1-شناسايي قلمروي جهاني و نوآوريهاي سياستمندانه درحوزه جرايم مالكيت فكري
2-ريشههاي جرايم حوزه مالكيت فكري و راههاي پيشگيري از آن 73
3-مالكيت فكري و جرايم يقهسفيدان: چالشها، نگرشها و مشكلات پژوهشهاي پيشرو
4-جاسوسي اقتصادي و جرم سازمانيافته: نمونهپژوهيِ سرقت فيلم
5-كلاهبرداري: جرمِ شاخصِ قرنِ بيست و يكم
گزارش جرم نيروهاي ضربتي در وزارت دادگستري آمريكا
حقوق مالکیت فکری به مثابه رویکردی نوین در علم حقوق، چگونگی استفاده و حمایت از آفرینشهای فکری را تبیین میکند. این قلمروی مطالعاتی به دو بخش مهم مالکیت صنعتی و هنری تقسیم میشود. مالکیت صنعتی از اختراعها، طرحهای صنعتی، علايم تجاری یا خدماتی، اسامی تجاری و حق کسب و پیشه در تجارت، محافظت و مالکیت ادبی و هنری از آثار این حوزه و آفریدههای مرتبط با آن حمایت میکند. جانمایه حقوق مالکیت فکری، حمایت از حقوق پدیدآورنده اثر و ایجاد زمینهای مطمئن جهت تشویق هنرمندان و صنعتگران برای خلق آثار بهتر است. با وجود نقش مؤثر مالکیتهای فکری در رشد محصولات بومی، شاخصهای امنیت ملی و کاهش نرخ تورم، اما چالش موجود در این زمینه، رشد جرایم مالکیت فکری میباشد.
در یک تعریف عام، جرایم مالکیت فکری، کلیه رفتارهایی را شامل میشود که ناقض حقوق دارندگان آفرینشهای ذهنی باشد. با توجه به آنکه نظامهای حقوقیِ مختلف در حمایت کیفری از داراییهای فکری اختلاف دارند، به نظر میرسد که تعریف این جرایم در سامانههای جنایی مختلف، متفاوت باشد، اما میتوان گفت اهم جرایم این حوزه عبارتند از سرقت اسرار تجاری، نقض حقوق کپی رایت، جعل علامت تجاری و ... .
رشد فناوری ارتباطات، گردش آزاد اطلاعات، جامعه اینترنتی، پدیده جهانی شدن و رشد روزافزون نظام اقتصادی باز، گرچه منشأ خدمات بسیاری برای بشر بوده، اما ارتکاب جرایم حوزه داراییهای فکری را نیز تسهیل کرده است. یافتههای پژوهشهای صورت گرفته در این حوزه نشان میدهد که هزینههای این جرایم، نه تنها تبعات منفیِ بسیاری را برای دارندگان آفریدههای فکری به وجود میآورد، بلکه نظام سیاسی، اقتصادی و امنیتی را نیز با چالش مواجه میکند. از اینرو، حمایت کیفری همه جانبه و دانش بنیان از حقوق مالکیت فکری، امری ضروری تلقی میشود.
فلسفه حمایت کیفری از آفرینشهای فکری، بر اساس دو نظریه اقتصادی و سیاسی توجیه میشود. نظریه اقتصادی که به منافع تجاری توجه دارد، بر اساس دو نظریه فرعی شکل میگیرد. این دو نظریه عبارتند از نظریه کار و نظریه فایدهباوری. بر اساس نظریه کار، محصولات خلق شده در بستر محیط کاری، متعلق به دارنده آن است. این رویکرد، آفرینشهای فکری افراد را به رسمیت شناخته و آن را شایسته حمایت میداند. نظریه فایدهباوری نیز که با رفاه عمومی در ارتباط است، دلیل حمایت از داراییهای فکری را رشد اقتصادی جامعه میداند. بر اساس این نظریه، فایدههای بلندمدت مالکیت فکری، اقتضای آن دارد که نظام حقوقی، حمایت همه جانبهای از خلاقیتهای ذهنی به عمل آورد. نظریه سیاسی نیز حمایت کیفری از آفرینشهای فکری را وظیفهای برای نظام سیاسی حاکم درنظر میگیرد. بر این اساس، قانونگذاران باید زمینه حقوقی حمایت از داراییهای فکری را به عمل آورند. صرفنظر از اختلافهای موجود میان نظریههای مختلف در این حوزه، تمامی این نظریهها در یک نقطه به اشتراک میرسند: حمایت کیفری همه جانبه از مالکیت فکری. بنابراین، سیاست جنایی تخصصمحور به دنبال جرمانگاری تمامی رفتارهای ناقض حقوق آفرینشهای فکری، توجه به نظام ضمانت اجراهای جنایی - وضع قوانین کیفری بازدارنده - و نظام تعقیب کیفریِ مؤثر و کارا است.
