1- تعاريف و كليات
2- عده و انواع آن
3- تحولات پزشكي در تشخيص باروري و ناباروري
4- استبراء رحم در نقش عده
5- قابليت تشخيص باروري
6- قابليت تشخيص ناباروري
7- امكان استفاده از رحم جايگزين
8- احكام عده با توجه به تحولات پزشكي
9- فلسفه عده
10- امكان رجوع زوج
11- نقش امضايي بودن عده در احكام آن
12- ماهيت اين قسم از طلاق ها
در جامعه بشری همواره خانواده و نکاح از مباحث مهم و بحث برانگیزی بوده و حفظ نهاد خانواده و احترام به نکاح همواره از مقبولیت خاصی در میان مردم جهان برخوردار بوده است. بنابراین در جوامع مختلف برای این نهاد با ارزش قوانینی در نظر گرفته شده بود تا به حفظ آن کمک بنماید. حالیا زمانی نیز این نهاد محترم دستخوش انحلال واقع میگشت و به ناچار قوانینی نیز برای آن پیشبینی شد. اسلام نیز از سایر ادیان و جوامع جدا نبوده و برای انحلال نکاح قوانینی را در بطن خود وضع نمود. در کنار تمام قوانین با ارزش وضع شده، میتوان به وضع لزوم عدّه بر زنان اشاره نمود.
وجوب عدّه بر زنان در صورت انحلال نکاح به صورت یکسان نیست. دستهای از زنان طبق نصّ قرآن و عدهای دیگر طبق نظر مشهور و تفسیر قرآن الزام به نگه داشتن عدّه نمیباشند، گروهی نیز دارای عدّه متغیر و بسته به وضع حمل خود هستند. همچنین بسته به نوع انحلال نیز زنان دارای عدّه متفاوت هستند. در انحلال نکاح به واسطه موت زوج، زوجه ملزم به نگه داشتن چهار ماه و ده روز به عنوان عدّه و در صورت طلاق ملزم به صبر کردن سه طهر است، اگر نکاح منقطع باشد نیز زوجه موظف به نگه داشتن دو طهر است.
همچنین علتی برای عدّه در نصّ قرآن یا روایات نیامده است و صرفاً مواردی که به آن در روایات اشاره شده است، حکمتهای لزوم عدّه بر زنان است که میتوان به امکان رجوع زوج در طلاق رجعی، احترام به زوج متوفی، عدم اختلاط نسب و مشخص شدن استبراء رحم، حفظ جنین در عدّه زن حامل، احترام به زوجیت و.... اشاره کرد.
در خور توجه است در طلاقهای بائن چون امکان رجوع زوج به زوجه وجود ندارد، بنابراین این حکمت نیز در عدّه آن راه ندارد. اما حکمتهای دیگری برای عدّه در این دسته از طلاقها ذکر شده است که میتوان به احترام به زوجیت اشاره کرد. اما پرسشی که ذهن را درگیر میکند این است که اگر احترام به زوجیت مهم است چرا زن یائسه بعد از گذشته چندین سال طولانی از زوجیت، الزامی به نگه داشتن عدّه ندارد؟ آیا زوجیت با یأس از بارداری نیز بیاحترام میشود؟
همچنین میتوان از احترام به زوجه و آرامش روانی وی نام برد، سوالی که مجدداً در اینجا مطرح میشود این است که آیا زن غیرمدخوله و یائسه احترام ندارند و یا نیاز به آرامش روانی ندارند.
حفظ حیات جنین نیز از حکمتهایی است که بر زن حامل حکمت وجوب عدّه را مشخص مینماید. این در حالی است که در موارد زیادی در طلاق بائن، زن غیر حامل است. بنابراین این حکمت نیز بر زوجه در صورت حامل نبودن بار نمیشود.
بنابراین تنها حکمتی که برای طلاق بائن مهم و عقلایی به نظر میرسد استبراء رحم زوجه و عدم اختلاط نسب است.
همچنین برای عدّه حکمتی نیز نام برده شده است و عدهای از فقها میگویند عدّه تعبدی است، بنابراین نمیتوان در علت آن تعقل نمود، بلکه باید آن را بی چون و چرا پذیرفت. البته عدهای دیگر نیز معتقدند علت یا علتهای وجوب عدّه بر ما مستتر است و نمیتوان به وضوح علتی را برای آن نام برد. در این میان نیز فقهایی هستند که از استبراء رحم به عنوان علت حکم عدّه نام بردهاند. عدهای دیگر نیز در اینکه استبراء رحم از علتهای عدّه است یا از حکمتهای آن تردید دارند.
در هر حال مهم بودن استبراء رحم و تأکید اسلام بر آن از چشم هیچ فقیهی غافل نمانده و در ابواب مختلفی از کتب فقهی به این مسئله پرداخته شده است.
در حال حاضر جوامع در علوم مختلفی پیشرفت کرده است. علم پزشکی نیز در کنار سایر علوم دستخوش پیشرفتهای چشمگیری شده است. به طوریکه به راحتی به وسیله ابزارهای مختلف پزشکی میتوان به انواع بیماریهای زنان که موجب ناباروری آنان میشود، پی برد. همچنین میتوان زنان یائسه را از غیر آنان تشخیص داد و حتی میتوان یائسگی را به تعویق انداخت. همچنین میتوان به طور قطع استبراء رحم یا عدم آن را تشخیص داد.
حال باید دید آیا استبراء رحم را میتوان از علتهای عدّه نام برد؟ آیا میتوان در مشخص شدن استبراء رحم از علم پزشکی استفاده نمود؟ آیا با کمک علم پزشکی میتوان حکم الزام زوجه در طلاق را برداشت؟
همچنین از طرفی عدّه جزء احکام امضایی است. احکام امضایی در مقابل احکام تأسیسی هستند و به احکامی میگویند که قبل از اسلام وجود داشته و ناشی از بنای عقلاء بوده و شارع مقدس آن را با موازین اسلام موافق دانسته و آن را عیناً یا با تغییرات جزئی یا کلی پذیرفته و به نوعی امضاء نموده است.
عدهای از فقها قائل بدان هستند که احکام امضایی چون بنای عقلاء و شرایط روز جامعه در زمان امضاء آن مؤثر بوده است، بنابراین با توجه به مسائل روز جامعه و تحولات در زمانهای مختلف قابل تغییر میباشد. اگر قائل به این نظریه باشیم نیز میتوان از پیشرفتهای پزشکی در تغییر حکم عدّه بهره برد.