1- ماهيت مسئوليت قرارداد
2- بازشناسي مهفوم (ضمان) و (مسئوليت) تفكيك و آثار آن
3- جايگاه مسئوليت قراردادي و تمايز يا اشتراك آن با مسئوليت قهري
4- مبناي مسئوليت قراردادي
5- تقصير و شناخت تقصير قراردادي
6- تمايز (تقصير) با مفاهيم (مسئوليت) و (رابطه سببيت)
7- نقش تقصير در مسئوليت مدني قراردادي
زندگی اجتماعی و روابط ناشی از آن در طول تاریخ، افکار بسیاری از خردمندان و متفکران را به خود جلب کرده است. هر اندیشمندی به فراخور علاقه، دانش و استعداد خویش، بُعدی را کاویده و قدمی جلو نهاده است. گاه دستاوردهای پژوهش از چنان انسجامی برخوردار گردیده که دارای حوزه، دامنه و هدف مستقل شده و پارادایمی علمی در حوزهای خاص و تبعاً نظریههایی را در چارچوب مکاتب فکری در علوم اجتماعی و انسانی پدید آورده است. یکی از حوزههای مهم که روز به روز به اهمیت آن افزوده شده و مباحث آن توسعه و تعمیق یافته است، دانش حقوقی میباشد. حقوق به عنوان یک دانش، قواعدی را بررسی میکند که الزامآور بوده و مهمترین هدف آن، ایجاد نظم و استقرار و عدالت در زندگی اجتماعی انسان است. علم حقوق یکی از شاخصههای مهم علوم انسانی است. به نظر ما، علوم انسانی از حیث محتوا و روش و منطق تحقیق، دارای ویژگی منحصر به فردی است که با علوم ریاضی، فیزیک، شیمی و سایر علوم فنی متفاوت میباشد. علوم انسانی جهتدار بوده و نتایج تحقیق در این علم متأثر از مبانی فکری و اعتقادی محقق آن علم است؛ برخلاف علوم فنی که خنثی بوده و ایدئولوژی یا مکتب فکری اعم از الهی یا الحادی، اصولاً هیچ تأثیری در اخذ نتایج عقلی و انتزاعی آن علم ندارد. این است که میتوان به آخرین یافتههای صنعتی و تکنولوژیک غربی اعتماد کرد، آن را آموخت و در زندگی جاری به کار بست اما در خصوص علوم انسانی چون جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق، اقتصاد، علوم سیاسی و فلسفه و غیره نمیتوان فرضیهها و نتایج به دست آمده ناشی از تحلیل متفکرانی را که هیچگونه آشنایی به مبانی فکری و دیدگاه ایشان به انسان و جهان یا جهانبینی و ایدئولوژی آنها وجود ندارد به راحتی پذیرفت و سعی در تحقق عملی آن بر پیکرة جامعه و روابط انسانها در نقطه دیگر عالم با افکار و ادیان دیگر داشت. این سادهانگاری محض است که یافتههای دانشمندان را در تمامی علوم به یک چوب رانده و همه را از یک سنخ دانست. ثمره این سادهانگاری جز پا نهادن به ورطهای ناسازگار با آئین، شریعت و فرهنگ بومی نیست که نهایتاً تحقق عدالت را نیز نباید از چنین تفکری انتظار داشت. دقیقاً در همین جهت است که باید مفهوم «عدالت» را واکاوی کرد. اگر عدالت را به معنای اعطای حقوق اشخاص ذیحق به میزان صلاحیت و استحقاق شخص بدانیم، در قدم بعدی این سؤال پیش میآید که حقوق انسان با چه معیار و ملاکی تعیین میشود؟ اگر این معیار، کاملاً عقلی و بشری باشد، باید مفهوم عدالت را نیز در نهایت کاملاً عقلی و ذاتی پنداشت نه اعتباری و عرضی. اما اگر معیار شناخت نوع و میزان حقوق انسان را صرفاً در برخی حوزهها عقلی و در برخی حوزهها برگرفته از وحی بدانیم، نتیجه این میشود که عدالت به نحو موجبة جزئیه، در برخی حوزهها مفهومی است عقلی و در برخی حوزههای دیگر، اعتباری و عرضی میباشد (سخن از ذاتی و عرضی دقیقاً همان مفهومی است که در حسن و قبح ذاتی و عرضی مطرح بوده و مراد است). حال با تفاوت عمیق نوع نگاه به مفهوم عدالت آیا میتوان در تحلیلهای مبتنی بر حقوق اسلامی، نظام و ساختار پیش ساختهای از عدالت را در ذهن پروراند و سعی در تفسیر تمام قوانین، مطابق با آن نظام خودساخته ذهنی داشت؟ و همچون گروهي، توهم «سرباز عدالت» را در سر گذارند؟ سخن دردمندانه در مقوله فوق فراوان است و تفصیل بحث، خارج از حوزه این مقال و مقام میباشد اما ذکر آن در مقدمه هر تحقیقی از حقوق، مبین ساختار فکری نگارندة آن میباشد که قطعاً نوع تحلیل، روش تحقیق و اخذ نتایج در هر بحثی، متأثر از فضاي فکری فوق است.
