابهامات موجود در تعریف و تشخیص دولتهای حامی یا مرتکب تروریسم، سبب سوء استفاده دولتهای مزبور از خلا حقوقی موجود میشود، به گونه ای که حتی دولتهایی که خود، نقشی اساسی در تأمین و تدارک تروریسم داشته اند، در ظاهر خود را مخالف تروریسم اعلام و سعی در متهم نمودن دولتهای دیگر میکنند. از این منظر، سمت و سوی نوشتار حاضر، تقویت این انگاره است که یکی از دلایل گسترش تروریسم مورد حمایت دولتها در سالهای اخیر، فقدان یک تعریف خاص و جامع و عدم اجماع جامعه بینالملل در خصوص ماهیت، مصادیق و استثنائات این پدیده است.