1- راهبردهاي كنترل كننده جهت مهار تكرار جرايم خشونت آميز
2- شناسايي و كنترل مجرمان سابقه دار خشن
3- هدف قرار دادن نقاط جرم خيز و كنترل اسلحه
4- راهبردهاي اصلاحي - درماني جهت مهار تكرار جرايم خشونت آميز
5- اصلاح و درمان بزرگسالان خشن جهت مهار تكرار جرايم خشونت آميز
6- اصلاح و درمان نوجوانان جهت مهار تكرار جرايم خشونت آميز
7- اصلاح اعضاي باندهاي تبهكاري جهت مهار تكرار جرايم خشونت آميز
8- تهيه نيمرخ جنايي جهت مهار تكرار جرايم خشونت¬آميز
9- كنترل مجرمان از طريق نظارت الكترونيكي جهت مهار تكرار جرايم خشونت آميز
10-...
اقدام اولیه و اساسی در هرموضوع پژوهشی، فهم مفاهیم کلیدی آن موضوع میباشد. لذا قبل از ورود به بحث اصلی در این پژوهش روشن شدن مفهوم خشونت و جرم خشونتآمیز ضروری میباشد.
یکی از راههای درک مفهوم خشونت، بررسی تعاریف ارائه شده از آن میباشد. با بررسی این تعاریف، مشاهده میکنیم برخی خشونت را به خشونت جسمی محدود کردهاند. تعریف ارائه شده از آکادمی ملی علوم در ایالات متحدهی امریکا از این قسم میباشد.[1] اما برخی دیگر با جامع نگری بیشتری خشونت را شامل خشونت جسمی و روانی میدانند.[2] غالب تعاریف، خشونت را عملی عمدی دانستهاند اما با تعجب مشاهده میکنیم که برخی محققان فعل غیرعمد را نیز مشمول ارتکاب خشونت میدانند.[3] برخی تعاریف نیز قصد آسیبرساندن را از ارکان اصلی خشونت میدانند.[4] با این حال، برخی دیگر از نویسندگان با دیدگاهی پیامدنگر، منجر شدن عمل به نتیجه ی آسیب رسانی را معیار ارتکاب خشونت دانستهاند.[5] در نهایت بند 73 مباحثات آماده سازی کارگاهها برای نهمین کنگرهی پیشگیری از جرم و اصلاح مجرمین، خشونت تلقی شدن عملی را تا حدی وابسته به موازین مختلف اجتماعی و فرهنگی و رویه های قانونی دانسته است. از این امر میتوان دریافت مفهوم خشونت پیچیده تر از ظاهر سادهی آن است، به همین دلیل درک مفهوم خشونت نیازمند خاطرنشان کردن چند نکته میباشد:
1. اشکال مختلف خشونت، برحسب پیشرفت سیاسی فرهنگی اجتماعی، ممکن است از یک زمان به زمان دیگر و از یک کشور به کشور دیگر و حتی یک منطقه به منطقهی دیگر متفاوت باشد مثلا یک نسل قبل، عصا به عنوان وسیله معمول تادیب در مدارس بریتانیا مورد استفاده قرار میگرفت اما امروزه، یک معلم در بریتانیا در صورت ایجاد هرنوع محدودیت فیزیکی بر کودک ممکن است مورد تعقیب قرار بگیرد.[6]
2. خشونت، پدیدهای چند متغیری است که از عناصر و گونه های مختلفی تشکیل شده است. تغییرپذیری مفهوم خشونت در ابعاد زمانی و مکانی از یک سو و شباهت آن با مفهوم پرخاشگری و ... از سوی دیگر، موجب شده است مؤلفان به تعریفی که مورد پذیرش همگان قرار گیرد و طیفی از انواع مشترک را دربرگیرد، دست نیابند و چنانچه گذشت، هریک به برخی ابعاد آن توجه بیشتری نشان میدهند.[7]