بخش مهمی از دانش حقوق، ناظر بر مسئولیت مدنی است که ریشه در قضیه ارتکازی و عقلائی دارد که «هر کس به دیگری زیانی وارد آورد، مسئول پرداخت خسارت وارده است». این قاعده مورد تأیید و تأکید اخلاق است. عقل بر حسنش اذعان داشته و شریعت آن را به رسمیت شناخته و بر اساس آن، حکم میکند. حال تفاوتی در این حکم عقلی از حیث مسئولیت قراردادی یا قهری وجود ندارد اگرچه شرایط و احکام آن با یکدیگر متفاوت است.
وقتی وارد زندگی اجتماعی میشویم، به خوبی در مییابیم که افعال افراد به لحاظ اقتصادی بر دیگران تأثیر دارد و آنان را مستقیم و گاه غیرمستقیم دچار سود و زیان میکند. همچنین با توسعه صنعت و ماشین، تناسب فعل انجام شده و زیان وارده بشدت مخدوش گردیده است به گونهای که گاه یک فعل به ظاهر کوچک یا تخلف ناچیز از یک تعهد قراردادی در نهایت منجر به ضررهای بسیار بزرگی میگردد. چنین مسائلی، دانش حقوق را وارد حوزه تحقیقی جدّی و نوین به نام مسئولیت مدنی کرده است.
به نظر ما مباحث مسئولیت مدنی اعم از قهری و قراردادی از دو جهت دچار نقض و آشفتگی تحقیقات است؛ قواعد عمومی مسئولیت مدنی برخلاف قواعد عمومی قراردادها از نظم و عمق قابل توجهی برخوردار نیست و این خلأ را میتوان ناشی از جدید و مؤخر بودن تحقیقات جدی حقوقدانان و فقهاء در زمینه مسئولیت مدنی دانست، برخلاف عقود و قراردادها که قدمتی به طول تمامی تطورات و کتب فقهی دارد. مضافاً اینکه اختلاف دیرینه میان حقوقدانان در خصوص واحد یا متفاوت دانستن مسئولیت قهری و مسئولیت قراردادی، خود مانعی جدی در تدوین قواعد عمومی مسئولیت مدنی حول محوری مشترک محسوب میگردد که این مانع در عقود و قراردادها که همگی دایر مدار عنصری به نام «اراده» هستند، وجود ندارد یا لااقل چنین مانعی در بخشهای بسیار محدودی خودنمائی میکند همچون آزادی اراده اشخاص و تعامل آن با قواعد آمره و مباحثی چون حق و حکم.
