اطلاعات کتاب
۱۰%
موجود
products
قیمت کتاب چاپی:
۳۹۰۰۰۰۰ريال
تعداد مشاهده:
۲۶۲۰






جرم شناسی نظری

دسته بندی: جرم شناسي و کيفر شناسي - جرم شناسي

شابک: ۹۷۸۹۶۴۷۸۲۰۷۰۷

سال چاپ:۱۳۹۷/۱۱/۱۷

۲۷۶ صفحه - وزيري (شوميز) - چاپ ۷

سفارش کتاب چاپی کلیه آثار مجد / دریافت از طریق پست

سفارش کتاب الکترونیک کتاب‌های جدید مجد / دسترسی از هر جای دنیا / قابل استفاده در رایانه فقط

سفارش چاپ بخشی از کتاب کلیه آثار مجد / رعایت حق مولف / با کیفیت کتاب چاپی / دریافت از طریق پست

     
1 ـ تبهكاري و انواع جوامع
2 ـ تبهكاري در كشورهاي غربي
3 ـ توضيح جرم به طور كلي
4 ـ تيپ شناسيهاي جنايي
5 ـ محل ارتباط پديده فردي و پديده جمعي
6 ـ تاثيرات پديده فردي در تبهكاري و پديده جمعي در جرم

ريموندگسن استاد دانشگاه اكس مارسى در تأليف دوره مختصر و كامل جرم‌شناسى، با وسعت نظر، ژرف‌نگرى و احاطه كامل بر موضوع، با عنايت به آخرين پيشرفتها و دستاوردهاى اين دانش نوين در جهان كنونى، ايجاز را به اعجاز رسانده است. به جرأت مى‌توان ادعا كرد كه در غرب هر اثرى در زمينه جرم‌شناسى وجود داشته است از نظر تيزبين و انتقادى گسن گذشته است و او با حفظ اصل اخلاقى امانت و صداقت در نقل يا ارجاع بدانها كوشيده است. اين وسعت و عمق موجب گرديد كه مطالعه برگردان اثر او به فارسى براى دانشجويان اين مرز و بوم چندان آسان تلقى نگردد. خلاصه آن كه مجلات اول و دوم اين ترجمه تحت دو عنوان «مقدمه بر جرم‌شناسى» و «جرم‌شناسى‌كاربردى» پس از ترجمه بدون هيچ گونه بازبينى يا اصلاح عبارتى و بدون ويرايش علمى و فنى به زير چاپ رفت. اين مجلد اگر نرمشى در بيان و نوشتار آن به چشم مى‌خورد مديون ويرايش آقاى «حسينى نيك» صاحب «مجمع علمى و فرهنگى مجد» است كه با كمال ميل آنچه انجام داده است پذيرفته‌ام و از بحث لا و نعم درگذشته‌ام.


انگيزه ترجمه اين كتاب كه انتشار آن متأسفانه بيش از چندين سال به تأخير افتاده است صداقت و خلوصى است كه در استاد گسن يافته‌ام، او هم چون مترجم ساليانى چند از محضر استاد فقيد گرانمايه كم‌نظير چون «استفانى» تلمّذ كرده و از بزرگ جرم‌شناس جهان كنونى، استاد ديگرم «ژان بى‌ناتل» در لابلاى كتاب به نيكى و احترام ياد كرده است.


اگرچه جرم‌شناسى هنوز 120 ساله نشده است و دوران صباوت خود را مى‌گذراند، بايد اعتراف كنيم كه آثار فارسى در اين زمينه از نظر كمّى اندك است و انتشار اين قبيل ترجمه‌ها در حد خود مى‌تواند پاسخگوى اين نياز عميق باشد.


امّا سهم ما ايرانيان :


روى سخن با صاحبدلان و مردان خدائى است كه در دامن علم و تقوا و ديانت اسلام پرورش يافته‌اند.


نقطه آغاز و عزيمت شناخت انديشه مقدس اسلام و حركت در مسير اعتلا و تكامل ـ به هدايت فروغ وحى كه بر پيامبر گرامى امى رسيده ـ و هدف آن انسان كامل شدن و بازگشت به سوى خدا و تقرب به او و پيوستن به ابديت است.


