1- چارچوب مفهوم و ماهيت حقوقي پذيرش مجرميت
2- مباني پذيرش مجرميت در نظام عدالت كيفري
3- جلوه ها و آثار پذيرش مجرميت در نظام عدالت كيفري
4- جايگاه قبول مجرميت در عدالت بين المللي كيفري
5- معنا و مفهوم پذيرش مجرميت
6- ويژگي هاي پذيرش مجرميت در نظام عدالت كيفري
7- زمينه هاي جرم شناسي پذيرش مجرميت در نظام عدالت كيفري
8- بررسي پذيرش مجرميت در نظام هاي مختلف دادرسي كيفري
9- پيامدهاي سازش كيفري
قبول مجرمیت بهعنوان یک سیاست ارفاقی نسبت به بزهکاران را میتوان از زاویههای مختلف موردبررسی قرارداد. در این پژوهش تلاش شده است تا با رویکردی فراگیر جنبههایی اصلی این موضوع یعنی، جنبههای نظری و عملی آن مورد بررسی قرار گیرد تا علاوه بر شناسایی چارچوب این مفهوم و بنیانهای نظری، جلوهها و آثار آن برای فرد و جامعه بیان شود. بر همین اساس، این پژوهش دارای درآمد، دو بخش، نتیجهگیری و پیشنهادها خواهد بود. بخش یکم با عنوان «جنبههای نظری پذیرش مجرمیت در نظام عدالت کیفری» از دو فصل تشکیل میشود. فصل یکم به تبیین چارچوب مفهوم پذیرش مجرمیت و ماهیت حقوقی آن در نظام عدالت کیفری و فصل دوم به مبانی و بسترهای پذیرش این نهاد ارفاقی اختصاص دارد. ازاینرو در فصل یکم از چیستی- چرایی پذیرش مجرمیت و کنشگران آن یعنی، دادستان و متهم/ مجرم سخن به میان خواهد آمد.
بخش دوم دارای یک فصل با عنوان «جلوهها و آثار پذیرش مجرمیت در نظام عدالت کیفری» به بررسی مصادیق و پیامدهای پذیرش مجرمیت در نظامهای حقوقی مختلف ازجمله؛ ایران، فرانسه و اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری، نظام حقوقی انگلستان و ایتالیا میپردازد. ازاینرو در فصل سوم تحقیق به مصادیق و جنبههای عینی پذیرش مجرمیت و سازوکار پذیرش و شیوههای آن و... در نظام عدالت کیفری ایران، فرانسه و اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری، نظام حقوقی انگلستان و ایتالیا پرداخته خواهد شد.
در فصل سوم نیز هماهنگ با عنوان موضوع پژوهش به بررسی پیامدها و آثار حقوقی، جرمشناختی، اقتصادی و... پذیرش مجرمیت در نظام عدالت کیفری میپردازد. در پایان نیز، پس از نتیجهگیری، به بیان پیشنهادهایی جهت اعتلای سیاست جنایی و قانونگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران، پرداخته خواهد شد.
از فرصت استفاده میکنیم و از آقای سید عباس حسینی نیک مدیر محترم انتشارات نمونه مجد که با علاقه امکان چاپ اثر پیشرو را فراهم نمودند و از همکارانشان به لحاظ دقت و سرعت در انجام کار، چاپ و انتشار مطلوب آن،ازصمیم قلب سپاسگزاری مینماییم.