3. خشونت همیشه منجر به شکستن استخوان یا کبودی دورچشم نمیشود، بدرفتاری غیرجسمانی روح شخص را آزار میدهد و عزت نفس وی را کاهش میدهد. گاهی ممکن است حتی برخی مصادیق خشونت روحی تبعاتی وخیمتر و ماندگارتر از مصادیق خشونت جسمی به همراه داشته باشد.[8]
4. موضوع رفتار خشونتآمیز ممکن است موجود زنده یا غیرزنده باشد. موجود غیر زنده از دو حیث مستقیم و غیرمستقیم ممکن است موضوع واقع شود. بصورت مستقیم، زمانی است که یک شی مورد تخریب قرار میگیرد. چنانچه امروزه، تخریب در عرف یک نوع رفتار خشونت آمیز تلقی میشود. بصورت غیرمستقیم، هنگامی است که شی، وسیلهای برای تسلط بر فرد دیگری قرار میگیرد، همچون تهدید به تخریب شی مورد علاقهی فرد. با عنایت به نکات قابل ذکر راجع به خشونت، میتوان خشونت را :
هر فعل یا کلام عمدی وآزاردهنده نسبت به انسان و هر فعل عمدی آزاردهنده یا تخریبگرانه نسبت به حیوان یا شئ دانست که با هدف سلطه بر دیگری، تحقیر، آزار یا هر هدف نامشروع دیگری اعمال میشود.
جرایم خشونت آمیز، به ندرت جدا از مصادیقش تعریف شده است. چنانچه خانم سمینتا بریکل، تحلیلگر تحقیقات اطلاعات در مؤسسهی جرمشناسی ایتالیا، آن را شامل جرایم قتل، حمله فیزیکی، تهاجم جنسی و سرقت مقرون به آزار (مسلحانه یا غیرمسلحانه) میداند.[9] و یا طبق تعریف قانون ایالتی کالیفرنیا با کدکیفری 667.5، جنایت های قتل، سرقت، زنای به عنف و دیگر جرایم جنسی جرایم خشونت آمیز محسوب میشوند.[10]
شاید دلیل تعریف جرایم خشونتآمیز به مصادیق، این امر باشد که در هر کشوری، مصادیق متفاوتی از آن در قوانین ارائه شده است. در ایران طبقهبندی جداگانهای در زمینه جرایم خشونت آمیز وجود ندارد اما در فصل هفدهم قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1392 یک گروه از جرایم با عنوان "جرایم علیه اشخاص و اطفال" به صورت مجزایی طبقه بندی گردیده است که عبارتاند از قتل، ضرب و جرح (همراه با آلت جرح یا بدون آن)، منازعه، قدرت نمایی، مزاحمت اطفال و بانوان، آدمربایی، سقط جنین، رهاسازی شخص ناتوان، نبش قبر، مخفی سازی جسد مقتول. واضح است این گروه از جرایم نمیتواند دردستهبندی جرایم خشنونتآمیز قرار گیرد. به این دلیل که در بین این مصادیق، از یک طرف، مخفی سازی جسد مقتول با عنایت به معیارهای ارائه شده از مفهوم خشونت در قبل همخوانی ندارد. لذا، مانع مصادیق جرایم غیرخشونت آمیز نیست. از طرفی، جرایمی از قبیل سرقت مسلحانه، تخریب، احراق و ...(با وجود جرم انگاری در قانون) در این فصل دیده نمیشوند. بنابراین بیان مصادیق، جامع نیست. لذا میتوان استنباط کرد قانون ایران، ضرورت مقولهبندی و اهمیت مجزایی برای جرایم خشونت آمیز در نظر نگرفته است. در هر صورت، با توجه به روشن شدن مفهوم فعل خشونت آمیز، جرم خشونت آمیز را میتوان این گونه تعریف کرد:
هر عمل خشونت آمیزی که به حدی از شدت و حدت برسد که در قانون جرم انگاری شود، جرم خشونت آمیز نامیده میشود.
