1- تاثير ورشكستگي بر قرارداد داوري
2- تاثير ورشكستگي بر قرارداد داوري در مرحله ي انعقاد قرارداد
3- تاثير ورشكستگي برقرارداد داوري در مرحله ي پس از انعقادقرارداد
4- داوري پذيري ورشكستگي
5- مباني و جهات محدوديت داوري در ورشكستگي
6- تعارض قوانين در نظامهاي ورشكستگي فرامرزي
7- تاثير ورشكستگي بر رسيدگي داوري
8- تاثير ورشكستگي بر اهليت ورشكسته ي طرف دعوي داوري
9- تاثير ورشكستگي بر جريان داوري
10- تعارض قوانين در ارتباط با تاثير ورشكستگي بر جريان داوري
11- تعارض قوانين در نظامهاي ورشكستگي فرامرزي
بحرانهای اقتصادی دنیای کنونی، افزایش روزافزون پدیدهی ورشکستگی را در پی داشته است. پیامدهای منفی ورشکستگی میتواند تا شعاع بسیار وسیعی امتداد یافته و به صورت مستقیم و غیر مستقیم، بر اشخاص وگروههای مختلف اقتصادی و غیر اقتصادی اثر بگذارد. در نگاه کلی، ورشکستگی سبب بیکار شدن بخشی از نیروی کار، ایجاد مشکلات مالی برای طلبکاران، پیدایش بحران اجتماعی و مالی برای ورشکسته و گسترش احساس ناامنی در جامعه میگردد. در خصوص شرکتهای بزرگ، همواره این امکان وجود دارد که ورشکستگی به سایر شرکتهای متصل نیز انتقال یافته، بحران فوق در زمان کوتاهی به کسب و کارهای مختلف سرایت کند. با ورشکستگی یک شرکت، سرمایهی مالی و انسانی زیادی نابود شده، کنترل دارایی شرکت از بین میرود و بنا به حجم شرکت متوقف شده، همبستگی نظام اقتصادی متلاطم میشود. ورشکستگی امنیت تجاری را متزلزل میگرداند و اعتماد را که یکی از اصول اساسی تجارت است، از بین میبرد. حساسیت و شرایط ویژهی ورشکستگی، سبب سخت گیری قانونگذاران در وضع مقررات مربوط و ایجاد محدودیتهایی در این حوزه شده است. این محدودیتها، گاه بر شخص ورشکسته بار شده و وی را از بخشی از حقوق خود محروم مینماید و گاهی، رسیدگی به دعاوی وی را در داوری ممنوع نموده و در صلاحیت انحصاری دادگاههای دولتی قرار میدهند. در این راستا در حقوق ایران نیز مانند دیگر کشورها، ارجاع دعوی ورشکستگی به داوری ممنوع شده است. مادهی 496 قانون آیین دادسی مدنی که در واقع تکرار مادهی 695 قانون آییندادرسی مدنی سابق است، مقررمیدارد:"دعاوی زیر قابل ارجاع به داوری نیست: 1- دعوای ورشکستگی 2- دعاوی راجع به اصل نکاح و فسخ آن و طلاق و نسب".