دوم اینکه مفاهیم کلیدی مباحث مسئولیت مدنی چون «ضمان»، «مسئولیت»، «تقصیر» و «رابطة سببیت» از یک سو دچار ابهام مفهومی هستند و آن چنان که باید در معنای دقیق اصطلاحی آن تحقیق و تأمل صورت نگرفته و از سوی دیگر رابطه این اصطلاحات با یکدیگر به نحو قطعی و روشن تبیین نشده است. در این زمینه باید گفت که اولاً این ابهام مفهومی تا حدی است که هر تعریفی از این مفاهیم، به طور اساسی احکام و نتایج حاصله از مباحث مسئولیت مدنی را کلاً منقلب میسازد؛ به عنوان مثال اگر واژه «مسئولیت» به معنای التزام و وجوب پاسخگویی تعبیر شود و واژه «ضمان» به معنای اشتغال ذمه و مدیونیت معرفی گردد، نتیجه این میشود که واژگان فوق از حیث نوع حکم در دو نقطه مقابل و متفاوت از یکدیگر قرار گرفته و آثار و احکام فرعی ناشی از آن نیز بکلی متفاوت خواهند شد چرا که بدین ترتیب «مسئولیت» یک حکم تکلیفی و «ضمان» یک حکم وضعی خواهد بود که تفاوت آن دو به وسعت تفاوت احکام تکلیفی و وضعی میگردد.
لذا شناخت مفهوم لغوی و اصطلاحی اینگونه مفاهیم، در ورود اصولی و مستدل به مباحث مسئولیت مدنی بسیار حائز اهمیت میباشد که تاکنون تحقیقی منسجم راجع به آن صورت نگرفته و هرگز نباید تحلیل مفهوم اینگونه اصطلاحات را که در بخش ماهیت مسئولیت مدنی بدان پرداختهایم، صرفاً تبعیت غیرعملی و تقلیدی از آنچه که در نگاشتن رسالههای دانشگاهی متداول است، انگاشت و با دیده گذری و سطحی از آن عبور کرد. مطالبی که در بخش مزبور خواهد آمد، ضرورت طرح آن و واقعیت فوق را بر مخاطبان و خصوصاً اساتید روشن خواهد ساخت.
ثانیاً، تعامل مفاهیم «مسئولیت»، «تقصیر» و «رابطة سببیت» در نظام مسئولیت مدنی، بحثی است ضروری و از سنخ قواعد عمومی مسئولیت مدنی که در ابتدای بخش دوم و قبل از پرداختن به «مبنای مسئولیت قراردادی» و نقش تقصیر در این مسئولیت به نحو تفصیلی اشاره خواهد شد و چنان که در مباحث تخصصی مبنای مسئولیت قراردادی خواهیم دید، اکثر نتیجهگیریها متأثر از تعامل مذکور خواهد بود. به عنوان مثال، نحوه تأثیر قوه قاهره در مسئولیت مدنی قراردادی مستقیماً با نتیجهای که در واحد یا متفاوت بودن ماهیت این مسئولیت و مسئولیت قهری، اتخاذ شده مرتبط میباشد.
