1- اشكال توليد دانش در روابط بينالملل و حقوق بين الملل
2- بنيان هاي نظري روابط بين الملل
3- بنيان هاي نظري حقوق بين الملل
4- اعتبارسازي دولت ها در حقوق بين الملل
5- اعتبارسازي دولت ها در روابط بين الملل
6- جمهوري اسلاميايران و اعتبارسازي حقوقي و سياسي در پرونده انرژي هسته اي
7- ارزيابي نهايي
8- .....
مفهوم اعتبار یکی از مهم ترین برساخته های ذهنی انسان در تعاملات اجتماعی محسوب میشود. نگاهی گذرا به نوع واکنش های ما در قبال پیشامدهای زندگی، نشان میدهد که آدمیزاد در بسیاری مواقع، تنها به پاس حفظ اعتبار خود حاضر است از کثیری از حقوق، امتیازات و لذت های قابل حصول کناره بگیرد. ابناء بشر صرف نظر از نوع رتبه بندی شان در هرم منزلت اجتماعی، اصولاً در خصوص مخدوش شدن اعتبار شخصیتی خود، دغدغه های ذهنی جدی و غیر قابل مصالحه ای دارند که آن را به طرق گوناگون به فرد یا نهاد مقابل منعکس مینمایند. برای به تصویر کشیدن نمونه هایی از چگونگی کارکرد این مفهوم انتزاعی در روابط بین انسان ها، کار چندان دشواری پیش رو نیست. برای نمونه میتوان حدس زد که آستانه تحمل و تحریک پذیری یک دیپلمات عالی رتبه و یا یک استاد دانشگاه برای ورود به منازعات شدید کلامیو فیزیکی در منظر عام، بسیار بالاتر از جوان نوخواسته ای خواهد بود که احیاناً از ورود به چنین هنگامه هایی استقبال نیز مینماید. برای درک چرایی این قبیل رفتارهای متشخصانه، ضرورتاً باید بیش و پیش از لحاظ کردن فاکتورهایی چون هراس از زد و خورد فیزیکی و یا بی استعدادی در به کارگیری الفاظ رکیک، ذهن را متوجه نگرانی افراد مورد اشاره، از مخدوش شدن سطح اعتبارشان در منظر عام نمود.
غالب افراد جامعه به دلیل نوع انتظار پیشینی جامعه از بایسته های مطلوب رفتاری هر فرد، ضرورتاً شکل واکنش های خود را متناسب با قالب های اعتباری از پیش تعریف شده انتخاب میکنند. بدین ترتیب است که مشخص میشود چرا برخی از انسان ها به نحوی غریب، حاضر می شوند چشم از منافع عالی مترتب بر نقض الگوی اعتباری خود فرو ببندند و به رغم خسران مالی و حرفه ای، صیانت از اعتبار را در صدر اولویت های رفتاری خویش قرار بدهند.
مشاهده این التزام رفتاری در روابط انسانی، ذهن نویسنده را به عنوان یک پژوهشگر در امور بینالمللی، متوجه این سوال میکند که آیا اساساً ممکن است که دولت ها نیز به عنوان بدیل های انسانی در جامعه بینالمللی چنین نگاهی به جایگاه اعتباری خود داشته باشند؟ آیا سخن گفتن از دغدغه دولت ها برای حفظ اعتبارشان در دنیای قدرت محور و منفعت محور روابط بین الملل، وجه منطقی و علمیپیدا میکند؟ به عبارت دیگر آیا ممکن است دولتی حاضر باشد صرفاً به دلیل ارتقاء و یا حفظ اعتبار خود از تلاش برای کسب پاره ای از منافع کوتاه مدت صرف نظر کند؟ اساساً آیا میتوان اعتبارسازی را به عنوان یک الگوی رفتاری قابل اتکاء برای تضمین اجرای تعهدات حقوقی دولت ها در دنیای آنارشیک روابط بین الملل مطرح و به آن استناد کرد؟
در تلاش برای طرح منظم مطالب و به آزمون گذاشتن این سوالات، تصمیم گرفته شد تا با بخش بندی هدفمند داده های گردآوری شده در بخش های مجزای این کتاب، پاسخی درخور به این دغدغه علمیداده شود. در این راستا، فصل نخستین کتاب عمدتاً به روشن تر نمودن زمینه کلی طرح بحث کمک میکند. در این قسمت تلاش میگردد تا با تبیین مختصات نظری دو رشته روابط بین الملل و حقوق بین الملل و بیان زمینه های برجسته اشتراک و افتراق اندیشمندان این حوزه ها، خوانندگان محترم بتوانند ضمن اشراف بهتر بر جایگاه کلی طرح موضوع، از آمادگی نظری مناسب برای ورود به مباحث تخصصی تر مطرح در فصول آتی برخوردار گردند.
