1- مواد عمومي
2-قلمرو اجراي قوانين جزايي در مكان
3- مجازاتها
4- مجازاتهاي اصلي
5- مجازاتهاي تكميلي و تبعي
6- نحوهي تعيين و اعمال مجازاتها
7- تخفيف مجازات و معافيت از آن
8- جرايم
9- شروع به جرم
10- شركت در جرم
11- معاونت در جرم
12- سردستگي گروه مجرمانهي سازمانيافته
13- شرايط و موانع مسؤوليت كيفري
14- شرايط مسؤوليت كيفري
15- موانع مسؤوليت كيفري
علم حقوق که در تقسیمبندی نخستین، دو شاخهی بزرگ حقوق خصوصی و حقوق عمومی را در بر میگیرد، حقوق کیفری را در شاخهی حقوق عمومی قرار داده است. این جایگاه برای حقوق کیفری، با نگاهی به تعاریف ارائه شده برای آن قابل توجیه است: «مجموعه قواعدی که بر چگونگی مجازات بزهکاران و اقدامهای تأمینی از طرف دولت حکومت میکند»؛ «رشتههایی از حقوق عمومی که سعی دارد بهوسیله تهدید و ارعاب از وقوع اعمال یا ترک اعمالی که موجب بر هم زدن نظم عمومی است و جرم شناخته میشود جلوگیری کند.» حقوق کیفری «ناظر بر روابط افراد و دولت است .... روابطی که راجعبه واقعهی مجرمانه باشد». این تعاریف صرفنظر از وجوه افتراق، به حاکمیت دولت در حوزه کیفری اذعان دارند. توجیه حاکمیت دولت بر این عرصه، حدوث جریانهای اعتقادی را در پی داشته و جلوههایی از این جریانها کم یا بیش بر سیاست جنایی کشورها اثرگذار بوده است. جنبشهای لغو یا احیای نظام عدالت کیفری که در نیم قرن اخیر رنگ گرفت، در جهت نفی یا تأیید مداخله دولت در روابط اجتماعی با ابزار مجازات است. این مناقشات هیچگاه و در هیچ کشوری منتهی به حذف حوزه کیفر و حاکمیت دول بر این عرصه نشده، اما قلمروهای مداخله کیفری را تغییر داده؛ گاه محدود و گاه وسیع نموده است. ضیق و توسعهی این محدوده ناشی از ویژگیهای حقوق کیفری است. اهداف حقوق کیفری شامل حفظ نظم عمومی، وظیفهی پاسداری از حقوق و آزادیهای افراد و محافظت از ارزشهای جامعه، ایجاب مینماید تا مرتکب رفتارهای ممنوع به سرعت تحت پیگرد قرار گیرد و پاسخهای کیفری با ویژگیهای خاص خود فوراً اجرا شود. از اینرو مداخلهی حقوق کیفری در زندگی افراد، مداخلهای استثنایی، حداقلی و بر اساس ضرورت است. بر خلاف حقوق خصوصی که در آن، اصل بر آزادی اراده واعتبار قراردادها و توافقات افراد است (مادهی 10 قانون مدنی)، حقوق کیفری استثنایی بر اصل آزادی روابط اشخاص با اشخاص میباشد. از اینرو مقررات کیفری باید منجز و مصرح باشد؛ این قاعدهها به گذشته بازگشت ندارند؛ در موارد ابهام، به نفع مرتکب یا متهم تفسیر میشوند و ... .
ویژگیهای محدود کنندهی حقوق کیفری، ناشی از تداخل قواعد آن با حقوق و آزادیهای افراد است. از اینرو تبیین صحیح موضوع قاعده توسط قانونگذار و تفسیر دقیق و مضیق آن توسط دادرس، امری ضروری و تضمین کنندهی حقوق و آزادیهاست.
قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، با بهرهگیری از مباحث حقوقدانان کیفری در بیان ابهامات و خلاءهای قوانین پیشین، رویهی قضات در اعمال آن قواعد و استمداد از حقوق تطبیقی، در صدد رفع ابهامها، پر کردن خلاءها و به کارگیری ابزارهای اصلاح کننده بوده است. همه جانبهنگری قانون، گسترده شدن مواد آنرا در پی داشته است؛ بهگونهای که تعداد مواد باب «کلیات» قانون مجازات اسلامی را از شصت و سه ماده به دویست و شانزده ماده افزایش داده است.
جدید بودن قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، بحث پیرامون مواد آنرا ضروری میسازد. همچنین افزایش سه برابری حجم مواد و اصلاح آن به موجب قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب 23/2/ 1399به ویژه در کتاب کلیات، ایجاب مینماید که پیرامون مواد این قانون، مطالعاتی صورت گیرد تا مباحث در مسیر تضارب اندیشهها و نظرها غنی شود. تألیف حاضر که به تبیین بخشهای اول تا چهارم از کتاب کلیات قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 (مباحث حقوق جزای عمومی) میپردازد، کوششی در این راستا است. ساختار کتاب ساده و تلفیقی از تقسیمبندی قانونگذار وتقسیم رایج حقوقدانان از مطالب است.
نحوهی نگارش مطالب، تیتروار است و سعی شده است با رعایت اختصار، سرفصلهای آموزشی حقوق جزای عمومی در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را پوشش دهد. علاوه بر این، جامعیت مطالب مطرح شده منبعی مناسب برای داوطلبان آزمونهای حقوقی از جمله وکالت، قضاوت، کارشناسی ارشد و دکتری میباشد.