1-مفهوم و ماهيت حق
2- انواع حق
3- موجبات و موانع، ادله، مستندات و شرايط إرث حق
4- موانع إرث حق
5- ارث حقوق ناشي از عمل حقوقي
6- ارث حقوق غير قراردادي
7- إرث حق قصاص
8- إرث حق تعقيب
9- إرث حق رد و تنفيذ در معاملات فضولي و اكراه
10-....
بررسی إرث حق، جدای از إرث اموال، و اهمیت توجه به این بخش از دارایی از باب شرایط و قواعد إرث، بسیار مهم و حائز اهمیت است؛ چراکه بخش عمدهای از مباحث فقه و حقوق اسلامی به بحث خیارات، حق شفعه، وصیت، حق إنتفاع، حق إرتفاق، حق قصاص و قذف، دیه، حقوق معنوی و... پرداخته که ابهام و تشتت آراء در قواعد و شرایط إرث پذیری این حقوق، بعد از فوت صاحب حق، خلأ مهمی را در مباحث فقه و حقوق ایجاد کرده است.
بهطور کلی ماترک متوفی از دو بخش اموال(اعیان) و حقوق(اعم از مالی و غیر مالی)تشکیل میشود، موضوعی که در این تحقیق در مورد آن بحث میشود، بخش دوم ماترک یعنی حقوق میباشد.
برای پاسخ به این سؤال که چه حقوقی به ارث میرسد باید دید که اولاً: حق چیست و چه معیار و ملاکی میتوان برای تشخیص حق از غیر حق ارائه داد؛ چرا که با تتبع در آثار و اقوال فقها دریافت میشود که عمده اختلاف نظرهای در باب به ارث رسیدن حق یا نرسیدن آن و یا حتی در سایر فروعی که در باب حق مطرح میشود؛ ناشی از عدم ارائه یک تعریف جامع و مانع از حق و تفاوت آن با حکم و بر شمردن آثار و احکام هر کدام میباشد. بعد از شناخت حق و آثار و احکام آن، در وهله دوم، نبود یک ملاک جامع و بینقص در خصوص این که چه ضابطهای در إرث حقوق وجود دارد باعث ایجاد تشتت آراء در این خصوص گردیده است؛ چراکه اختلاف نظر در پاسخ به این ابهامها باعث ایجاد رویههای متفاوت و بعضا متضاد در خصوص إرث پذیری انواع و اقسام حق شده است.
بدیهی است که آثار و فواید تعریف و شناخت حق، در سایر فروع فقهی نیز میتواند نمود داشته باشد؛ چون بحث از دانش فقه و حقوق از یک منظر و به طور کلی یعنی بحث از حقوقی که انسانها نسبت به یکدیگر دارند و شناخت دقیق و جامع حق، به عنوان مبنا و اساس کار، میتواند در سایر فروع و مسائل فقهی و حقوقی نیز تأثیر گذار باشد.
درخصوص حقوق باید میان حقوقی که قابلیت انتقال به ورثه را ندارد و حقوقی که به ورثه منتقل میشود قائل به تفصیل شد. نبود یک ملاک جامع و مانع، باعث ایجاد تشتت آراء و همچنین سرگردانی در شناخت حکم واقعی شده است؛ چرا که انواع حقوق محدود به چند مورد انگشت شمار نیست که بگوئیم همه حقوقدانان و فقها باید به تمام ابعاد و زوایای پنهان آنها به طور موردی آگاهی پیدا کنند، بررسی یکایک حقوق از حیث إرث پذیری و مطالعه محققانه آن با توجه به اختلاف نظرهاییی که بین علما وجود دارد، امری نیست که درخور وقت و زمان تمام محققان و مجریان حقوق باشد؛ لذا باید یک ملاک و ضابطه اساسی ارائه داد که با درک کلیت مسئله بتوان در انواع حق و فروع مربوط به آن اجتهاد کرده و حکم مسئله را دریافت کرد. کما اینکه با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژی و پدید آمدن مسائل و موضوعهای جدید و ایجاد کرسیهای جدید در باب حقوق معنوی، خسارتهای معنوی و مالکیتهای فکری، بسیاری از سؤالها در حوزه موروث بودن این دسته از حقوق نیز مطرح است؛ لذا شناخت این حقوق و بررسی جایگاه حقوق معنوی در تقسیم بندیهای حق میتواند به بسیاری از سؤالها و ابهامها در این حوزه نیز پاسخگو باشد
با توجه به مطالب طرح شده، اهمیت بحث و تحقیق در حوزه إرث حق و ملاک به إرث رسیدن آن، شناخته میشود. چه بسیار دعاوی و ادعاهایی که در محاکم در این حوزه مطرح میشود ولی به دلیل نبود نص و قانون جامع وکامل در خصوص یکایک این موارد، قاضی به اشتباه افتاده یا بر اساس استنباط شخصی خویش رأی سلیقه ای صادر کرده و از حق دور افتاده است.
