1- كليات و پيشينه پژوهش
2- چارچوب تئوريك پژوهش
3- سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در خاورميانه 2002 تا 2013
4- سياست خارجي تركيه و حزب عدالت و توسعه
5- روابط سياسي ـ ديپلماتيك و امنيتي ايران و تركيه
6- روابط اقتصادي و فرهنگي ايران و تركيه
7- عوامل مؤثر در روابط ايران و تركيه
8- رهيافت پيوستگي چند سطحي ايران به تحولات خاورميانه از 2002 الي 2013
9- رهيافت پيوستگي چند سطحي تركيه به تحولات خاورميانه از 2002 تا 2013
10- مقايسه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و جمهوري تركيه در خاورميانه (2002 تا 2013)
11-
ایران و ترکیه کشورهایی مهم و با نفوذ در منطقه خاورمیانه میباشند که ژئوپلیتیک منحصر به فردشان، اهمیت بیشتری به وزن و جایگاهشان در نظام بینالملل بخشیده است. ایران و ترکیه، طی سالهای طولانی رابطه پر فراز و نشیبی را طی نمودهاند. سطح رابطه افتان و خیزان دو کشور بیانگر حساسیت ویژه رابطه دارد. در واقع این روابط همیشه به دشمنان ضروری و دوستان طبیعی معروف بوده است. پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه و محمود احمدی نژاد در ایران، فصل جدیدی از روابط میان دو بازیگر رقم خورد و جزو معدود دورانی بود که در همه سطوح روابط ارتقا یافت. بخش اعظمی از این ارتقای روابط متأثر از نگاه دولت عدالت و توسعه ترکیه به همسایگان به ویژه ایران و رویکرد اقتصادمأبانه آنها بوده است. شکوفایی اقتصاد ترکیه در طول دوران نخست وزیری اردوغان و برخی رفتارهای اسلامگرایانه و غرب ستیزانه وی جایگاه ترکیه را نزد ملتهای خاورمیانه ارتقا بخشید. در حالی که در سوی مقابل اقتصاد ایران به دلیل تحریمهای جهانی، اوضاع نامناسبی را تجربه مینمود؛ به همین علت نزدیکی دو دولت به یکدیگر خردمندانه بوده است. در حقیقت مشی تاجرمأبانه دولت اردوغان و فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها در دولت احمدینژاد (به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری) منجر به نزدیکی دو کشور در همه سطوح گردید اما به دلیل شکنندگی تک بُعدی بودن این وضعیت، به راحتی نوسانهایی در روابط پیش آمد که تحولات سوریه بزنگاه آن بوده است. تحولات جهان عرب و سپس سوریه، شکاف دیدگاه دو کشور به منطقه را بیش از پیش نمایان ساخت که در نهایت به روابط دوجانبه تسری یافت. موضوع سوریه نشان داد که دو کشور نیازمند بینش اساسیتر در خصوص تحولات منطقه و نزدیکی به یکدیگر برای مدیریت بحران هستند. اشتباه استراتژیک دولت اردوغان در نگاه به تحولات سوریه، نه تنها منافع و امنیت ترکیه را با تهدید مواجه ساخت بلکه منجر به از دست دادن زحمات چندین ساله استراتژی به صفر رساندن مشکلات با همسایگان شد. این رویکرد ضمن دور نمودن ترکیه از ایران، در نهایت موضوع مدیریت بحران منطقهای خاورمیانه توسط قدرتهای دورن منطقهای را با تردیدهایی روبرو کرد. تقلیل سطح روابط ایران و ترکیه، بدون شک بر جایگاه هر دو بازیگر در زیرسیستم منطقهای خاورمیانه اثر منفی میگذارد. واقعیت این است که غرب و به ویژه آمریکا و برخی از کشورهای عربی منطقه از نزدیکی ایران و ترکیه استقبال نمینمایند و نزدیکی دو همسایه را در تقابل با منافع ملی خود ارزیابی میکنند. بنابراین گزارهها و عوامل متعدد داخلی و بیرونی بر روابط ایران و ترکیه اثرگذار است که هر کدام به تنهایی موضوع یک پژوهش جدا میباشد. بدین منظور