اسلام، با اين انديشه متعالى، دين فطرت انسانى است بنابر اين احكام آن مجموعه‌اى از قوانين جهان شمول و ابدى است. مسلمان با حركت در چنين مسير افتخار آميز قدسى و روحانى و اجراى بى‌شائبه تعاليم آن كه ضامن سعادت اوست همواره خود را از پليديها كه مانع رشد و كمال اوست بر حذر مى‌دارد و سعى او بر اين است كه تا دست ديگران گيرد و همسفرانى شايسته در اين سفر روحانى برگزيند. انسانى اين چنين مؤمن؛ انسانى كه به مبدأ و معاد با روشن‌بينى و نيروى عقل واستدلال و تزكيه نفس، ايمان پيدا كرد، دل را كانون خلوص و صفا و محبت نمود، از خودپرستى رسته، به خداپرستى پيوسته و به پايه مثل اعلاى انسانيت رسيده، شخصيتى است نيكوكار و چون كوه استوار و مصون از لغزش، در برابر هيچ نيروى مخربى اغوا نمى‌شود، موجودى است برخوردار از طبع ظريف و آزاد كه فقط در برابر معبود سرمدى سر فرود مى‌آورد و بس؛براى رسيدن به سعادت ابدى به هيچ مذلت و خوارى و گمراهى تن در نمى‌دهد، انسانى است كه به جاى سلطه‌جوئى به گسترش و شكفتگى و اعتلاى نفس خود و همنوعان راغب است، انسانى است حسّاس، با عاطفه، با اراده، متفكر، خلّاق، با خود و ديگران صادق و سازگار، خواستار همبستگى برادرانه با ديگران، دوستدار جمع، انسانى است كه خود را مى‌شناسد، به ارزشها و مقدسات احترام مى‌گزارد و جوياى كمال است و عاشق خير و فضيلت و نيل به عالى‌ترين فضيلت نفس براى او شناخت خداست.


استاد گسن! اينك مى‌توانيد دريابيد جامعه سرمايه‌دارى غرب چرا با تمام تلاشها و تدوين طرحهاى گوناگون براى پيشگيرى از جرم، مع‌ذلك تا اين اندازه سقوط كرده است. هر روزه سركشى و عصيان جوانان، موج خشونت، جنايات سازمان يافته، بيش از روز گذشته فزونى مى‌يابد؟ چرا ايالات متحده امريكا ناگزير شد براى سال 1955 بودجه‌اى برابر 27 ميليارد دلار فقط براى مبارزه با خشونت درخواست نمايد؟ ايالات متحده هر قدر از لحاظ مادى پيش رفته به همان نسبت از سير در معنويت باز مانده و به سرعت گامهائى به عقب برداشته است. جامعه‌اى كه فاقد هويت ملى است و ايدئولوژى سلطه‌گرا و نظام سرمايه‌دارى و جهان‌خوارى بر او حكومت دارد، حقوق بشر نمى‌شناسد در درون خود نه فقط دچار تبعيض نژادى و گروهى است، براى او امكان برقرارى يك اقتصاد دموكراتيك و عدالت اجتماعى غيرممكن است. براى باقى ماندن، تنها راه براى او، هرچه بيشتر چپاول و غارت بعضى از كشورها و ايجاد جنگ و آشوب و ترور و زيستن به خرج كشورهاى مظلوم غارت شده خاصه همسايگان ماست.


گسترش تكنولوژى اگر همراه با رشد معنويات باشد كمال مطلوب است ولى در اين قرن همگى شاهد بوده‌ايم كه پيشرفت تكنولوژى از پاره‌اى اثرات نامطلوب به دور نبود و از جمله آن كه انسان اسير ماشين و متدرجآ از خود بيگانه شد، آزادى درونى و فكرى بشر، بر اثر تهاجم فرهنگى موذيانه و مخرب، متدرجآ مسلوب گشت. تجمع عظيم جماعات در يك محل، تشكل شهرهاى غول‌پيكر، روابط صميمى ديرين را از هم پاشيد و انسان را به كلى تنها و دور از آشنا و در نتيجه افسرده و از خود بيگانه كرد. تكنولوژى ابزار كسب قدرت و وسيله تجاوز به حقوق بشر شد، بى‌عدالتى‌هاى اجتماعى را تشديد كرد، منابع پيرامون را در معرض تباهى و زوال قرار داده و طبيعت و محيط زيست را آلوده ساخت و ادامه حيات را با خطرى شگرف مواجه كرد.


