1- همگرايي دفاع مشروع و پيشگيري وضعي در مفهوم و حق مدار بودن
2- واگرايي در مباني دفاع مشروع و پيشگيري وضعي
3- واگرايي در شيوهها و شگردهاي دفاع مشروع و پيشگيري وضعي
4- واگرايي در شرايط و اركان دفاع مشروع و پيشگيري وضعي
5- واگرايي در بار اثبات شرايط و آثار دفاع مشروع و پيشگيري وضعي
تاریخ حقوق کیفری با نقش بزهدیده در وقوع عمل مجرمانه و نیز نقش او در دعاوی کیفری آشنا است. بزهدیده از بدو تولد حقوق کیفری نقش عمدهای در دعاوی کیفری ایفا میکرده، و در واقع به تنهایی بازیگر نیمی از این صحنه بوده است. به عبارت دیگر، سناریوی جرم، عمری به قدمت تاریخ بشر دارد. در این سناریو، بزهکار و بزهدیده بازیگران آن به شمار میٱیند که نقش اول و اصلی آن بر عهده بزهکار است و بزهدیده نقش دوم را ایفا میکند.
جهت بررسی و مطالعهی رفتار بزهدیده و نحوهی تأثیر گذاری وی بر ارتکاب جرم، علم بزهدیده شناسی مطرح شد. اصطلاح بزهدیده شناسی یکی از مفاهیمی است که دربارهی معنای آن میان دانشمندان علوم اجتماعی از جمله جرمشناسان، جامعهشناسان و روانشناسان همواره بحث میشود. خاستگاه این مباحثهها اغلب به این اختلاف نظر اساسی باز میگردد که چه کسی برای نخستین بار این اصطلاح را به کار برده و چه معنایی از آن در نظر داشته است؟ در این میان، از آنجا که جرمشناسان بیشترین سهم را در رواج دادن این اصطلاح به منزله یک حوزه مطالعاتی خاص داشتهاند، نظر غالب این است که اصطلاح مذکور در اصل به حوزهی مطالعاتی خاصی برای بررسی رابطه میان قربانی جرم و بزهکاران باز میگردد.
بسیاری از جرمشناسان از جمله عزت فتّاح، فون هنتیگ را بنیانگذار بزهدیده شناسی نوین میدانند و کتاب وی را منشور بزهدیده شناسی به حساب میآورند. بنابراین بزهدیده شناسی علمی، تقریباً هفتاد سال پس از پیدایش جرمشناسی علمی (با انتشار کتاب انسان بزهکار لومبروزو در سال 1876) در نیمه قرن بیستم به وجود آمد.[1]
بزهدیده شناسی شاخهای از جرم شناسی به شمار میرود. بزهدیده شناسی به هر مسألهای که مربوط به بزهدیده باشد، توجه میکند: شخصیت بزهدیده، ویژگیهای زیست شناختی، روان شناختی و اخلاقی او، مشخصههای اجتماعی و فرهنگیاش، روابطش با بزهکار و بالاخره مشارکتش در وقوع جرم.
پس از تأسیس و تبیین اصطلاح بزهدیده شناسی، این مفهوم در دو شکل بزهدیده شناسی اولیه و ثانویه مطرح شد. بزهدیده شناسی اولیه به مطالعهی ویژگیها و نقش بزهدیده در تکوین جرم و نیز رابطه قربانی جرم با بزهکار میپردازد. و در حقیقت بزهدیده شناسی اولیه شاخهای از جرمشناسی علت شناسانه است که در آن نقش بزهدیده در وقوع جرم به عنوان یکی از علل و عوامل ارتکاب جرم از سوی بزهکار، بررسی و در کنار سایر علل و عوامل جرم زا قرار میگیرد. در مقابل، بزهدیده شناسی پیشگیرانه به عنوان شاخهای از جرم شناسی پیشگیرانه، شیوههای پیشگیری از بزهدیدگی را بررسی و مطالعه میکند. بزهدیده شناسی حمایتی نیز، نوعی از بزهدیده شناسی است که در اثر تحول و توسعه بزهدیده شناسی اولیّه به وجود آمده است که دغدغهی آن، بهتر ساختن سرنوشت بزهدیده با ارائهی کمک، حمایتهای مادی و معنوی و جبران خسارتهای وی میباشد.