یکی دیگر از مباحثی که میتوان آن را در زیرمجموعه ماهیت مسئولیت مدنی گنجاند، ارتباط مسئولیت قراردادی و مسئولیت قهری از حیث اتحاد یا دوگانگی است. مسئولیت قراردادی و قهری قطعاً تفاوتهایی با یکدیگر دارد به نحوی که این تفاوتها هم در حوزة «منبع مسئولیت» و هم «ارکان و شرایط تحقق مسئولیت» و همچنین «مبنای مسئولیت و نقش تقصیر» کاملاً مشهود و انکارناپذیر است. اما آیا میتوان وجود این تفاوتها را دال بر دوگانگی دو مسئولیت دانست؟ آیا میتوان به بهانه تبعیت از دیدگاه نوین حقوقی که در مباحث آتی بدان خواهیم پرداخت، این تفاوتها را نادیده انگاشت؟ اصولاً قبل از هرگونه بحثی این سؤال باید به دقت بررسی و مورد پاسخ قرار گیرد که چه تفاوت یا تمایزی میتواند دوگانگی اصولی مسئولیت قهری و قراردادی را اثبات و احراز کند؟ آنچه که به عنوان قدر متیقن روشن میباشد این است که از وجود هر تغایری در احکام مسئولیت مدنی (قراردادی، قهری ولو اساسی) نمیتوان به سادگی آن دو را از دو خانواده جدا از یکدیگر دانست زیرا اگر این گونه باشد، از تفاوت اركان و مبانی مسئولیت در «اتلاف»، «تسبیب» و «غصب» نیز باید حکم به دوگانگی ماهیت این گونه اسباب ضمان داد. در حالی که میدانیم چنین نیست و همگی این اسباب از موجبات ضمان قهری به شمار میرود. از سوی دیگر، وجود اشتراک دو مسئولیت قراردادی و قهری از حیث لزوم پرداخت خسارت، احراز ورود ضرر به عنوان رکن اولیه و مشترک، وجود رابطة سببیت بین ضرر و نقض تکلیف و بسیاری از وجوه مشترک دیگر، نباید چنین توهمی را در اتحاد مطلق دو مسئولیت ایجاد کند. ضرورت بررسی اتحاد یا دوگانگی مسئولیت قراردادی و قهری در ثمره حقوقی آن جلوهگر میشود از جمله، حقخواهان در انتخاب رژیم حاکم بر مسئولیت، امکان و آثار حاکم بر جمع بین دو مسئولیت قراردادی و قهری، بار اثبات دلیل، قابلیت پیشبینی خسارت و ... که تمامی این موارد مسبوق بر این است که چه دیدگاهی در اتحاد یا دوگانگی مسئولیت قهری و قراردادی داشته باشیم.
اجمالاً باید گفت که در قلمرو هر دو نوع مسئولیت، هم نقاط اشتراک را باید به رسمیت شناخت و هم نقاط افتراق را باید پذیرفت. وجود انکارناپذیر تفاوتهای دو مسئولیت مذکور، ناشی از تفاوت در منشأ یا منبع دو مسئولیت است. منشأ مسئولیت قراردادی، «قرارداد» و منشأ ضمان قهری، «قانون» است و به عبارت دیگر، مسئولیت قراردادی از نقض تعهد قراردادی سرچشمه میگیرد و مسئولیت قهری از نقض الزام قانون حاصل میشود ولی نمیتوان به سادگی از ارتباط «قرارداد» و «قانون» گذر کرد و حکم به تباین اصولی این دو داد. برگشت بحث به این سؤال اساسی در حوزه تعهدات است که آیا نیروی الزامآور مفاد تعهد ناشی از اراده انحصاری اشخاص است یا حکم قانون؟ تعهد، اعتبار خود را از اراده اشخاص کسب میکند یا قانون؟ پاسخ این سؤال هر چه باشد این نتیجه را مشخص میکند که آیا نقض تعهد، نقض مدلول توافقی و اراده اشخاص است یا اینکه نقض قانونی میباشد که ارادة مزبور را مشروع و معتبر دانسته است؟