طرح موضوع
پدیدههای مجرمانه و منحرفانه و بهطورکلی هنجار گریزی، همواره جامعه را در معرض خطر قرار میدهد. به نحوی که افرادی هستند که منافع مادی خود را از طریق نقض قوانین و مقررات و هنجارهای اجتماعی تعیین میکنند. جامعه نیز برای ادامه حیات و تحول موزون نظم عمومی خود، همواره با این قبیل افراد، بهعنوان بزهکار یا کجرو، مقابله کرده و علیه آنها از خود واکنشهای متفاوتی نشان میدهند. بنابراین «معمای بزه و بزهکار» همواره ذهن اندیشمندان و پژوهشگران و مجریان قانون را به خود مشغول نموده است و طبیعی است که برداشتها و راهکارها درباره ماهیت، علل و نحوهی مقابله با آن ارائه دهند. برای برقراری آرامش در اجتماع و تسکین افکار عمومی که پس از وقوع جرم توسط مجرم جریحهدار میگردد و همچنین برای ارعاب دیگران، تنبیه بزهکاران و جبران خسارت بزه دیده، مجرم دستگیر و به دستگاه عدالت کیفری تحویل داده میشود. امّا رفتارهای مجرمانه را اغلب اشخاصی مرتکب میشوند که خود را مجرم نمیدانند. این اشخاص برای حفظ یک خودانگارهی نامجرمانه، «وضعیت را بهگونهای تعریف میکنند» که بتوانند بر این عقیده باشند که اعمالشان در حقیقت جرم نیست. پس از آن، آزادند که ارتکاب رفتارهای مجرمانه را ادامه داده، بی آنکه خودانگارهی خویش را تغییر دهند[1]. یعنی از نگاه مجرم جرمی رخ نداده است. امّا جامعه و قانونگذار آن را جرم و سزاوار واکنش کیفری میدانند. اجرای عدالت کیفری موضوعی است که از ابتدای خلقت ذهن انسانها را به خود مشغول کرده است که در طول تاریخ حقوق کیفری با برداشتها و واکنشهای مختلف روبرو بوده است. در عمر مقطعی از زمان، مفاهیم جرم و مجازات با تغییرات اساسی روبرو شده است و شکلگیری آن از مبنای خاصی تأثیرپذیر بوده است. اندیشه تغییر و تحول پاسخ در نظام عدالت کیفری، دارای صبغهای تاریخی درروند تحولات حقوق کیفری میباشد، حرکت از مسیر کیفرهای انتقامی تا چرخش به سمت واکنشهای اجتماعی سازنده، فرایندی طولانی را طی کرده است، فرایندی که با سردمداری اندیشمندان مکتب کلاسیک در رهایی از استبداد قضایی، کیفرهای بدنی، ترذیلی و ترهیبی آغازشده و از طریق اندیشمندان جنبش دفاع اجتماعی نوین با طرح مباحث سیاست جنایی که آبستن نوآوریهایی چون قضا زدایی، کیفر زدایی و عدالت ترمیمی بود، رهبری شد.
یکی از مسائل مهم در حقوق کیفری، نحوهی برخورد با متهم/ مجرم در فرآیند دادرسی میباشد. در دادرسی کیفری است که انسان موضوع دعوا قرارگرفته میشود و باید متناسب با جرمی که مرتکب شده است پاسخی مناسب از سوی دستگاه عدالت دریافت نماید. پاسخ جامعه به جرم و مجرم دو گونه میباشد؛ یکی پاسخ سرکوبگر و سزا دهنده (تنبیهی) و دیگری پاسخ بازپرورانه یا اصلاحی (مجرممدار). نظام عدالت کیفری سنتی روش سرکوبگرانه را مورد توجه قرار داده بود. ازاینرو نظام کیفری سنتی با محدودیتها و تنگناهای عمدهای روبهرو بوده است که تقاضا برای تغییر و اصلاح آن را افزایش داده است چرا که واقعیتی به نام جرم به دلیل ابعاد مختلف آن، تنها به ابزار مجازات، قابل پاسخگویی و کنترل نخواهد بود، بلکه جامعه باید تمام روشهای مقدم را مورد استفاده قرار داده و در نهایت به ابزار قهریه متوسل شود تا شاید کارساز افتد[2]. بنابراین رشد روزافزون بزهکاری سیاستگذاران جنایی را با وجود استفاده چهارهزارساله از سلاح کیفر، بر آن داشته تا در شیوههای پاسخدهی به این پدیده