برخی[2] بزهدیده شناسی اولیه را در دو بعد بزهدیده شناسی علت شناسانه و بزهدیده شناسی پیشگیرانه، مطالعه میکنند. بزهدیده شناسی علت شناسانه حاکی از تأثیر نقش بزهدیده درکنار سایر عوامل جرمزا است. به عبارت دیگر، این نوع از بزهدیده شناسی از این امر صحبت میکند که گاهی اوقات جرائمی که ارتکاب مییابد در نتیجه نوع رفتار و عملکردی است که از سوی بزهدیده نسبت به متهم تحقق یافته است.[3] برای مثال، در بیان علل قتلهای احساسی موارد مختلفی ذکر شده است که از جمله این موراد به تأثیر رفتار بزهدیده بر بزهکار این گونه جرائم باز میگردد. این تأثیر گاهی اوقات به شکل تحقیر بزهکار توسط بزهدیده است و گاهی در نتیجهی فرایند وحشت یا ترس از عمل یا رفتار بزهدیده است که بزهکار مرتکب این قتل شهوانی میگردد.
در بحث مربوط به جرایم مسبوق به رفتار و کردار مجنی علیه میتوان بحث دیگری را مطرح کرد و آن دفاع مشروع است. در دفاع مشروع، همانند قتل مبنی بر رفتار بزهدیده، یک نوع فرایند تحقیر شدن وجود دارد و شاید به همین جهت قانونگذار دفاع مشروع را تحت شرایطی پذیرفته است. در مسأله دفاع مشروع علاوه بر فرایند تحقیر، ترس و غیره نیز وجود دارد. وحشت زدگی و غافلگیری عناصری هستند که در اقدام به دفاع مشروع خلاصه میشوند. بحثی که مطرح شد، مصداقها و نمودهایش در حقوق جزا وجود دارد و در قالب تأسیس خاصی مثل دفاع مشروع نمود پیدا کرده است.
اگر تأثیر بزهدیده یک مسیر دو سویه تلقی شود، در یک سمت آن نقش بزهدیده در ارتکاب جرایم مطرح میشود که یکی از عوامل ایجاد نهاد حقوقی دفاع مشروع، به مباحث این سمت مربوط است. در سمت دیگر، به بررسی نقش بزهدیده در پیشگیری از جرم میپردازد و مباحثی که در این قسمت مطرح میشود باعث ایجاد نهاد پیشگیری وضعی در عالم جرمشناسی گردیده است.
مندرجات کتاب حاضر در قالب پاسخ گویی به یک سؤالی بود که برای نگارنده مطرح گردید. این سؤال بدین شرح است: از اَعمال مالکینی که به منظور حفاظت از املاک، اقدام به تعبیهی وسایل و ابزارهای خطرناک، چون کابل برق مینمایند، در زیر مجموعهی کدام مباحث باید صحبت کرد. آیا به تبعیت از برخی نویسندگان حقوقی و قضات باید از این مسأله در زیر مجموعهی مباحث اطلاق مالکیت یاد کرد؟ و یا براساس دیدگاه غالب، این مسأله نیز به نوعی باید در ذیل مباحث دفاع مشروع بحث شود؟ و یا اینکه بر خلاف نظریات رایج، باید این موضوع در جایی دیگر طرح گردد؟
دغدغهی نگارنده برای پاسخگویی به این سؤال، در شکل و قالب فعلی و به صورت کتاب حاضر به ثمر نشست.