قبل از ورود به اصل پژوهش، پرسش این است که چرا باید تکرار جرایم خشونت آمیز را مهار کرد. گروه نسبتا کوچکی از مجرمان خشن وجود دارند که با وصف "مجرمان مکرر" از دیگر مجرمان متمایز میشوند. این افراد گرایش دارند مرتکب جرایم بیشتری شوند، همانگونه که مجرمان غیرخشن مرتکب جرایم گوناگون و متعدد میشوند. این روند آسیبها و هزینه های هنگفتی برای جامعه به دنبال دارد مگر اینکه مدیریت و درمان مناسبی برای این افراد اندیشیده شود.
نرخ تکرار جرم برای مجرمان خشن به ویژه در مقایسه با دیگر انواع مجرمان در حال بالارفتن است. در امریکا، در هرسال، بیش از 600000مجرم از زندان های ایالتی و فدرال آزاد میشوند. حدودا 60% زندانیان ایالتی به علت ارتکاب جرایم خشونتآمیز در زندانها به سر میبرند.[11] اشخاص محکوم به جرایم خشونتآمیز بخش قابلتوجهی از جمعیت زندانها را در این کشور تشکیل میدهند. تقریبا 50% زندانیان در موسسه خدمات اصلاحی نیوسات ولز، یک محکومیت به خشونت دارند. گزارش شده که 31% از مجرمانی که به علت یک جرم خشونتآمیز زندانی شده بودند، در خلال مدت آزادی مشروط مجددا به تکرار جرم دست زدند. [12]
گزارش شده است در ایران میزان خشونت از سال 89 تا 91 روند رو به کاهشی را نشان میداد. نرخ قتل که خود یک شاخص میزان جرایم خشونت آمیز در جامعه است، طی سالهای 89، 90و91 به ترتیب 1/3، 9/2 و 7/2 به ازای هر صدهزار نفر بود.[13]
در رابطه با علل تکرار جرایم خشونت آمیز، باید گفت خشونت ناشی از عوامل چندگانه است، از اینرو تکیهی محض بر یک سبب در موردآن منسوخ است. به عبارت دیگر، خشونت در نتیجهی یک فرآیند خطی علت و معلول اتفاق نمیافتد بلکه بیشتر در اثر تعامل عوامل زیستی، اجتماعی، شناختی و هیجانی ایجاد میشود. این عوامل ممکن است در طول زمان تغییر کرده و یکدیگر را تحت تاثیر قرار دهد.[14] همینطور نمیتوان به سادگی علل آن نآرا در چند عامل احصا کرد.از آنجا که در این پژوهش مجال بررسی همه این علل و عوامل وجود ندارد، به بررسی مختصر مهمترین و رایجترین آن علل بسنده میکنیم.
الف: اختلال شخصیت ضد اجتماعی
برخی از دانشمندان متوجه شدند که بیشترین فراوانی در میان اختلال های روانی در میان مجرمان و متهمان، به ویژه در جرایم خشونتآمیز مربوط به اختلال های شخصیتی است. مثلا نتایج حاصل از یک نمونه 1195 نفری محققان نشان داد که اختلال شخصیت بالاترین میزان جمعیت (50درصد ) را دربر میگرفت.