تحلیل نظام جرمانگاریِ رفتارهای ناقض حقوق مالکیت فکری بر اساس رویکردهای جرمشناسی انتقادی[1]، چالشهای این حوزه را نمایان میسازد. بر اساس افکار پژوهشگران انتقادی، توجه نظامهای عدالت کیفری، از دیرباز بر جرایم خیابانی بوده است. این امر، علاوه بر آنکه سیاست کیفری سختگیرانه و در عین حال، ناصحیحی را در قبال بزهکاران هیجانی شکل داده، موجب غفلت از جلوههای نهان پدیدههای بزهکارانه نیز شده است. بر این اساس است که برخی رفتارهای ناقض حقوق مالکیت فکری در سیاهه جرایم قرار نمیگیرند. شاید بتوان دلیل این امر را در توسل به رویکردهای ابزارگرایانه در قلمروی عدالت کیفری، فقدان تخصصباوری در نهادهای تقنینی و روزامد شدن جرایم این حوزه یافت. از اینرو، یکی از نظریههای مهم جرمشناسان انتقادی در زمینه جرمانگاری رفتارهای معارض حقوق مالکیت فکری، وضع گزارهِ جرمانگارِ مطلق است؛ بر اساس این رویکرد، باید رفتارهای مخرب آفرینشهای فکری را به نحو مطلق و بدون مقید کردن به شروط مختلف، جرم تلقی کرد.
در فلسفه کیفر، رویکردهای آیندهمحورِ اعمال مجازات عبارتند از: اصلاح و بازپروری، ناتوانسازی، شرمساری بازپذیرنده و بازدارندگی. بازدارندگی به عنوان یکی از پارادایمهای آیندهنگرِ اعمال کیفر به دنبال پیشگیری از رفتارهای جنایی از طریق توسعه و اعمال ضمانتاجراهای مؤثر است. این نظریه، به تمامی شهروندان و بزهکاران اعلام میکند که هزینهها و درد و رنج حاصل از ارتکاب جرم به واسطه تعقیب و محکومیت، بیش از منافع حاصل از آن خواهدبود. از دیدگاه حامیانِ فایدهباوری، کیفر، بدی و شر است و تنها در صورتی توجیه میشود که موجب پیشگیری از جرم گردد. چنانچه اعمال کیفر در بزهکاران جرایم مختلف، بیفایده باشد، در این صورت، مجازات تنها یک بدی را به بدی دیگر میافزاید و از اینرو، مفید تلقی نمیشود. اما چنانچه فرض کنیم که به کیفر نرساندن بزهکاران، راه ارتکاب جرایم را باز میگذارد، در این صورت مجازات خود را به عنوان یک منبع امنیت نشان میدهد. بنابراین، مراد از بازدارندگی، اتخاذ تدابیری است که بزهکار را از ارتکاب جرم منصرف کند. در قلمروی حقوق کیفری، دو نوع بازدارندگی مطرح میشود: بازدارندگی عام و خاص که در جرمشناسی به آن پیشگیری کیفری عام و خاص نیز میگویند. پیشگیری کیفری عام که ناظر بر کلیه شهروندان است، به دنبال پیشگیری از ورود افراد به دنیای جرم میباشد و پیشگیری کیفری خاص، با مخاطب مشخص ( بزهکار ) به دنبال پیشگیری از تکرار جرم است. عوامل بنیادی بازدارندگی عبارتند از: قطعیت تعقیب و محکومیت و شدت کیفر. از آنجا که بزهکاران با سنجش هزینهها و منافع حاصل از ارتکاب جرم، به سوی پدیدههای مجرمانه گرایش پیدا میکنند، لازم است، هزینههای کیفری ناشی از ارتکاب جرم بیش از منافع حاصل از آن باشد.