کمال مطلوب این بود تا با بررسی عمیق و دقیق ماهیت و مبنای مثال مطروحه در قالب سؤال فوق و تطبیق آن با اصول و محدودیتهای قاعدهی اطلاق مالکیت از یک سو و مبانی، شیوهها، کیفیات و آثار ناشی از مصادیق دفاع مشروع از سوی دیگر، سؤال مذکور در حد امکان بیپاسخ نماند. اما، علی رغم تلاش فراوان به دلیل عدم دسترسی کافی به آراء و رویهی قضایی موجود در این زمینه، امکان تکمیل مباحث به گونهای دلخواه در این کتاب میسور نگردید.
کتاب حاضر برای تبیین و تفسیر مثال مزبور در سؤال فوق، به دنبال قاعدهای جدا از دیدگاه قائلین به اطلاق مالکیت و یا معتقدین به پیاده کردن قواعد دفاع مشروع میباشد. بابی که از آن به عنوان دیدگاه جدید و مخالف نظر حقوقدانان و نویسندگان، برای حل سؤال صحبت خواهد شد، بحث جدیدی در جرمشناسی تحت عنوان پیشگیری وضعی است.
اگر چه هر دو نهاد حقوقی و جرمشناسی دفاع مشروع و پیشگیری وضعی به نوعی مندرج شده در مباحث بزهدیده شناسی علمی هستند، اما در مورد دفاع مشروع، با توجه به سابقهی طولانی که در طول تاریخ حقوق کیفری به خود اختصاص داده است و قانونگذاری که در خصوص این نهاد در حقوق کشورهای مختلف به عمل آمده، کاملاً طبیعی و بدیهی است که مبانی، شیوهها، آثار و به ویژه کیفیات و شرایط مربوط به آن برای اشخاص قابل درک و فهم باشد. در مقابل، نهاد پیشگیری وضعی به عنوان نهادی نوپا در عالم جرمشناسی محسوب میشود و همانند دفاع مشروع نه از تاریخی به قدمت حقوق کیفری برخوردار است و نه در این مورد قانونگذاری صورت پذیرفته است. لذا به تبع این عمر کوتاه و عدم قانونگذاری، کاملاً روشن و مبرهن است که آگاهی و شناخت کامل نسبت به تمامی ابعاد، آثار و کیفیات و شرایط آن وجود نداشته باشد. به همین سبب، گاهی اوقات مصادیقی از باب پیشگیری وضعی مطرح میگردد که به لحاظ عدم شناخت وافی و جامع نسبت به ابعاد، شیوهها و کیفیات پیشگیری وضعی، امکان درک آن به شکل کامل وجود نداشته و نتیجتاً باعث طرح این مصادیق در ذیل مباحثی میگردد که ممکن است تا حدودی از تشابهاتی با پیشگیری وضعی برخوردار باشند.
مقصود از مصداق مورد نظر در جملهی فوق، همان مثالی است که در ابتدای سخن در قالب سؤالی طرح گردید؛ یعنی مثال مربوط به تعبیهی کابل برق جهت حفاظت از املاک توسط مالکین. به نظر میرسد، مثال فوق با توجه به فلسفه و شگردهایی که برای پیشگیری وضعی لحاظ شده است، با قواعد این نهاد جرمشناسی تطابق داشته باشد. با این وجود، برخی از نویسندگان حقوقی و قضات عالی رتبه در حقوق ایران، انگلستان و فرانسه به لحاظ عدم شناخت کافی نسبت به نهاد پیشگیری وضعی، از این مصداق در ذیل مباحث اطلاق مالکیت و در اغلب موارد در ذیل مباحث دفاع مشروع یاد
نمودهاند.
