1- مفهوم شهر و شهرسازي و تحولات آن
2- نظريات مربوط به شهر و گسترش شهرها
3- بررسي و ضعيت حقوق شهري و شهرسازي در ايران
4- حقوق فردي در اعمال اقتدارات عمومي در شهرسازي
5 -حق مالكيت در اسناد بين المللي و داخلي
6- حق مالكيت در تزاحم با الزامات اداره عمومي
7- ابزار و نحوه اعمال قدرت عمومي
8- نحوه اعمال قدرت عمومي ( نظارت بر نحوه ساخت و ساز )
9- آسيب شناسي و چشم انداز دخالت قدرت عمومي در امر شهرسازي و ساختمان
به تدریج که شهرنشینی رواج پیدا کرد، قدرت عمومی جهت رفاه شهروندان مجبور شد که آزادی مالکین اراضی مبتنی بر حق تسلط آنها بر املاک و اراضی را با وضع مقرراتی محدود نماید. البته در بادی امر، نقش قدرت عمومی، پلیسی و قاعده گذار بود؛ نقشی که می توان از آن به عنوان «شهرسازی نظارتی» یاد کرد که به سال 1312 برمیگردد که ابتدا به منظور تعریض معابر برای ورود اتومبیل به بافتهای قدیمی شهر صورت گرفت و به تنظیم و تنسیق و ترمیم قالبها و تعیین قواعدی برای شهرسازی پرداخت.
این بینش بتدریج به علت به وجود آمدن مسائلی جدید تغییر یافت خصوصاً پس از پیروزی انقلاب و سیاستهای جدید انقلابی جهت حمایت از قشر مستضعف و زحمتکش و جلوگیری از بورس بازی زمین و داشتن مسکن متناسب. حق هر فرد در خانواده مسلمان باعث شد تا قوانین متعددی بعد از انقلاب در ارتباط با زمین به تصویب رسد از جمله لایحه قانونی لغو مالکیت اراضی موات شهری و کیفیت عمران مصوب شورای انقلاب به تاریخ 5/4/1358 که متعاقباً اصلاحیهای در تاریخ 5/6/1358 از سوی شورای فوق و الحاقیهای به آن در تاریخ 25/9/1359 صورت گرفت سپس قانون اراضی شهری در تاریخ 27/12/1360 برای مدت 5 سال به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. متعاقباً به علت اتمام مدت در سال 1366، قانون زمین شهری که ماده (1) آن، به هدف از وضع این قانون اشاره کرده، میگوید:
«به منظور تنظیم و تنسیق امور مربوط به زمین و ازدیاد عرضه و تعدیل و تثبیت قیمت آن به عنوان یکی از عوامل عمده تولید و تأمین رفاه عمومی و اجتماعی و ایجاد موجبات حفظ و بهرهبرداری هر چه صحیحتر و وسیعتر از اراضی و همچنین فراهم نمودن زمینه لازم جهت اجرای اصل 31 و نیل به اهداف مندرج در اصول 43 و 45 و 47 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای تأمین مسکن و تأسیسات عمومی مواد این قانون به تصویب میرسد...»
در این راستا، سیاست دولت در سالهای بعد، تشویق سرمایه گذاران جهت احداث و عرضه واحدهای مسکونی استیجاری بوده و ماده 1 قانون تشویق احداث و عرضه واحدهای مسکونی استیجاری (مصوب 24/3/1377) میگوید:[1] «دولت مکلف است همه ساله حداقل ده درصد (10%) تعداد واحدهای مسکونی، شهری منظور شده در برنامه های پنج ساله توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور را از طریق فراهم کردن تسهیلات لازم برای ساخت مسکن توسط وزارت مسکن و شهرسازی و عرضه به صورت استیجاری یا اجاره به شرط تملیک به متقاضیان واجد شرایط تأمین نماید».