در این قانون، تنها ارجاع دعوای ورشکستگی به داوری ممنوع شده است و در این که آیا دامنهی این ممنوعیت شامل دعاوی مرتبط میشود یا خیر، اختلافنظر وجود دارد. گروهی با توجه به اصل آزادی طرفین در ارجاع اختلافات تجاری به داوری و استثنا بودن وجود ممنوعیت در این حوزه، به قدر متیقن اکتفا نموده و دعاوی مرتبط را قابل ارجاع به داوری میدانند و معتقدند این روند بین حقوق اشخاص ثالث، طرفین قرارداد و پیشرفت اقتصادی سازش ایجاد میکند. مخالفان بر این عقیدهاند که ارتباط ورشکستگی با نظم عمومی و حمایت از اشخاص ثالث ایجاب میکند کلیهی دعاوی موثر در حقوق مالی وی تنها از طریق دادگاه مورد رسیدگی قرار گیرد. از آنجاییکه رشدوتوسعه تجارت به ویژه درعرصهی بینالمللی درکنار امتیازات فراوان داوری سبب گرایش هرچه بیشتر بازرگانان به این شیوهی حل اختلاف شده است، محروم کردن آنان از ارجاع به داوری، تنها زمانی میتواند موجه باشد که ارتباط عمیق موضوع اختلاف با نظم عمومی، گزینش شیوهی دیگر را دشوار نماید. بدیهی است که دستهای بزرگ از دعاوی مرتبط با ورشکستگی فاقد چنین خصیصهای هستند و رسیدگی به آنها در دادگاه عمومی با صرف زمان زیاد، تشریفات و هزینه میتواند با سرعت، دقت و تخصص که لازمهی رسیدگی به امور تجاری است، در تضاد باشد. تبعات چنین رویکردی در عرصهی بینالمللی، بی میلی به سرمایهگذاری و معامله با تجار ایرانی خواهد بود. متاسفانه در حقوق ایران، رویهی قضایی نیز گامی در جهت رفع ابهام از قانون و تعیین حدود ممنوعیت داوری در ورشکستگی برنداشته است.
قانون فوق تنها در داوریهای داخلی جاری است و برای بررسی موضوع در داوریهای بینالمللی، باید به قانون داوری تجاری بینالمللی مراجعه کرد. قانون اخیر، در این باره به طور مستقیم حکمی مقرر نکرده است اما در بند 2 مادهی 36، محدودیتهای مندرج در دیگر قوانین در خصوص ارجاع به داوری را، در داوریهای بینالمللی نیز به رسمیت میشناسد. در حقوقآمریکا، در قوانین منع صریحی در ارجاع ورشکستگی به داوری دیده نمی شود اما مادهی 157 از فصل 28 قانون آیین دادرسی، رسیدگی به موضوعات اساسی ورشکستگی را در صلاحیت دادگاههای ورشکستگی میداند. درخصوص دعاوی مرتبط با ورشکستگی، مادهی 158 صلاحیت دادگاه ورشکستگی را به موردی محدود کرده است که طرفین برای مراجعه به آن رضایت داده باشند, لذا در صورت عدم رضایت طرفین به صلاحیت دادگاه برای رسیدگی به اختلاف مرتبط با ورشکستگی، این دادگاه صالح نبوده و طرفین میتوانند رسیدگی به آن را به داوری ارجاع دهند
وضع محرومیت بر ارجاع ورشکستگی به داوری در حالی صورت گرفته که امروزه داوری به عنوان شیوهای مهم برای حل اختلافات در روابط بازرگانی، به ویژ در عرصهی بینالمللی مورد پذیرش قرار گرفته است. بنابراین، ممکن است بسیاری از قراردادهای منعقده توسط ورشکسته پیش از ورشکستگی، حاوی شرط داوری باشند و یا یکی از طرفین در زمان رسیدگی داوری، ورشکسته شود. بنابراین، داوری و ورشکستگی در موارد نامحدودی در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند. در این اوضاع، رویکرد داخلی کشورها در مواجههی داوری و ورشکستگی، از موضوعاتی است که به ندرت مورد توجه حقوقدانان قرار گرفته است. توجه ویژه به داوری به ویژه در عرصهی بینالمللی به عنوان روشی عادی در حل اختلافات ناشی از معاملات بینالمللی در بین کشورها اقتضا دارد که تأثیر ورشکستگی بر داوری مورد توجه و بررسی قرار گیرد. در این راستا، بررسی مقررات حاکم بر تعامل دو نهاد مذکور در روابط تجاری از اهمیت ویژهای برخوردار است.