اختلال شخصیت، به یک شیوه و الگوی رفتار تکراری فرد گفته میشود که بطور قابل ملاحظهای از آنچه مورد انتظار محیط فرهنگی اوست، فاصله میگیرد. شخصیت سایکوپات، یک اختلال ویرانگر و یک شاخص قوی برای ارتکاب جنایات بعدی خشونت آمیز میباشد. به همین نسبت احتمال شکست در درمان آنها بیش از سایر بیماران میباشد. این اختلال با ویژگیهایی نظیر نداشتن نگرانی از احساسات، نیازها یا رنج بردن دیگران و عدم پشیمانی بعد از ضربه زدن یا بدرفتاری با دیگر اشخاص شناخته میشود و معمولا با مشکلاتی نظیر تهاجم، تجاوز جنسی و سؤمصرف موادمخدر همراه است. قاتلان سریالی اغلب مبتلا به بیماری شخصیت ضد اجتماعی هستند. این مجرمان زمان زیادی را صرف خیالبافی و برنامهریزی برای ارتکاب جرم میکنند و شیوهی آدمکشیاشان، معمولا گویای نوعی آسیب روانی میباشد. با اینحال، مبتلایان به این بیماری منحصرا مرتکب قتل نمیشوند، بلکه ممکن است طیف متنوعی از جرایم خشونتآمیز را مرتکب شوند.[15]
ب: سؤمصرف مواد مخدر و الکل
استعمال مواد مخدر و الکل یکی از مهمترین معیارهای ارتکاب و تکرار جرایم خشونتآمیز است. الکل، یک تضعیف کنندهی سیستم عصبی مرکزی است که عملکردهای جسمی معینی ( که توسط سیستم عصبی کنترل میشود) را کند میکند. از جمله مهمترین این عملکردهای تضعیف شده مهارت تصمیمگیری است. الکل بازدارندگی را کاهش و احتمال خطرپذیری (خطری که شخص هوشیار از آن پرهیز میکند) را افزایش میدهد. از اینرو، مصرف کنندگان الکل با صرف نظر کردن از احساس ترس و بیم حضور شاهد یا امکان دستگیری و مجازات، مرتکب شدیدترین جرایم میگردند. شخص تحت تاثیر الکل، ظرفیت کمی برای قضاوت صحیح دارد و احتمال بیشتری دارد که تصمیم عجولانه بگیرد. جای تعجب نیست که تعداد زیادی از جنایت های خشونتآمیز تحت تاثیر الکل روی میدهد زیرا الکل با سخت کردن ارزیابی و کاهش بازدارندگی، خشونت را تسهیل میکند. مصرفکنندگان دائم الکل عموما کمتر در برابر اعمالاشان احساس مسئولیت میکنند و ارزش های غالب جامعه را درک و درونی نمیکنند. الکل نه تنها در ارتکاب جرم خشونتآمیز، بلکه در تکرار آن نیز نقش مهمی ایفا میکند. در بررسی وضعیت 60 زن قربانی ضرب و شتم در امریکا، ثابت شده است مصرف الکل در 93 درصد این وقایع نقش داشته است. در یک بررسی، الکلیسم به عنوان حلقهای از زنجیرهی خشونت در 40 درصد موارد نقش ایفا کرده است.
تکرار جرم در میان مجرمینی که از الکل، مواد مخدر، یا هردوی آنها استفاده میکنند حداقل بیش از دو برابر جرایم ارتکابی کسانی است که از این مواد استفاده نمیکنند. از طرفی، استعمال این مواد باعث فراموشی وقایع ناخوشایند مثل افسردگی های شدید، احساسات آزار دهنده، اضطراب ها، احساس گناه یا خجلت، و به یاد داشتن چیزهای خوب میشود و از طرف دیگر، شخص استفاده کننده از آنها دائما گرایش به انجام رفتارهای تهاجمی دارد. کولین دریافت که در 80 درصد دستگیریها در امریکا، (که ناشی از ارتکاب حمله به دیگران، قتل و تیراندازی بود) سطوح قابل اندازهگیری از الکل در ادرار دستگیرشدگان یافت شد. 40 درصد حملات شدیدی که توسط پلیس گزارش شد، الکل مصرف کرده بودند. به گزارش بخش خدمات بهداشتی و انسانی 85 درصد نوجوانان پرخاشگر، ماری جوانا و 55 درصد چندین داروی غیرقانونی مصرف کرده بودند. در ایالت کلمبیا، بدرفتاری والدین در اثر مصرف مواد باعث ایجاد آشفتگی، فروپاشی و مصیبت و تباهی میلیونها انسان شده است.[16]