همان طور که از منظر قانونی و حقوقی، مستندات و تحلیلهای مسئولیت قراردادی نسبت به ضمان قهری در حداقل حجم قرار گرفته، از نظر فقهی نیز لازم به ذکر است که عنوان یا نظریه عمومی یا قاعده فقهی مستقلی در تبیین مسئولیت قراردادی در فقه امامیه وجود ندارد. تمامی موارد حکم ضمان در فقه تحت چند قاعده فقهی معدود قرار میگیرد که هم دلیلی برای ثبوت ضمان قهری به شمار میرود و هم در صورت امکان، جهت ثبوت ضمان قراردادی میتوان بدان تمسک جست. اگرچه شاید بتوان دلایل توجیهی هر دو نوع مسئولیت را از قواعد فقهی مشترک استخراج و استنباط کرد ولی این بدان معنا نیست که در فقه امامیه، مسئولیت قراردادی و قهری دارای اتحاد منبع میباشد. در مطالعات آثار فقها که بدان اشاره خواهیم کرد این واقعیت روشن است که مسئولیت قراردادی به مفهوم الزام متعهد به جبران ضررهای ناشی از نقض تعهد دارای دلیل، منبع و مدرک فقهی مستقلی نبوده و به سختی میتوان قاعده فقهی ولو اصطیادی را از آن ساخت و حکم مصادیق را بر مبنای آن صادر نمود. برعکس درخصوص منابع ضمان قهری که اتلاف، تسبیب و غصب در رأس آن قرار دارد به راحتی و به جرأت میتوان به قواعد فقهی مزبور اشاره کرد و حتی نظریههای عمومی را از مجموع این قواعد استنباط نمود. دلائل توجیهی مسئولیت قراردادی در فقه امامیه همانند سایر مذاهب فقهی عامه بسیار کمتر از دلایل ضمان قهری است و در عمل نیز تحقیقات کمتری در کشف مبنای فقهی مسئولیت قراردادی انجام گرفته در حالی که گسترش روزافزون قراردادها با موضوعات و تعهدات پیچیده، ضرورت تحقیق و تحلیل فقهی بیشتری را ایجاب میکند. به منظور کشف جایگاه دقیق و مستند مسئولیت قراردادی در فقه امامیه و متعاقباً تبیین اتحاد يا دوگانگی آن لازم است که چهره واقعی ضرری که مسئولیت قراردادی وارد کنندة آن را به پرداخت خسارت اثبات میکند شناخته شود و در قدم بعد سعی در تحلیل قواعد فقهی در صدق بر جبران این گونه ضررهای ناشی از تخلف از تعهد خواهيم داشت.
علاوه بر ضرورت شناخت ماهیت مسئولیت مدنی بالاخص مسئولیت قراردادی، شناخت و تحلیل «مبنای مسئولیت مدنی» نیز از ضرورت ویژهای برخوردار است، خصوصاً اینکه مبنای مسئولیت قراردادی را به طور خاص مورد تحلیل قرار دهیم.
مبنای مسئولیت مدنی اصطلاحی است نوین در ادبیات حقوقی مسئولیت مدنی که تعریف روشن و جایگاه شناخته شدهای از حیث به کارگیری صحیح این اصطلاح ندارد. برخی آن را با منبع مسئولیت مدنی و برخی با ارکان و شرایط مسئولیت و گروهی نیز با ماهیت مسئولیت مدنی خلط نمودهاند. اگر به آثار اساتید برجسته حقوق داخلی که شاید از طراحان این اصطلاح باشند، نظری بیفکنیم، این مطلب در شناخت مفهوم این اصطلاح حقوقی روشن میگردد که مقصود از آن در یک جمله عبارت است از: نقش تقصیر در مسئولیت، از این حیث که آیا عنصر تقصیر در ارکان مسئولیت نقش دارد یا خیر؟ و اینکه در فرض دخالت تقصیر، میزان تأثیر آن تا چه حدی بوده و بار اثبات آن بر دوش کیست؟ تمامی این سؤالات و مباحث، طیفی از نظریات مبنای مسئولیت را شکل میدهد که از نظریة «احراز و اثبات تقصیر» تا نظریات «اماره تقصیر»، «تقصیر مفروض» و «مبنای عینی مسئولیت» را شامل میگردد.