هنگامیکه از تعامل داوری ورشکستگی سخن گفته میشود، به راحتی میتوان دید که قرار دادن این دو مقوله در کنار یکدیگر به دشواری امکان پذیر میباشد. تعارض میان داوری و ورشکستگی میتواند ناشی از اهداف و سیاستهای زیربنایی هر یک از این دو شیوه باشد. هدف مقررات داوری، حل و فصل دعاوی مابین طرفین قرارداد به طور خصوصی و محرمانه است و برخورداری از چنین اختیاری ناشی از رابطه قراردادی بین طرفین میباشد (استقلال طرفین از دولت) در حالیکه هدف مقررات راجع به ورشکستگی، تأکید بر تساوی طلبکاران، تمرکز دعاوی، حمایت از ورشکسته، نظارت دولتی، رسیدگی علنی و نیز توزیع هماهنگ اموال ورشکسته است و معمولا چنین اختیاراتی ناشی از قانون موضوعه میباشد. همچنین، وجود مکانیسمهایی چون سلب مالکیت بدهکار و حمایت از وی در برابر اقدامات فردی طلبکاران،منعکسکنندهی ماهیت جمعی رسیدگی ورشکستگی است. بسیاری از قوانین ورشکستگی، به دادگاهها صلاحیت انحصاری برای رسیدگی به ورشکستگی در نظر گرفته و تعلیق اجباری تمامی دعاوی را که با ورشکستگی در تضاد هستند، در نظر گرفتهاند. در واقع، ماهیت ورشکستگی به گونهای است که هر یک از طلبکاران، در جهت منافع هیات طلبکاران، بسیاری از حقوق خود را از دست میدهد. وجود چنین منافع و اهداف مغایری در صورت تلاقی قوانین داوری و ورشکستگی باعث بروز مشکلات فراوانی برای داورها، طرفین قرارداد، دادگاههای ملی و نهادهای داوری میشود. اشتغال به فعالیتهای تجاری در قلمرو بینالمللی، تاجر را در صورت مواجهه با ورشکستگی با شرایط بسیار پیچیده تری روبرو خواهد کرد. چنین شخصی در طول فعالیت خود، ممکن است که اموالی را در کشورهای مختلف بدست آورده و قراردادهای بینالمللی متعددی را منعقد نموده باشد، بسیاری از قراردادهای بینالمللی نیز حاوی شروط داوری هستند. در این میان، داوران باید بدانند که از میان قوانین متعدد، برای حل یک دعوای خاص، چه قانونی قابل اعمال است. (در نظام بینالمللی حل و فصل دعاوی، هماهنگی و قابلیت پیشبینی رویه و نتیجه، عناصر ضروری تضمین امنیت و حفظ حاکمیت قانون هستند).
مواجههی داوری و ورشکستگی میتواند مسائل بسیاری را مطرح نماید. این مسائل، میتواند شامل و نه محدود، به موارد زیر باشد:
در بسیاری از قوانین داخلی، ارجاع ورشکستگی به داوری با محدودیتهایی مواجه شده است. در اینصورت، باید دید آیا موضوع مطروحه، در قلمرو این ممنوعیت قرار دارد؟ در داوری بینالمللی،کدام قانون میتواند برای تشخیص داوری پذیری موضوع مورد استفاده قرارگیرد؟ درکشورهایی چون ایران که محدودهی ممنوعیت داوری مشخص نشده است، با استفاده از چه معیاری میتوان قلمرو این محدودیت را مشخص نمود؟