تغییرهایی را پدیدآورند. استفاده از ضمانت اجراهای مدنی، اداری و انضباطی نمونه بارز ایجاد تغییر در سامانه پاسخهاست که امروزه شماری از قانونگذاران به آن رو آوردهاند. این گرایش «قلمرو کیفری» را جایگزین «حقوق کیفری» کرده و نیز فرآیند پاسخدهی به بزهکاری را متحول ساخته است. به این صورت که برای پاسخدهی به شماری از گونههای بزهکاری و برخی بزهکاران میتوان از روشهای نوپدید حتی با ماهیت غیر قهرآمیز بهره جست. درواقع اساساً سودمندی مجازات که از آن بهعنوان «ضرر ضروری» یاد میشود انکار میشود[3]. اهداف قانونگذاران از اتخاذ سیاستهای جنایی متفاوت (سزا دهنده و اصلاحی) نشأتگرفته از مبنای حقوقی متفاوت است؛ بنابراین قواعد حقوقی ازجمله قواعد حقوق کیفری مشروعیت خود را از یکسری ریشهها و پایههای نهان اخذ میکند که برحسب نوع ایدئولوژی و ساختار سیاسی هر جامعه مختلف است (قرارداد اجتماعی، دستورات الهی، قواعد و اصول برتر و...) در حقیقت مبنای مجازات در معنای اول همان اهداف مجازات است. بههرحال واقعیت آن است که شناخت مبانی حقوق، جز با تشخیص اهداف آن امکان ندارد و دو مسئله مبنا و هدف حقوق با هم ارتباطی ناگسستنی دارند[4]. بنابراین برای پیادهسازی قواعد حقوق کیفری در قانون باید مبنای آن را جستجو نمود. مبنای قانونگذاران نیز اهداف آنان است که دو گونه است؛ یکی سزا دهی و دیگری سود دهی. سود دهی نیز دو جنبه دارد؛ یکی سودی که عاید بزهکار و بزهدیده میشود و دیگری سودی که اجتماع از آن میبرد. ازاینرو باید در جستجوی اهداف قانونگذاران از وضع قوانین و نهادهای کیفری بود. سیاست ارفاق به بزهکاران ازجمله تدابیری است که قانونگذاران برای واکنش نشان دادن به شماری از مجرمین و برخی جرمها انتخاب کردهاند. توافقی شدن عدالت کیفری یکی از بنیادیترین جلوههای این تغییر گفتمان و راهبرد است که رویکرد و رسالت حقوق کیفری شکلی در برخی گسترهها را باز تعریف نموده است. اصلیترین اثر رویکرد یادشده متحول ساختن ماهیت و رسالت سنتی آیین دادرسی کیفری است که به موجب آن، شاخه مذکور دیگر شامل مجموعهای از ترتیبات و مقررات برای چگونه مجازات کردن مجرمان نیست؛ بلکه به بهره جستن از همه قابلیتهای سیاست جنایی برای پاسخدهی به بزهکاری ازجمله «گفتگوی قضایی- کیفری» میان بزهکاران و مقامهای قضایی نیز توجه دارد.
این گرایش به گسست معرفتشناسانه حقوق کیفری در این قلمرو انجامیده و نظام پاسخدهی را متحول کرده است[5]. بنابراین از این رهگذر عدالت کیفری در برخی قلمروها برای یکی از طرفین اصلی دعوای کیفری یعنی متهم، ارادهی آزاد وی را در تعیین سرنوشت کیفری خود دخیل دانسته است تا بهجای اینکه متهم موضوع دادرسی کیفری قرار گیرد، فرآیند دادرسی را بستری برای توافق و چانهزنی متهم و مقام قضایی قرار داده است. این تحول در نوع نگرش سیاستگذاران جنایی به بزهکاران ریشه دارد؛ زیرا در پرتو نگرش «شهروند مدار» است که بزهکاران عضوی از جامعه بوده و باید با بهکارگیری تدابیر مناسب انسانمدار به جامعه بازگردانده شود، درحالیکه در پرتو نگرش «دشمن مدار» به دلیل ترجیح دانستن استفاده از تدابیر سرکوبگر برای پاسخدهی به بزهکاری زمینه پذیرش و اجرای این راهبرد وجود ندارد. پذیرش مجرمیت یکی از بارزترین مصادیق توافقی شدن عدالت کیفری و سیاست ارفاق به بزهکاران است. قبول مجرمیت شیوهای است که متهم بهموجب آن اتهام وارده را میپذیرد.