نظریه عام بازدارندگی علاوه بر آنکه در مورد تمامی جرایم، دارای کارکرد میباشد، در خصوص جرایم مالکیت فکری نیز دارای اهمیت ویژه است؛ زیرا از یک طرف، فواید ناشی از ارتکاب جرایم مالکیت فکری بسیار فراوان است. به عنوان مثال، سرقت اسرار تجاری، منافع بسیاری را در طول زمان برای مرتکب به ارمغان میآورد. حتی گاه ممکن است، دارنده اسرار تجاری به دلیل از دست ندادن جایگاه خود در بازار تجاری، اقدام به شکایت کیفری نکند و قرارداد نانوشته میان مرتکب و بزهدیده، منافع اسرار تجاری را میان آن دو تقسیم کند. بنابراین، به نظر میرسد که در این حالت، ضمانت اجراهای جنایی، باید بسیار شدید وضع شوند. از طرف دیگر، ارتکاب جرایم حوزه داراییهای فکری توسط بزهکاران یقهسفید[2] و رفتار اغلب مهربانانه نظامهای عدالت کیفری با این دسته از مجرمان، چالش دیگری است که در خصوص ارعابپذیر بودن مجازاتهای جرایم مالکیت فکری وجود دارد. به باور پژوهشگران انتقادی، قوانین کیفری سختگیرانه باید برای جرایم گروههای قدرت – ثروت درنظر گرفته شوند؛ زیرا پیامدهای ناگوار ناشی از ارتکاب جرایم یقهسفیدی برای جامعه و فواید حاصل برای بزهکاران، بسیار فراوان است. بنابراین میتوان چنین گفت که اتخاذ سیاست کیفری تساهلمدار با بزهکاران جرایم مالکیت فکری منطبق بر موازین عدالت کیفری علمی و دانشبنیان نیست.
یکی دیگر از چالشهای جرایم مالکیت فکری، فقدان نظام تعقیب کیفریِ کارا در این حوزه است. از آنجا که بزههای این حوزه، اغلب با جرایم سازمانیافته پیوند میخورند، دارای ماهیت پیچیده و کنشهای تخصصمحور میباشند. این امر، علاوه بر آنکه راهبردهای پیشگیرنده جرایم این قلمرو را با چالش مواجه میکند، سازوکار نظام تعقیب کیفری را نیز مشکل میسازد. بر این اساس، آغاز فرایند کیفری در خصوص جرایم مالکیت فکری یکی از دغدغههای مهم در این زمینه است. یافتههای پژوهشهای صورت گرفته، نشان میدهد که به موازات تخصصی شدن جرایم مختلف، کنشگران عدالت کیفری در فرایند کشف و تعقیب ناکام میمانند. دلیل این امر، یادگیری شیوههای نوین ارتکاب جرم توسط بزهکاران و عدم آشنایی نهادهای عدالت کیفری با این روشها است. در کشورهای مختلف، سازوکارهای مشابهی از جمله شکایت بزهدیده، اطلاع دادستان، گزارش جرم و ... جهت شروع فرایند کیفری در نظر گرفته شده است. با توجه به تخصصی بودن جرایم این حوزه، به نظر میرسد، افراد عادی از ارتکاب چنین جرایمی اطلاع پیدا نکنند یا حتی برخی از رفتارهای مجرمانه نامرئی را جرم تلقی نکنند. در فرض شکست کنشگران عدالت کیفری در کشف جرم، تنها راه باقیمانده، شکایت بزهدیده است. ماهیت خاص جرایم حوزه مالکیت فکری موجب میشود تا قرارداد نانوشتهای میان بزهکار و بزهدیده شکل گیرد. صاحب فکر به دلیل ترس از دست دادن جایگاه خود در بازار – و با علم به سرقت اسرار تجاری یا جعل علامت تجاری – اقدام به شکایت کیفری نمیکند؛ زیرا شکایت وی به منزله از دست دادن مشتریان میباشد. بر این اساس، بزهکار و بزهدیده با تقسیم منافع، نظام عدالت کیفری را درگیر روابط خود نمیکنند و بدین ترتیب، جرایم این حوزه وارد چرخه کیفری نمیشوند. یکی دیگر از چالشهای شروع فرایند کیفری در خصوص جرایم مالکیت فکری توجه به این نکته است که بزهکاران یقهسفید، عمده جرایم مالکیت فکری را مرتکب میشوند. مجرمان صاحب منصب و امین ( یقهسفیدان ) با ویژگیهایی چون قابلیت انطباق اجتماعی، ضریب هوشی بالا و توانایی فراوان در جلب افکار عمومی، غالباً جرایم خود را در سایه انجام میدهند و این امر موجب عدم کشف جرایم آنها میشود و از همین روست که جرایم یقهسفیدان، رقم سیاه بسیار بالایی دارد. بنابراین، به نظر میرسد که نظام تعقیب کیفری کارا در خصوص جرایم مالکیت فکری، مستلزم ارتقای دانش تخصصی نهادهای عدالت کیفری، رویکرد چندنهادی در فرایند کشف و تعقیب جرم، افزایش آگاهی عمومی، تشویق گزارشدهندگان جرم و همکاریهای میان سازمانی و بینالمللی در این زمینه باشد.