پنجاه درصد (50%) اعتبار لازم جهت احداث واحدهای مسکونی موضوع این قانون همه ساله در بودجه عمومی منظور و بقیه اعتبار از طریق تسهیلات بانکی تأمین می شود. ضمناً، طبق همین قانون به دولت اجازه داده شده تا واحدهای احداثی را به شهرداریهای مربوطه واگذاری نماید تا زیر نظر شورای شهر به افراد واجد شرایط واگذار گردد. سازندگان مجتمعهای مسکونی دارای 6 واحد استیجاری و بیشتر نیز از طریق اعطای اولویت در واگذای اراضی، اعطای تخفیف در بهای واگذاری اراضی، تقسیط بهای اراضی، اعطای تسهیلات بانکی و تقبل بخشی از سود تسهیلات در دوره مشارکت مدنی و فروش سهم الشرکه بانک، فروش اقساطی، صدور مجوزهای قانونی و سایر اقدامات ضروری به نحو فوق از بعضی تسهیلات استفاده می کنند.
مجتمعهای مسکونی دارای بیش از 3 واحد استیجاری که با رعایت الگوی مصرف مسکن ساخته شده چنانچه حداقل به مدت 5 سال تمام به اجاره واگذار شود، علاوه بر استفاده از مزایای مسکن اجتماعی و حمایتی، در طول مدت اجاره از صد در صد مالیات بر درآمد املاک استیجاری معاف و از بابت هزینه حق الثبت مربوط به اعطای تسهیلات بانکی، مشمول تبصره ماده (1) قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب 1373 میگردند.شههرداری موظف است برای متقاضیان فوق، پروانه ساختمانی صادر کند و در پروانه ساخت و گواهی عدم خلاف و پایان کار، عبارت «ساختمان استیجاری با مدت معلوم» را درج نماید. ادارات ثبت اسناد و املاک نیز در صورتمجلس تفکیکی این گونه ساختمانها باید عبارت یاد شد ه را قید کنند.
میبینیم که مداخلات دولت پس از انقلاب بسیار فعال بوده و از نقش برنامه ریزی در برنامههای شهری به نقشی فعال تبدیل شده است. البته نباید جنبهای که خود دولت در شکلهای مختلف برای تأسیس ساختمانها و تأسیسات عمومی و عمرانی برای اجتماعات شهری و اشخاص حقوقی زیر مجموعه خود فراهم میسازد را فراموش کرد. در این راستا به قدرت عمومی اجازه داده شده که در صورت نیاز و ضرورت بتواند املاک اشخاص را سلب مالکیت نموده و به تملک خویش درآورد. زمانی قدرت عمومی میتواند به این عمل مبادرت ورزد و بدون رضایت مالک، حقوق عینی او را تصاحب نماید که این امر، ضرورت داشته باشد یعنی زمانی که تصاحب در راستای اجرای یکی از برنامههای معتبر و ضروری بوده و نیاز قدرت عمومی به ملک مذکور برای اجرای برنامه های خویش مسلم باشد.
تحول حقوق شهری در سالهای اخیر باعث شده که این حقوق به مسائل املاک و زمین چرخش پیدا کرده و قوانین بسیاری به این منظور وضع گردد. بدون شک در هیچ دورهای، مسئله زمین و املاک در شهرسازی نادیده گرفته نشده، به طوری که تمام مسائل مربوط به شهرسازی مشروط به وضعیت حقوقی زمین به عنوان محل ساخت و ساز شده و حقوق املاک و زمین، زیر بنای حقوق شهری گردیده است.
قدرت عمومی برای اینکه بتواند سیاستهای خود را اعمال نماید، به یک سری ابزارهایی احتیاج دارد که با استفاده از آنها بتواند در جهت اجرای سیاستهای خود و بالنتیجه رفع نیازهای عمومی اقدام کند.