در پرتو این روش متهم پس از گفتگو با دادستان به ارتکاب جرم اقرار کرده تا در اثر آن پایینترین میزان کیفر از سوی دادگاه برای وی در نظر گرفته شود. به دیگر سخن، اقرار متهم به ارتکاب بزهکاری نزد دادستان بهمنظور برخورداری از کمترین اندازه مجازات را پذیرش بزهکاری گویند. پس قبول مجرمیت یعنی، پذیرفتن اتهام وارده برای کاهش میزان کیفر. گرایش به سمت پذیرش مجرمیت بر دلایل متعددی استوار بوده است. شماری از این دلایل جنبهی فردمدار و برخی دیگر جنبهی مدیریت مدار دارند. ازجمله دلایل فردمدار یکی هویت بخشی به بزهکاران (بزهکار مدار) و دیگری جبران خسارات وارده به بزه دیده (بزه دیده مدار) است. دلایل مدیریتمدار رو آوری به پذیرش مجرمیت عبارتاند از؛ سرعت بخشی به رسیدگیهای کیفری، کاهش میزان استفاده از ضمانت اجراهای کیفری، کاهش میزان هزینههای نظام عدالت کیفری و افزایش دقت در رسیدگیهای کیفری است. امّا آنچه باید به آن توجه ویژه نمود و موضوع اصلی تحقیق حاضر به شمار میرود شناخت مبانی، جلوهها و پیامدهای پذیرش مجرمت است. الگوهای سیاست جنایی متناسب با یک جریان سیاسی پاسخهای متفاوتی به پدیده بزهکاری میدهند. این الگوها به سه سیاست جنایی آزادی مداری، برابری مداری و قدرت مداری تقسیم میشوند که هر یک از این الگوها با رویکردی خاص به دنبال پاسخدهی به بزهکاری میباشند. به همین جهت این پرسش مطرح میشود که پذیرش مجرمت بهعنوان یکی از بارزترین مصادیق توافقی شدن عدالت کیفری در کدامیک از این الگوها امکان اجرا دارد و کدام یک از این الگوها آن را به رسمیت شناخته است؟ نظریه سیاسی برابری مدار که پایههای آن را باید در جریان فکری - سیاسی جامعه باوری (سوسیالیسم) جستجو کرد با رویکردی مساوات گرا درصدد ایجاد بستری مناسب بهمنظور برابر سازی همه شهروندان است[6].
آنارشیسم و مارکسیسم جدیدترین نحلههای فکری برابری مدار به شمار میروند که باوجود هدف مشترک (مساوات گرایی) روشهای متفاوتی برای رسیدن به آن را اتخاذ کردهاند. آنارشیسم (دولت ستیز) با رویکردی دولت ستیز برای پاسخدهی به پدیده مجرمانه از طریق نهادهای جامعوی کمک میگیرد؛ بنابراین دولت نقشی در پاسخدهی به بزهکاری ندارد. امّا در راهبرد توافقی شدن مداخله دولت و نمایندگان آن باوجود واگذاری نقش قابلتوجه به یکی از طرفین دعوای کیفری، یعنی متهمان/ بزهکاران همواره پابرجاست. مارکسیسم دیگر جریان فکری - عقیدتی سوسیالیسم است که بر ایجاد برابری در سطح جامعه و میان شهروندان تمرکز میکند. سیاست جنایی مارکسیستی با رویکردی اقتدارگرایانه و این پندار که بزهکاران در واقع دگراندیشان و معارضان جامعهاند، تحمیل پاسخهای شدید کیفری و سرکوب بزهکاران را به رسمیت شناخته است و در واقع نفع جامعه را بر نفع افراد برتری میبخشد. الگوی قدرتمدار، دیگر سیاست جنایی است که با رویکردی افراطگرا به قدرت نگریسته و با توجیه قدرتگرایی به مداخله دولت در همه ابعاد زندگی افراد، آنهم به شکل نامحدود مشروعیت میبخشد. نظام توتالیتریسم برای رسیدن به اهداف خود با هر وسیلهای ازجمله تفسیر اصل قانونی بودن جرم و مجازات به سرکوب مخالفان اقدام میکردند. نظام سیاست جنایی آزادی مدار با تکیهبر اصول ناظر به لیبرالیسم و تأکید بر فرد مداری درصدد ترسیم الگوی پاسخدهی به بزهکاری است. این نگرش با محور قرار دادن اصل آزادی و توجه بهتساوی همگان در برابر قانون، منافع و حقوق فردی را بر منافع و حقوق حکومت مقدم میشمارد و بر این نکته تأکید میورزد که افراد هستهی اصلی جامعهاند و ازاینرو مصالح جمع (حکومت) نمیتواند بیش از منافع شهروندان باشد؛از اینرو، لیبرالیسم با محور قرار دادن رویکرد فردگرایانه و تأکید فراوان بر اصل آزادی انسانها درصدد ایجاد بستری مناسب برای تأمین حقوق و آزادیهاست. بنابراین رویکرد امکان مداخله بزهکاران چه بهصورت مستقیم و چه بهصورت غیرمستقیم بیانگر تمایل سیاستگذاران جنایی مبنی بر اعطای اثر حقوقی مستقیم به شماری از رفتارها و جلوههای صریح اراده مجرمان است. بهاینترتیب، بزهکاران در فرآیند کیفری نقش نویافته فعال پیدا میکنند و در واقع منافع افراد را بر منافع جامعه ترجیح میدهد. بنا بر سه سیاست جنایی گفتهشده و ایرادات وارده بر جریان سوسیالیسم و توتالیتریسم به خاطر نداشتن نگرش اصلاحی و درمانی و سرکوب بزهکاران مبنای پذیرش مجرمیت را باید در دو جریان لیبرالیسم که امکان دخالت متهم/ مجرم را در تعیین سرنوشت خویش دخالت داده است و همچنین جریان مارکسیسم که نفع جامعه را بر منافع افراد ترجیح میدهد (کاهش هزینههای نظام عدالت کیفری) جستجو نمود. پذیرش مجرمیت تحت تأثیر جریان «توافقی شدن عدالت کیفری» به عرصه سیاست جنایی شماری از کشورها راه پیدا نموده است. ازاینرو باید به دنبال جلوههای و مصادیق پذیرش مجرمیت در نظام عدالت کیفری بود.