با وجود خلأهای موجود در سامانههای جرمانگاری، ضمانت اجراهای جنایی و تعقیب کیفری در اکثر نظامهای حقوقی و پیامدهای ناگوار جرایم مالکیت فکری، اتخاذ راهبردهای پیشگیرانه در این حوزه ضروری به نظر میرسد. کاستن از فرصتهای ارتکاب جرم در پرتو رویکردهای حسابگری کیفری، اولین راهبرد موجود در این زمینه میباشد؛ امری که منجر به شکلگیری نظریه پیشگیری وضعی گردیده است. با وجود این، چالشهای حقوق بشریِ تدابیر پیشگیری وضعی، هزینهبری و جابجایی جرم در اثر استفاده از سازوکارهای این نوع از پیشگیری و ویژگی مسکّنگونه بودن آن موجب شده است تا انتقادهایی متوجه این نظریه شود. سازمانیافتگی جرایم مختلف از جمله بزههای مالکیت فکری، روزامد شدن راههای ارتکاب این جرایم و سبقتگیری بزهکاران حرفهای از تدابیر پیشگیری وضعی نیز سازوکارهای این رویکرد را با خلأ مواجه کرده است. به علاوه، این راهبرد پیشگیرنده، راهحلی در خصوص اصلاح بزهکار ارائه نمیدهد. به عقیده ما، به نظر میرسد که بهترین نوع پیشگیری در مورد تمامی جرایم، به ویژه جرایم مالکیت فکری، رویکرد پیشگیری اخلاقمدار باشد؛ زیرا نظام پیشگیری مبتنی بر اخلاق، بدون درنظر گرفتن حسابگری کیفری، سدی در برابر ارتکاب جرم به شمار میرود. بنابراین، چنانچه، تحلیلهای هزینه – فایده، منافع حاصل از ارتکاب جرم را بیش از هزینههای آن براورد کند، سازوکارهای پیشگیری اخلاقمدار، مانع ارتکاب جرم میشود. بر این اساس، وجود نفس بیدار، پلیس درونی آگاه، درجه خودکنترلی بالا و غلبه بر متغیرهای تسهیل کننده ارتکاب جرم به پیشگیری از جرایم این حوزه کمک میکند. علاوه بر این، احیای سنتهای اجتماعی مناسب و بازتولید پیوندهای اجتماعی قوی موجب شکلگیری ضمانت اجراهای جنایی نارسمی در قالب نظریه شرمساری اجتماعی میشود. از اینرو، به نظر میرسد که به موازات تقویت علقههای اجتماعی و حساسیت جامعه در قبال بزهکاری، نرخ جرایم مالکیت فکری نیز کاهش یابد.
****
کتاب حاضر " سرقت و کلاهبرداری مالکیت فکری[3] " دربردارنده شش مقاله مهم در حوزه جرمشناسیِ جرایم مالکیت فکری و یقهسفیدان است. این مقالهها زیرنظر دکتر جی. اس. آلبنیز، استاد دانشکده امور عمومی و دولتی دانشگاه ویرجینیا و متخصص حوزه جرایم یقهسفیدیِ مالکیت فکری نگاشته شده اند. ضرورت مطالعات میانرشتگی در علم حقوق، گشایش دریچههای نوین پژوهش برای متخصصان عرصه جرمشناسیِ جرایم مالکیت فکری و نوآورانه بودن مطالب مطرح شده در کتاب پیشرو، از مهمترین دلایل انتخاب این کتاب جهت ترجمه بوده است. لازم به ذکر است که با توجه به فقدان منبع فارسی مستقل در این زمینه و تبیین هر چه بهتر موضوعهای مطرح شده در کتاب حاضر، مترجمان در قسمتهای مختلف، توضیحات تکمیلی را در پانوشت ارائه کرده اند. در بخش انتهایی کتاب نیز فهرست منابع بخش تحقیق جهت استفاده پژوهشگران آمده است.