شروع رسیدگی ورشکستگی میتواند منجر به ممنوعیت ورشکسته از مداخله در اموال و حقوق مالی شود. در چنین وضعیتی، آیا حقوق وی برای اجرای قرارداد داوری و شرکت در رسیدگی داوری نیز تحت تاثیر قرار میگیرد. در صورت محرومیت وی، آیا مدیر ورشکستگی میتواند طرف رسیدگی واقع شده و در جریان رسیدگی شرکت کند؟ مسلما دادگاههای صالح که به دعاوی ورشکستگی رسیدگی میکنند، مسئلهی قابلیت داوری دعاوی مرتبط با ورشکستگی را مورد تدقیق قراردادهاند، آیا مواد قانون ورشکستگی میتوانند ممنوعیت اجرای قرارداد داوری از پیش منعقد شده توسط مدیون را توجیه کنند؟ بهعلاوه، تاثیر ورشکستگی بر داوری در جریان چیست؟ آیا باید رسیدگی داوری ادامه یابد و یا به حالت تعلیق در بیاید؟ در عرصهی بینالمللی، شاهد موقعیتهای به مراتب پیچیدهتری هستیم زیرا در این سطح، قبل از ورود به جنبههای متعارض ورشکستگی و داوری، ابتدا بایستی قانون قابل را اعمال مشخص نماییم. از آنجاییکه سازوکارهای مربوط به ورشکستگی با توجه به شرایط مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورها تفسیر میشوند، ارائهی پاسخی کلی و اتخاذ رویکردی جامع در برابر سوالات پیشگفته دشوار است. با این وجود، درکتاب حاضر تلاش میشود تا رویکرد دو نظام حقوقی مورد مطالعه به موضوع، تحلیل شده و الگوهای کلی استخراج گردند. در این راستا، نگرش کشورها به مسئلهی داوریپذیری، میتواند تا حد بسیاری به سایر پرسشهایی که در مواجههی داوری و ورشکستگی مطرح میشوند، پاسخ دهد. این امر در نظام حقوقی ایران دشواری بسیاری در پی دارد زیرا از سویی در ایران، داوری هنوز به عنوانی روشی مناسب جهت حل اختلاف مورد پذیرش قرار نگرفته است و از دیگر سو، بیان کلی قانونگذار در خصوص محرومیت ارجاع به داوری و عدم تبیین حدود و ثغور این منع در رویهی قضایی و دکترین، ابهامات فراوانی را ایجاد نموده است. این در حالی است که رویهی قضایی در کشورهای پیشرفته چون آمریکا با درک اهمیت روزافزون داوری، دریافتهاند که داشتن نقش فعال در زمینهی تجارت بینالمللی، مستلزم داشتن قواعد و نهادهای کارآمد و همگامی با تحولات روز در این زمینه است. بنابراین، در تفسیر قوانین به نحوی عمل مینمایند که تا حد امکان اعتبار قرارداد داوری را حفظ نمایند و صلاحیت انحصاری دادگاهها در رسیدگی به ورشکستگی را حتی در مسائل اساسی، تنها به موضوعاتی محدود نمایند که برای نیل به اهداف ورشکستگی، ضروری است. به نظر میرسد در عرصهی بینالمللی، امروزه گرایش کلی بر این است که قرارداد و فرایند داوری تحت تاثیر ورشکستگی یکی از طرفین قرار نمیگیرد و حقوق داخلی کشورها در این زمینه چندان مورد توجه نمیباشد. در واقع، در سالهای اخیر شیوهای کاملا جدید برای سنجش اعتبار موافقتنامه داوری و قابلیت داوری در داوریهای بینالمللی پیشنهاد شده است که بدون تعیین قانون حاکم مستقیما بر اساس قواعد ماهوی و بدون اینکه به قانون کشور خاصی ارجاع دهند، به سنجش اعتبار موافقتنامه داوری و قابلیت داوری میپردازند. بر این اساس اعتبار موافقتنامهی داوری باید بر اساس استانداردهای بینالمللی یعنی همان نظم عمومی بینالمللی سنجیده شوند. در این راستا، به نظر میرسد عقیدهی کلی در این زمینه بر این است که ورشکستگی یکی از طرفین آنچنان ریشه در نظم عمومی بینالمللی ندارد که سبب بیاعتباری قرارداد داوری شود.