در بخش دوم کتاب به ماهیت اعتبارسازی در حقوق بین الملل پرداخته میشود. تشکیک های فراوانی که در خصوص اصل کارایی و لازم الاجرا بودن مقررات حقوق بین الملل مطرح می گردد، پرداخت بیشتر به مفهوم اعتبارسازی در حقوق بین الملل (در مقایسه با بخش مربوط به اعتبارسازی در روابط بین الملل) را در فصل سوم این کتاب توجیه میکند. بر این اساس تلاش میشود تا با نگاهی جامع، به تبیین نوع، میزان و نحوه اثربخشی سرمایه گذاری دولت ها بر اعتبار معاهداتی شان در حقوق بین الملل پرداخته شود.
چهارمین فصل این کتاب خواننده را متوجه تفاوت برداشت عمیق دانشمندان روابط بین الملل از مفهوم اعتبارسازی خواهد کرد. در این نگاه است که رویکرد قدرت محورانه مکتب رئالیسم روابط بین الملل به شاخص اعتبار سازی، نمود ویژه ای پیدا میکند. نویسنده در این قسمت تلاش دارد تا با نشان دادن ارتباط وثیق ادبیات اعتبارسازی با آموزه های گفتمان "بازدارندگی" به تسهیل فهم مخاطب از چیستی و شیوه اثرگذاری اعتبارسازی در نگاه اندیشمندان روابط بین الملل کمک کند.
سومین بخش این کتاب به طور مشخص به نقد علمیاعتبارسازی در یک حوزه موضوعی مشخص اختصاص یافته است: معاهدات امنیتی بین الملل. این معاهدات به دلیل معاهده بودن در دنیای حقوق بین الملل قرار دارند و به دلیل محتوای امنیتی شان به شدت مورد توجه و علاقه تئوریسین های روابط بین الملل قرار میگیرد. در این بخش برای نخستین بار در ادبیات علمی دانشگاهی، میزان استحکام مبانی تئوریک اعتبارسازی در معاهدات امنیتی بینالمللی از دو زاویه حقوق بین الملل و روابط بین الملل به بحث گذاشته شود تا مجال نقد بنیان های نظری این مفهوم و به آزمون گذاشتن آن فراهم گردد. اصرار جمهوری اسلامیایران برای تحصیل فناوری انرژی هسته ای و سرسختی بی سابقه دولت های غربی برای ممانعت از تحقق این هدف، نگارنده را بر آن داشت تا تلاش کند با نگاهی بی طرفانه، منطق حاکم بر ذهنیت طرفین دعوا را مورد شناسایی قرار دهد. بدین ترتیب محقق در واپسین فصل این نوشتار کوشیده است تا با روش شناسی تطبیقی و تجربی، نحوه اثرگذاری اعتبارسازی در دو حوزه حقوق بین الملل و روابط بین الملل را در دنیای واقعیت ها به آزمون بگذارد. بدین منظور پرونده انرژی هسته ای ایران به عنوان یک نمونه مطالعاتی تاریخی، انتخاب میشود تا میزان اثربخشی دو رهیافت متفاوت جمهوری اسلامی در حوزه اعتبارسازی هسته ای به آزمون گذاشته شود.
آنچه در این کتاب آمده ماحصل مطالعات چندین ساله نویسنده است که بخشی از آن قبلاً در مقالات علمی-پژوهشی فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است و بخشی نیز در مرحله چاپ قرار دارد و اینک با هدف منسجم ساختن مجموعه تلاش های پیشین نویسنده برای معرفی و نقد یک مفهوم تحلیلی پرکاربرد در ادبیات دانشگاهی مغرب زمین به اندیشمندان ایرانی حوزه حقوق و روابط بین الملل ارائه میشود. کتاب پیش رو ضمن اینکه نخستین تلاش علمی برای معرفی سامان مند مفهوم اعتبارسازی و تبیین محدوده های عملکردی آن در داخل کشور محسوب میشود، دربردارنده ایده ابتکاری و نوین نویسنده در اعمال مرزبندی بین اعتبارسازی در حقوق بین الملل و روابط بین الملل و جرح پارادایم غالب اعتبارسازی در حقوق بین الملل نیز خواهد بود. نویسنده این کتاب ضمن نشان دادن اهمیت و جایگاه مفهوم اعتبارسازی در حقوق بین الملل، برای نخستین بار کارایی این مفهوم را در حوزه معاهدات امنیتی بینالمللی به نقد کشانده و در نهایت نیز به شکل کاربردی با مرتبط ساختن این مفهوم نظری به یکی از مهم ترین چالش های امنیتی پیش روی جمهوری اسلامیایران در حوزه بین الملل، گزاره های نظری اعتبارسازی حقوقی را به آزمون عینی میگذارد.