به نظر میرسد که تمام نظریات مطرح شده بر مبنای مسئولیت مدنی اعم از قهری یا قراردادی، دائرمدار «دخالت یا عدم دخالت تقصیر» و در فرض دخالت آن، بحث مهم «بار اثبات دلیل» است. اگر تکلیف این دو مقوله سرنوشتساز مشخص گردد، مبنای مسئولیت نیز کشف خواهد شد. اگرچه تحلیل و استدلال و نظریهپردازی حقوقدانان در این زمینه ارزشمند و با اهمیت است ولی این نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد که مرجع نهایی ما در ختم منازعات، «قانون» است؛ حتی اگر قانون در موارد خاصی مطابق با ضرورتها و نیازهای اجتماعی نباشد که انتظار میرود قانونگذار از دکترین حقوقی در جهت تطبیق با واقعیتهای جامعه و تحقق عدالت تأثیر پذیرد. لذا نمیتوان بیتوجه به مقررات قانونی و در فضای انتزاعی، نظریهپردازی کرد. توجیه منطقی امر این است که «مسئولیت مدنی» یا «الزام حقوقی و قضایی زیان دیده به پرداخت خسارت» کاملاً موضوعی اعتباری بوده و منحصراً در صورتی محقق میگردد که ارکان و شرایط قانونی آن فراهم شود. عمدة این ارکان و شرایط مقدماتی در پیدایش حکم مسئولیت که اجمالاً میتواند مورد توجه قرار گیرد، عبارت است از: ضرر وارده به زیان دیده و احراز آن، رابطة سببیت یا علیت بین ضرر وارده و فعل زیان زننده، تقصیر زیان زننده (در موردی که طبق قانون تأثیرگذار است) و رابطة سببیت این تقصیر و زیان وارده (در فرض دخالت تقصیر). در مسئولیت قراردادی نیز با عنایت به قوانین و مقررات، این بحث باید مورد تحلیل قرار گیرد که آیا تقصیر در شکلگیری مسئولیت نقش دارد یا خیر؟ در فرض دخالت تقصیر، آیا بار اثبات آن بر دوش زیان دیده (متعهدله) است یا اینکه اماره تقصیر حکمفرما بوده و این متعهد است که باید بیتقصیری خویش را اثبات کند تا از مسئولیت معاف شود؟ و یا فراتر از آن، متعهد اصولاً نمیتواند بیتقصیری خود را اثبات نماید و به عبارت دقیقتر، تقصیر وی مفروض و تخلف ناپذیر است؟
آنچه در پاسخ به سؤالات فوق از جمله نوشتههای حقوقی به دست میآید، آشفتگی و تشتّت آراء میباشد که این امر معلول آن است که اولاً مفهوم تقصیر، اعم از تقصیر قراردادی و تقصیر قهری بوضوح و خصوصاً با تکیه بر قوانین و مقررات، مورد تحلیل قرار نگرفته است، ثانیاً مفاهیم سهگانه «تقصیر»، «رابطة سببیت» و «مسئولیت» مورد اختلاط واقع شده یعنی گاهی مقصود، شخص مسبب حادثه است ولی از وی به عنوان شخص مسئول حادثه یاد میشود بدون اینکه شرایط دیگر مسئولیت جمع باشد (میدانیم که رابطة سببیت اعم از آنکه بین ضرر وارده و فعل شخص باشد یا بین تقصیر و فعل وی، صرفاً یک رکن از ارکان مسئولیت است). گاهی تقصیر وسیلهای برای احراز رابطة سببیت قلمداد میشود در حالی که بین این دو مفهوم تفاوتهای ماهوی وجود دارد. گاهی اثبات قوه قاهره برای رهایی از بار مسئولیت به عنوان یکی از طرق اثبات بیتقصیری فاعل زیان معرفی میشود، در حالی که میدانیم قوه قاهره قاطع رابطة سببیت است نه رافع تقصیر. آنچه گفته شد صرفاً نمونههایی از آشفتگیها و بیسامانیهای عرصه و دكترين حقوقی در مسئولیت مدنی است.
ماهیت تقصیر قراردادی در صورتی که به درستی مورد تحلیل قرار گیرد، خط روشن مبنای مسئولیت قراردادی را بوضوح نشان خواهد داد. در تحقیقات حقوقی آن چنان که باید، وجوه نقض تعهدات قراردادی به عنوان تقصیر قراردادی مورد تبیین قرار نگرفته و اینکه ماهیت تعهد از حیث تعهد به وسیله و تعهد به نتیجه چه تأثیری در تحقق تقصیر قراردادی دارد. همچنین لازم است که در تبیین ماهیت تقصیر قراردادی، میزان انطباق مصادیق آن را بر مصادیق تقصیر قهری بررسی نمائیم و در این ارتباط، میزان دخالت عرف را در احراز تقصیر شناسایی کنیم. بررسی تعهدات قراردادی در فقه، حقوق ایران و نظام حقوقی کامنلا از حیث میزان اعتبار، قوت و ضمانت اجرای آن خود بحث مهم دیگری است که درجهبندی شروط قراردادی را در برخی نظامهای حقوقی پیش کشیده و تقصیر ناشی از نقض انواع تعهدات را موجب میگردد.