با وجود اهمیت این موضوع و افزایش نقش داوری تجاری به عنوان شیوهی حل اختلاف، تاکنون نه قلمرو محدودیت داوری در ورشکستگی و نه آثار ورشکستگی یکی از طرفین بر قرارداد داوری منعقده توسط ورشکسته در زمان پیش از توقف و همچنین بر رسیدگی داوری، در حقوق ایران مورد بررسی قرار نگرفته و به ابعاد مختلف آن پرداخته نشده است. موضوعات فوق درکتاب حاضر مطالعه میشود. از آنجاییکه آمریکا یکی از کشورهای پیشگام در عرصهی داوری است، لازم است مسائل مذکور، در حقوق این کشور نیز مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد تا با تطبیق دو نظام حقوقی، نقاط ضعف و قوت آنها شناسایی شده و بدینوسیله زمینه برای ترمیم وضعیت فعلی حقوق ایران، فراهم شود.
کتاب حاضر شامل دو فصل است:در فصل اول کتاب، تحت عنوان "تاثیر ورشکستگی بر قرارداد داوری"، ابتدا تاثیر ورشکستگی بر قرارداد داوری در مرحلهی انعقاد قرارداد و سپس تاثیر ورشکستگی بر قرارداد داوری در مرحلهی پس از انعقاد قرارداد، مورد بررسی قرار میگیرد. موضوعات مورد مطالعه و ترتیب بررسی، به شرح ذیل است:در بخش اول با عنوان تاثیر ورشکستگی بر قرارداد داوری در محلهی انعقاد قرارداد، ابتدا مفهوم داوری پذیری و انواع آن تبیین میشود تا زمینه برای بررسی داوری پذیری ورشکستگی فراهم شود. سپس، از قانون حاکم بر داوری پذیری و رویکرد دادگاهها و دیوانهای داوری در خصوص داوری پذیری سخن گفته میشود.در گام بعد، مسئلهی داوری پذیری در دو نظام حقوقی مورد مطالعه، ایران و آمریکا، بررسی شده و سپس مقایسهی تطبیقی انجام میشود. در آخر، ذیل عنوان داوری پذیری ورشکستگی ، به محدودیت داوری در ورشکستگی، قلمرو، مبانی و جهات آن ابتدا به طور کلی و سپس در هر دو کشور، پرداخته میشود. در انتها، رویکرد دو نظام مورد مقایسه قرار میگیرد.
در بخش دوم، تاثیر ورشکستگی بر قرارداد داوری در مرحلهی پس از انعقاد قرارداد بررسی میشود. در این قسمت، تاثیر ورشکستگی بر اعتبار، قلمرو شخصی و قلمرو موضوعی قرارداد داوری منعقده توسط ورشکسته پیش از توقف، تحلیل شده و سپس دو نظام حقوقی مورد تطبیق قرار میگیرند. در انتها، تعارض قوانین در خصوص تاثیر ورشکستگی بر قرارداد داوری و رویکرد دو نظام حقوقی مورد مطالعه و سپس مقایسهی آن دو، مورد بحث قرار میگیرد.
فصل دوم، تاثیر ورشکستگی بر رسیدگی داوری را مورد بررسی قرار میدهد. در این فصل، ابتدا تحت عنوان تاثیر ورشکستگی بر اهلیت، مباحثی چون اهلیت شکلی و ماهوی، تفکیک اهلیت از اختیار، نقش مدیرتصفیه در موارد سلب اهلیت ورشکسته و تاثیر عدم اهلیت بر رسیدگی داوری مورد مطالعه قرار گرفته و سپس به تعارض قوانین در خصوص تاثیر ورشکستگی بر اهیلت پرداخته میشود. انتهای این بخش نیز به مقایسهی دو نظام اختصاص یافته است. در بخش دوم، تاثیر ورشکستگی بر جریان داوری به طور کلی و سپس در دو نظام حقوقی مورد مطالعه، تبیین میگردد. موضوعاتی چون تعلیق جریان رسیدگی در دو نظام حقوقی، تطبیق دو نظام، تعلیق و تعارض قوانین در خصوص تاثیر ورشکستگی بر جریان رسیدگی به طور کلی و در دو نظام مورد مطالعه و سپس مقایسهی آنها، محتوای این بخش را تشکیل میدهند.