اثر حاضر سعی نموده است بر اطلاعات، یافتهها و دادههایی تأکید نماید که خواننده با خواندن کتاب، کلیات و چارچوب مشخصی از روابط دو کشور بین سالهای مورد مطالعه کسب نماید. بر این اساس کتاب حاضر از 10 فصل و یک نتیجهگیری کلی تشکیل یافته است. در فصل نخست کلیات و پیشینه تحقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در فصل دوم چارچوب نظری بحث شامل نظریات رئالیسم، نئورئالیسم و رئالیسم نئوکلاسیک و همچنین رهیافت پیوستگی چند سطحی و رهیافت التقاطی چندلایه میباشد که به عنوان چارچوب کلی بحث در فرآیند پژوهش مورد استفاده قرار میگیرد. در این فصل همچنین مفاهیم اساسی پژوهش به فراخور موضوع طرح و معرفی میگردد. در فصل سوم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه بین سالهای 2002 تا 2013 طرح و بررسی میشود. هدف اصلی در این فصل ارائه مباحثی است که مطابق با اصول کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باشد که نگاه پایهای حفظ گردد اما با این حال با توجه به سالهای مورد مطالعه در این تحقیق، سیاست خارجی ایران در دولت احمدینژاد نیز طرح و بررسی میشود و همچنین در این فصل نقصانها و چالشهای سیاست خارجی ایران نیز مورد اشاره قرار میگیرد. در فصل چهارم، سیاست خارجی جمهوری نوین ترکیه و حزب عدالت و توسعه شامل اصول و چارچوبها مورد واکاوری قرار میگیرد، چارچوب فکری نخبگان حزب عدالت و توسعه نیز مورد اشاره قرار میگیرد. در فصل پنجم روابط سیاسی ـ دیپلماتیک و امنیتی ایران و ترکیه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و همچنین در این فصل در گفتاری مجزا، مخالفان منطقهای و بینالمللی تعاملات سطح بالای ایران و ترکیه نیز مورد بررسی قرار میگیرد. فصل ششم به روابط اقتصادی و فرهنگی ایران و ترکیه اختصاص دارد. روابط اقتصادی به دلیل ماهیت دولت تاجر بودن دولت اردوغان در دوره مورد بررسی، از اهمیت بالایی برخوردار است. در فصل هفتم عوامل مؤثر در روابط ایران و ترکیه مانند اسلام و مذهب، تحولات اخیر جهان عرب، تحولات سوریه، مسأله فلسطین و برنامه هستهای ایران و عوامل مؤثر دیگر طرح و بررسی میگردد. فصل هشتم به رهیافت پیوستگی چند سطحی ایران به تحولات خاورمیانه بین سالهای 2002 تا 2013 اختصاص دارد که در آن 5 متغیر فرد، نقش، بوروکراسی، اجتماع و سیستم بینالملل در ارتباط با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مورد واکاوی قرار خواهد گرفت. همین روند در فصل نهم در قبال جمهوری ترکیه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. در فصل دهم مقایسهای میان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیه در منطقه خاورمیانه طی سالهای 2002 تا 2013 در موضوعاتی مانند کشورهای عربی خاورمیانه، تحولات اخیر جهان عرب، مناقشه فلسطین ـ اسرائیل، الگوبخشی، اقتصاد، قدرت نرم و غیره انجام میشود و در گفتاری، تأثیر ساختار نظام بینالملل بر سیاست خارجی دو کشور نیز بررسی میگردد. در پایان یک نتیجهگیری کلی از مباحث کتاب ارائه میشود و یافتههای پژوهش در ارتباط با پرسش و فرضیه اصلی ارائه میشود. نگارنده در این کتاب سعی نموده است نگاهی کلی به روابط ایران و ترکیه بین سالهای 2002 تا 2013 داشته باشد و از ارائه جزئیات صرف نظر کرده است و خوانندگان محترم به خوبی واقفند که هر یک از عناوین و تیترها به دلیل تفصیل در موضوع، نیازمند پژوهشی جدا هستند.