تكنولوژى انسان آزاد را به موجودى بى‌فكر و برده و دست‌نشانده خود تبديل كرد.


آقاى گسن: از هم پاشيدگى كانونهاى مقدس خانوادگى و افزايش بزهكارى و عصيان نوجوانان، اختصاص به ايالات متحده امريكا ندارد. آلودگى، بى‌پروائى، دزدى، غارتگرى، تجاوز جمعى به اموال و ناموس، آدمكشى، مى‌خوارگى، اعتياد، انحراف، هرج و مرج اخلاقى، آشوب كردن، ويران كردن، شكستن، دريدن، بريدن، تخريب، انفجار، جنجال‌آفرينى، آتش‌افروزى از آن سوى اوقيانوس به خانه شما هم راه يافته و دودش چشمان شما را سخت آزرده است. نپنداريد كه بتوان در ميان شعله‌هاى جهنمى سر به فلك كشيده بتوانيد كاخى از سعادت بنا نهيد يا باغى چون ارم بسازيد.


مسأله اساسى جهان، عدم تجانس و متعادل ميان تكنولوژى و تحول فنى از يك سو و دگرگونى اجتماعى اخلاقى و فكرى بشر، بريده شدن از فطرت انسانى و گم‌گشتگى و از خود بيگانه شدن از سوى ديگر است.


جامعه ما در اين مرحله دشوار تاريخ جهان، بى‌ترديد به اعتبار فرهنگ ديرين و پذيرفتن معارف اسلامى و ايمان به حقيقت مطلق و ابديت خالق و روح انسانى كه نشانى از نفخه ربوبى دارد، رسالتى خالص و عظيم بر عهده گرفته و آن ابلاغ پيام انسانى است كه تمدن كهنه ما و ديانت مقدس اسلام از آن لبريز است.


پيام انسانى كه در سخنان عرفاى بزرگ جاويدان ما چون عطار و مولوى و حافظ منعكس است از آن مردان خدائى است كه در جستجوى حق و انسانيت و اعاده عظمت و كرامت او بوده‌اند و «انسانم آرزوست» با تعبيرهاى گوناگون بر زبانشان جارى بوده و به ابديت پيوسته‌اند. اين پيام، پيام مروّت و مدارا، پيام دوستى در وراى گروه ـ طبقه اجتماعى ـ مليت و نژاد است، پيامى است كه در آن انسان به عنوان هدف كوشش‌ها و نه وسيله ارضاى اميال و مطامع مطرح مى‌شود، پيامى كه در آن خدمت خلق چون عبادت محسوب مى‌شود، پيامى كه در آن به رابطه انسان با حقايق علوى ارج نهاده  مى‌شود و ماده و تكنيك به عنوان ابزار و نه ارباب و خداوندگار تلقى مى‌گردد.


در اين منطق انسانى، ثروت براى كسب قدرت و زورگفتن به ديگران نيست بلكه وسيله احسان و خدمت است و زور هم چون زر اگر در دست عدالت نباشد مردود شمرده مى‌شود.


در اين منطق زندگى زيباست، طبيعت حرمت دارد، تمام زيبائيهاى جهان هر يك به زبان حال از زيبائى خالق سخن مى‌گويند. نمى‌توان دست به آلايش محيط زد و طبيعت را فداى منافع شخصى كرد و به حيات موجودات زنده دست تطاول گشود؛ وجدان ايرانى در كلام شاعر حماسه‌سراى بزرگ جهان حكيم فردوسى چنين تجلى يافت  :


«ميازار مورى كه دانه‌كش است


كه جان دارد و جان شيرين خوش است»


حتى آزردن مورى را مجاز نمى‌داند در عوض ديوسيرتان در طرفة‌العين ده‌ها هزار نفر از نفوس بى‌گناه انسانى از كودك شيرخواره و نوجوان و زن و مردپير را فداى منافع حيوانى خود مى‌نمايند.


آقاى گسن! فلسفه ما پايگاهى عظيم، عميق، وسيع، محكم و استوار، خالص و بشردوستانه دارد و چقدر جهان كنونى به چنين انديشه  جهان‌دوستانه نيازمند است.