خلط مصادیق پیشگیری وضعی با اصول قاعدهی اطلاق مالکیت و یا شرایط و کیفیات دفاع مشروع، منجر به اجرای بیعدالتی در سیستم عدالت کیفری گردیده است. این بیعدالتی در نوع جنایت مورد حکم توسط دادگاهها نمود و جلوه پیدا میکند. به عبارت دیگر، هنگامی که به سبب تعبیهی کابل برق در حفاظت از املاک، خساراتی به شخص سارق وارد گردد، معتقدین به اطلاق مالکیت، براساس شرایط و ضوابط قاعدهی مشهور «الناس مسلّطون علی اموالهم» رأی بر برائت مالک صادر میکنند. مشابه چنین رأیی در دیوان عالی کشور فرانسه مشاهده میشود. از سوی دیگر و در غالب موارد، نویسندگان حقوقی و قضات محترم بری دانستن مالک را به هر جهت، خلاف اصول عدالت میپندارند. به همین سبب، در پی یافتن قاعدهای برآمدند تا به طریق آن، بیعدالتی موجود در حق بزهدیده رفع گردد. از آنجا که مصداق مزبور را تا حدودی با مبانی، اصول و شرایط دفاع مشروع هماهنگ دانسته، از این مصداق در ذیل مباحث دفاع مشروع یاد نمودند و بر این امر اعتقاد یافتند که مالک در اتخاذ و تعبیهی کابل برق به عنوان وسیلهی حفاظتی، رعایت اصول و شرایط دفاع مشروع، به ویژه شرط تناسب در دفاع را ننموده و بدین لحاظ منجر به محکومیت مالک به جنایت عمدی
میگردد. مشابه نظر فوق نیز، در آراء صادره از دادگاههای ایران و انگلستان مشاهده میشود.
هر چند تلاش هر یک از دو دیدگاه فوق در راستای تحقق همه جانبهی عدالت در سیستم کیفری صورت پذیرفته است؛ اما به نظر میرسد، با اعمال هیچ یک از این دو دیدگاه، عدالت در سیستم کیفری به نحو مطلوب اجرا نگردد. بیعدالتی موجود، ضرورت هدایت دو دیدگاه فوق را به مسیری معتدلتر و متوازنتر، ضمن عنایت به ارزشها و نقاط مثبت و الهام بخش آنها، آشکارمیسازد. با توجه به دو دیدگاه فوق و نیز از طریق مقایسهی آنها با نهاد پیشگیری وضعی و اصول و ضوابط آن، میتوان به جستجوی ساز و کاری میانه و منطقی در حل پروندهی مربوط به مثال فوق پرداخت و بدین ترتیب به یک راه حل عادلانه نائل گشت. به نظر میرسد، با بهرهگیری از اصول و قواعد فقهی و قواعد حقوق بشری، ضمن توجه به اصول و فلسفهی پیشگیری وضعی و سپس دریافت شرایط و کیفیات خاص و منحصر به فرد پیشگیری وضعی، بتوان این هدف را محقق ساخت.
لذا در این کتاب تلاش میگردد تا ضمن تحلیل دقیق و همه جانبهی دو نهادحقوقی و جرمشناسی دفاع مشروع و پیشگیری وضعی، به نقاط اشتراک این دو که باعث خلط در مصادیق گردیده، پی برده شود. در گام دوم، به بررسی مرزهای متفاوت از حیث مبانی و شگردها و شیوههای دو نهاد پرداخته میشود. در مرحلهی بعد، مسألهی اطلاق یا مقید بودن قلمرو پیشگیری وضعی، به بحث گذاشته میشود. در این مرحله سعی شده ضمن انتقاد به نظریهی معتقدین اطلاق پیشگیری وضعی و با لحاظ برخی اصول فقهی و حقوق بشری و به ویژه فلسفهی پیشگیری وضعی، به کیفیات و شرایط منحصر به فرد و خاص برای پیشگیری وضعی نائل گشت. شرایطی که کاملاً این نهاد را از مباحث دفاع مشروع متمایز و خارج میسازد. در نهایت سعی میشود با توجه به کیفیات و شرایط خاص پیشگیری وضعی، در مسیر صدور یک حکم عادلانه، حکمی متمایز از برائت و یا محکومیت به جنایت عمدی گام برداشته شود. زیرا اهمیت وافر و بیبدیل عدل و داد بر همگان واضح و مبرهن است و از قدیم الایام تحقق عدالت، بهترین آرزوی هیأت اجتماعیه است.