جهت اعمال اقتدار عمومی در شهرسازی همواره این احتمال وجود دارد که حقوق شهروندان در معرض تضییع قرار گیرد لذا بایستی قانونگذاران با وضع مقرراتی بین منافع عمومی و منافع و حقوق شهروندان، تعادل و آشتی برقرار نمایند و به گونهای عمل شود که علاوه بر تلاش جهت اجرای بهینه برنامهها و سیاستها، موارد سلب و محدودیت حقوق شهروندان به حداقل رسد.
ابزارهایی که قدرت عمومی در دست دارد در دو مقوله قابل مطالعه میباشد؛ یکی از این ابزارها، قوانین و مقررات موجود و دیگری، نهادهای مختلفی میباشند که قدرت عمومی برای اعمال سیاستهای خود ایجاد نموده است. از طرفی قدرت عمومی با وضع سیاستهای کلی و کلانی که در قوانین و مقررات موجود منعکس نموده، به مباحث بنیادین و اساسی و زیربنائی مثل مقوله عرصه عمومی، نظم عمومی، مدیریت شهری، طراحی شهری پرداخته و از طرف دیگر جهت اجرای صحیح سیاستهای فوق، از بدو امر به نظارت بر ساخت و سازهای شهری میپردازد. به علت اهمیت موضوع و اینکه قدرت عمومی پا را فراتر از قوانین و مقررات نگذارد، قوه قضائیه (دیوان عدالت اداری) بر اعمال آن نظارت مینماید. رویه قضایی دیوان عدالت اداری در این مقوله به غنای حقوق شهری افزوده است.
موضوعی که هسته مرکزی امور شهری و شهرسازی را تشکیل می دهد کارآیی و کارآمدی اداره شهر و وجود تأسیسات حقوقی و نهادهای مختلف به منظور پشتیبانی از این مدیریتها می باشد. امروزه ثابت شده که دولتها به تنهایی از عهده پاسخگویی به توقعات و انتظارات مردم بر نمی آیند و کارآمدی و موفقیت آنها مرهون توفیق در تقویت عدم تمرکز محلی و مدیریت شهری می باشد. انتظار شهروندان از ادارهکنندگان شهر، کارآمدی در مدیریت شهری و رفع معضلات آن و ایجاد محیطی مناسب برای زندگی است. در راستای ایجاد نظام حقوقی متناسب با امور شهری و شهرسازی آنچه که طی سالهای اخیر و خصوصاً از ابتدای دهه 1380، نظام قانونگذاری کشور ما را تحت تأثیر قرار داده، مقوله چشم انداز 20 ساله نظام و سیاستهای کلی است که مستند به بند اول اصل 110 قانون اساسی بوده و از سوی رهبری و با مشورت مجمع تشخیص مصلحت نظام صادر میشود. این مصوبات طی سالهای اخیر توانسته به عنوان منبعی در ایجاد، تغییر و توسعه حقوق شهری و شهرسازی در کشور تأثیر به سزایی داشته باشد.
حقوق شهری در کشور ما در ابتدای راه است و برای اینکه بتواند تبدیل به ساختاری مستحکم شود نیاز دارد که ابتدا از سوی جامعه حقوقی مورد استقبال قرار گرفته و قوانین و مقررات مربوط به آن مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. به همین دلیل، اینجانب در دوره دکتری حقوق عمومی و در درسی که به تحلیل آراء دیوان عدالت اداری میپردازد، مسئله حقوق شهری را انتخاب نمودم زیرا در هیچ یک از دورههای تحصیلی چه در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد به این مسائل پرداخته نشده و این رشته مغفول مانده است، در حالیکه اهمیت این رشته از حقوق بر کسی پوشیده نیست. جا دارد از دانشجویان دوره دکتری که زمینه بحث و بررسی پیرامون سرفصلهای این درس را در کلاس فراهم نموده و نیز اینجانب را در تألیف این کتاب یاری رساندند بی نهایت تشکر و قدردانی نمایم.