در این خصوص باید گفت نظام حقوقی فرانسه برای اوّلین بار در سال 1993 قبول مجرمیت را در قالب سازش/ مصالحه کیفری را بهطور وسیعی در اکثر جرائم به رسمیت شناخته است. پس از آن نیز سیاستگذاران بینالمللی در اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری قبول مجرمیت را بهعنوان یک سیاست ارفاقی نسبت به بزهکاران بینالمللی پذیرفتند. امّا نظام قضایی ایران برخلاف مهّم و مفید بودن این نهاد سازشی و ارفاقی جز در جرائم معدودی (دارای مجازات حد و تعزیر) و آنهم در قالب اقرار و ابراز ندامت و همکاری با دستگاه عدالت کیفری به رسمیت نشناخته است. ازاینرو قبول مجرمیت در حقوق ایران گمنام مانده است. این شیوه دارای مزیتهای متعدد ازجمله سرعت بخشی به فرآیند پاسخدهی به رفتارهای مجرمانه است. امّا نبود ضابطهای مشخص در زمینه چگونگی اجرای آن میتواند حقوق متهم در فرآیند کیفری را خدشهدار سازد. همچنین فعالیتهای پلیسی و پیگردهای پیش از دادرسی نیز تا حدود زیادی گِرد محور اعتراف به جرم صورت میگیرد درحالیکه اگر متهم/ مجرم مسئولیت عمل ارتکابی خود را بپذیرد، وقت و هزینه دادگستری بهصورت چشمگیری کاهش مییابد. پژوهش حاضر به منظور دخالت دادن اراده متهم/ مجرم در تعیین سرنوشت خویش و جلوگیری از اجبار وی به پذیرش مجرمیت و یکسویه شدن آیین دادرسی کیفری با بررسی و تحلیل مبانی، جلوهها، آثار و شرایط پذیرش مجرمیت، ارتباط آن با توبه در نهاد دادرسی اسلامی، نهاد تعلیق تعقیب، بایگانی پرونده و احراز ملاکهای قانونی اقرار به ارتکاب جرم درصدد است تا با تبیین موضوع قبول مجرمیت و تبیین این سیاست ارفاقی نسبت به بزهکاران موجب پایان یافتن تعقیب دعوای کیفری و بهتبع آن موجبات قضاوتی/ قضایی شدن تصمیمهای دادسرا و مختومه شدن پروندههای کیفری دادگاهها در طول فرآیند دادرسی کیفری را فراهم آورد. نگرش حاکم بر این شیوه نقش فعالتری به بزهکاران نسبت به سایر شیوههای محاکمه و مجازات اعطاء نمود تا به اینسان میزان مشروعیت پاسخهای عدالت کیفری نزد بزهکاران افزایش یابد. اثر دیگر این رویکرد اعطای اثر حقوقی مستقیم به شماری از رفتارها و جلوههای صریح اراده مجرمان است که سیاستگذاران جنایی با امکان مداخله بزهکاران در فرآیند کیفری نقش فعالی برای مجرمین قائل شده است. در پرتو این رویکرد عدالت کیفری جنبه دو سویه پیدا میکند؛ زیرا اتخاذ این روشها به موافقت دو طرف دعوای کیفری یعنی متهم و مقام قضایی بستگی دارد. پذیرش مجرمیت در طی مراحل مختلف دادرسی بهصورت اقرار به ارتکاب جرم، ابراز پشیمانی و همکاری با دستاندرکاران دستگاه عدالت کیفری خودنمایی میکند. همچنین پذیرش مجرمیت ازلحاظ جرمشناسی نیز مفید میباشد، به این صورت که پذیرش مجرمیت توسط متهم نمایانگر تمایل آنان به سمت هنجارگرایی، اصلاح و درمان است.