در مورد إرث حق، بهطور کلی، کتاب مستقل و کاملی وجود ندارد. در کتب فقهی، فقها مباحث إرث حق را اغلب در قسمت خیارات بررسی کردهاند و إرث حق شفعه و حق قبول وصیت نیز به طور فرعی و در ادامه بحث شفعه و وصیت بحث شده است.
در مورد تعریف حق و تفاوت آن با حکم نیز تا قبل از شیخ انصاری اشاراتی در کتب فقهای شیعه درباره حق و مصادیق آن و نیز مواردی از حکم مشاهده میشود.[1] اما این شیخ انصاری بود که در کتاب «البیع» مشخصا به ذکر ویژگیهای حق و فرق بین حق و مِلک پرداخت[2] و همچنین در کتاب «الخیارات» با توجه به ویژگیهای حق، خیار را از مصادیق حق در مقابل حکم دانست.[3] پس از شیخ، شاگردان و حاشیه نویسان مکاسب و شارحان آن به بحث پیرامون حق و حکم پرداختند. و در این ضمن نیز بعضی از فقها به تک نگاریهایی پیرامون حق و حکم اقدام کردند.
با رشد و گسترش حقوق جدید و کلاسیک در ایران، دانشمندان این رشته نیز شروع به نگارش کتب و مقالاتی در خصوص مقایسه «حق و حکم» در فقه و مقایسه آن با تقسیم قانون به «آمره» و «تفسیری» که در حقوق فرانسه مطرح است، پرداختند.[4] این تحقیقات انجام شده، عمدتا در باب شناخت حق از حکم و انواع واقسام آن بوده و به طور مشخص بحثی از قواعد إرث آنها به میان نیامده است؛ لذا کماکان بحث إرث حق، به طور مستقل و با تفصیل در جائی دیده نمیشود و صرفا در لابلای مباحث فقهی و حقوقی میتوان نشانههایی ازآنها یافت؛ بنابراین لزوم بحث درباره این موضوع در قالب یک کتاب مستقل، و تبیین احکام، شرایط و احکام آن به وضوح آشکار میشود. در کتب حقوق اهل سنّت نیز به مناسبتهای مختلف بحث از إرث حق به میان آمده، اما در آنجا نیز به طور فرعی و در لابلای مباحث اشارههایی شده است.
همانگونه که اشاره شد بحث از إرث حق، بیشتر در لابلای مباحث و فروع فقهی انجام شده است و به مقوله إرث حق تا به حال به عنوان یک مبحث مستقل نگریسته نشده و صرفا به مناسبت در برخی جاها و در ضمن یک مطلب دیگر به آن اشاره شده است. در این تحقیق سعی شده است با یک دید استقلالی به إرث حق پرداخته شود واحکام آن به طور مفصل بیان شده و زوایای پنهان آن که تا به حال مورد توجه نبوده، مکشوف گردد، به نحوی که خواننده این تحقیق بتواند صاحب ملکه اجتهاد در این باب شود و با درک قواعد حاکم بر إرث حق، بتواند حکم مسئلههای مرتبط دیگر را نیز دریافت کند.