مسئله دیگری که حائز اهمیت است، دانستن جایگاه حقوق شهری در میان سایر رشتههای حقوقی میباشد؛ موضوعاتی که اساس این رشته را تشکیل میدهند قبلاً به عنوان مسائل مرتبط با حقوق اساسی و اداری مورد بحث قرار میگرفتند اما امروزه مسائل خاص در این رشته مطرح شده که بدیع بوده و در سایر حوزه ها نظیر آن یافت نمیشود. در گذشته از آنجا که در کشور ما، اداره شهرها و بلاد اسلامی به شکل سنتی جزو وظایف زمامداران منصوب از سوی حکومت بوده، قواعد و احکامی که در فقه حکومتی یا فقه عمومی برای اداره جامعه وجود داشت، مدیریت و اداره شهرها را نیز در برگرفته و برای صیانت از بلاد و شهرهای اسلامی و تنظیم روابط بین حکومت و مردم به کار گرفته میشد. این قواعد با وجود اینکه در نوع خود مترقی و راه گشا بود اما تحت عنوان احکام و قواعد دستوری و اعطایی، زمامداران را موظف به حدودی مینمود که این حدود همان رعایت حقوق و آزادیهای مردم و شهروندان بود. البته در آن زمان نیز مباحثی همچون مشارکت دادن و طلب مشورت از مردم در اداره امور شهرها و روستاها مطرح بود اما مباحث نوینی که طی سده ها و دهه های اخیر در دنیا و عمدتاً در ممالک اروپایی مطرح شده و طی آن، منشأ و منبع مقبولیت و مشروعیت حکومتها مورد تردید و بازنگری قرار گرفته، آثار خود را بر حوزه های علم حقوق گذارده و جابه جایی هایی را در آن موجب شده است.
اهمیت یافتن مقولاتی همچون حاکمیت مردم و برتری حقوق مردم و پاسخگو نمودن دولت، به مشروعیت و اقتدار حکومت معنا و شکلی نوین داده و سرنوشت حقوق عمومی را متحول کرده است. در همین راستا، اندیشههای جدیدی در زمینه حکمرانی، نظم عمومی و عرصه عمومی مطرح شده که حقوق شهری را از سایر شعبات حقوق متمایز ساخته است. با این ملاحظات، حقوق شهری می رود که با اتکا به نظریات و دکترینهای حکمرانی نوین، منابع متنوع، مقولات پیچیده از حقوق و آزادیهای شهروندی و ساختار دولتی - مردمی، در عرصهای تحت عنوان «عرصه عمومی» تحقق یافته و برجسته گردد. به هر حال مسائل خاص جدید، این رشته را از رشته های حقوق عمومی خارج نمی سازد.
این کتاب در سه فصل تبیین شده است؛ فصل اول به مفاهیم و کلیات پرداخته و ضمن بررسی مفهوم شهر و شهرسازی و تحولات آن، به بررسی وضعیت حقوق شهری در ایران و سپس به مدیریت شهری و طراحی شهری و نهایتاً منابع درآمد شهری اختصاص یافته است.
در فصل دوم، حقوق فردی در اعمال اقتدار عمومی در شهرسازی مورد بحث واقع شده و ابتدا حقوق فردی از جمله حق مالکیت و حق داشتن مسکن مناسب و محیط زیست سالم بحث شده و نیز حقوق معلولین در آئینه حقوق شهری مورد بررسی قرار گرفته است.
در فصل سوم، ابزارها و نحوه اعمال قدرت عمومی به رشته تحریر در آمده که ابتدا نهادهایی که قدرت عمومی را در زمینه شهرسازی اعمال مینمایند را مورد مطالعه قرار دادهایم و سپس نحوه اعمال قدرت عمومی از طریق نظارت بر ساخت و سازها و نهایتاً آسیب شناسی و چشم انداز دخالت قدرت عمومی در شهرسازی و ساختمان به تفصیل بیان گردیده است.