بنابراین پذیرش مجرمیت ازجمله دقیقترین و سختترین مباحث حقوق کیفری است. هم از آن جهت که با مسائل جزایی و اجتماعی مرتبط است و هم بدان دلیل که در راستای اجرای عدالت، در ارتباط با آن مشکلات متعددی برای دادگاهها و نظامهای قضایی کشورها ایجاد میشود. ازاینرو یکی از ظریفترین مصادیق توافقی شدن عدالت کیفری است. پذیرش مجرمیت دارای پیامدهای حقوقی، جرمشناسی، اجتماعی و اقتصادی زیادی است که قانونگذاران، مجریان قوانین، متخصصین و پژوهشگران عرصههای مختلف علوم جنایی بهخصوص جرمشناسی و آیین دادرسی کیفری به دنبال راهکارها، تدابیر و روشهای متعددی هستند تا برای روشن کردن مفهوم، مبانی، جلوهها، آثار و گستره این موضوع و سود جستن از آن برای جامعه، بزهکار و بزه دیده فائق آیند. این رویکرد علاوه بر اینکه نشانه اصلاح و بازپروری بزهکار جهت بازاجتماعی شدن و انطباق با حیات عاری از جرم است، بیانگر تلاش مجرم و قانونگذاران و نهادهای اجرای عدالت کیفری جهت بازسازگاری و بازپروری بزهکار و همچنین پیشگیری از تکرار جرم متهم/ مجرمینی است که مجرمیت خود را پذیرفتهاند. بنابراین بهجای صرف هزینههای فوقالعاده سنگین در نظام عدالت کیفری که مصروف تأسیس دادگاههای زیاد، زندانهای عظیم کارگاههای علمی و حرفهای برای آموزش قضات و مأموران تحقیق و همچنین تحقیقات متعدد در خصوص اصلاح و درمان مجرمینی که مرتکب تکرار جرم میشوند، میتوان با شناساندن پذیرش مجرمیت، فرهنگسازی در خصوص پذیرش آن، همچنین پیشبینی در قانون جزایی کشور و آثاری که بر آن مترتب میشود، این هزینهها را بهطور شگرفی کاهش داد و این مبالغ هنگفت را صرف رفاه و سلامتی عموم مردم نمایند.
شناخت و بررسی پذیرش مجرمیت بهعنوان یکی از مصادیق توافقی شدن عدالت کیفری منوط به شناخت مبانی و جلوهها و آثار آن میباشد. ضرورت تبیین گونهها و واکنش در مقابل این پدیده نیازمند درک عمیق این موضوع در میان سایر موضوعات حقوق کیفری و جرمشناسی است. علاوه بر این مطالعه واکنشهای متفاوت نسبت به این پدیده در قالب نظامهای حقوقی مختلف، نهتنها موجب تفکیک نظری رویکردهای مختلف در این زمینه است بلکه انجام هرگونه داوری و ارزیابی نتایج آن را نیز آسانتر مینماید. پژوهش حاضر درصدد است تا بررسی و تحلیل مبانی، جلوهها و آثار پذیرش مجرمیت در نظامهای حقوقی مختلف (فرانسه و اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری) و همچنین نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران[7] علاوه بر تبیین دقیق رویکرد جمهوری اسلامی در خصوص پذیرش مجرمیت و شیوههای پذیرش آن، این راهبرد ارفاقی نسبت به بزهکاران را در برخی قلمروها بستری برای مذاکره/ معامله میان مقام قضایی و بزهکاران تبدیل نماید و از یکسویه نگری بودن عدالت کیفری به سمت دوسویه/ جانبه کردن عدالت کیفری و نقشآفرینی طرفین دعوای کیفری بهخصوص متهم/ مجرم در فرآیند دادرسی گامی مؤثر بردارد. همچنین پژوهش حاضر درصدد است تا ضمن پیشنهاد گنجاندن موضوع قبول مجرمیت در قالب یک یا چند ماده در قوانین جزایی کشور (آیین دادرسی کیفری و قانون مجازات) راهکارهایی برای تدوین برنامهای متناسب با پذیرش مجرمیت برای بازپروری بزهکاران و بازگشت سالم به جامعه (اصلاح و بازپروری مجرمین) و همچنین کاهش تکرار جرم ارائه نماید.