نظام و منطق حاکم بر ترتیب نگارش مطالب به گونهای است که اولاً با حفظ غنای فقهی و حقوقی موضوع، رویکردی آموزشی اتخاذ گردیده به نحوی که ذهن مخاطب از ابتدا با پایهریزی صحیح شکل میگیرد و ثانیاً هر مطلبی چه از حیث مفهومی و چه وقوع در پلان تحقیق، مقدمهای برای مطالب و نتیجهگیریهای بعدی است، به طوری که اگر شخص بدون تعصب و جهتگیری غیرموجه، از آغاز نظام فکری خویش را با موضوعات و مسائل مطروحه در تحقیق، سامان دهد، در پایان بدون کمترین تکلّف و تأمل تردیدآمیز، به همان نتیجهای دست خواهد یافت که نگارنده رسیده است. این سلسله تحلیلی از شناخت مفهوم ضمان و مسئولیت شروع شده، از بطن ماهیت مسئولیت گذر کرده و در نهایت به مبنای مسئولیت و نقش تقصیر در آن دست یافته است.
روش تحقیق تحليلي و کتابخانهای است و با توجه به اینکه امروزه بسیاری از کتب فقهی و مقالات حقوقی در قالب لوح فشرده (CD) عرضه شدهاند و امکان دستیابی کامل به مشخصات کتاب مربوط و متن کامل آن و مزیت جستجوی دقیق فراهم میباشد لذا در بسیاری از موارد نیازی به مراجعه فیزیکی در خصوص کتب فقهی نیست ولی آنچه مسلم میباشد اینکه به تمامی منابع اعم از کتاب، مقاله، پایاننامه و غیره مراجعه مستقیم شده و نقطه نظر مؤلف در هر مورد، مستقلاً مورد استنباط و استفاده قرار گرفته است. از سوی دیگر با عنایت به حجم انبوه اطلاعات ارزشمند در اينترنت و لزوم جستجوی حرفهای در منابع علمی، از فايل برخی کتب انگلیسی موجود در اينترنت نیز علاوه بر مراجعه کتابخانهای، استفاده شده است.
کتاب حاضر با توجه به اصول معمول و متعارف حاکم بر تحقیقات علوم انسانی، در دو بخش مشتمل بر ماهیت مسئولیت مدنی و مبنای مسئولیت قراردادی، تنظیم و نگاشته شده است. در بخش اول، موضوعاتی چون بازشناسی مفهوم ضمان و مسئولیت، تفکیک و آثار آن، تمایز احکام ضمان و مسئولیت و آثار مترتب بر تفاوت حکمی، جایگاه مسئولیت قراردادی و تمایز یا اشتراک آن با مسئولیت قهری در نظام فقهی، حقوقی (داخلی و کامنلا) مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. در بخش دوم که سخن از مبنای مسئولیت یا نقش تقصیر در مسئولیت مدنی قراردادی است، مفهوم تقصیر اعم از قراردادی و قهری، ارتباط مفهومی و مصداقی این دو مفهوم، تحلیل نقض تعهد، اقسام و آثار آن به عنوان تقصیر قراردادی، ارتباط مفاهیم سهگانه «تقصیر»، «رابطة سببیت» و «مسئولیت» به طور دقیق و عمیق بررسی شده و نهایتاً نقش تقصیر در مسئولیت قراردادی و لزوم احراز تقصیر متعهد متخلف اثبات شده و نتایج آن بحث شده است. ضمناً در ابتدای هر بخش و فصل، طرح بحث آن عنوان، شامل نمای کلی مباحث مطروحه در آن فصل یا بخش دقیقاً ترسیم و مشخص شده است.آم