اطلاعات کتاب
۱۰%
موجود
products
قیمت کتاب چاپی:
۵۷۰۰۰۰۰ريال
تعداد مشاهده:
۱۷۲۰






دلایل ارتکاب قتل عمد

پدیدآوران:
دسته بندی: جرم شناسي و کيفر شناسي - جرم شناسي

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۹۳۳۷۶۹

سال چاپ:۱۳۹۷/۰۸/۱۵

۴۰۶ صفحه - وزيري (شوميز) - چاپ ۲

سفارش کتاب چاپی کلیه آثار مجد / دریافت از طریق پست

سفارش کتاب الکترونیک کتاب‌های جدید مجد / دسترسی از هر جای دنیا / قابل استفاده در رایانه فقط

سفارش چاپ بخشی از کتاب کلیه آثار مجد / رعایت حق مولف / با کیفیت کتاب چاپی / دریافت از طریق پست

     
1- دلايل ارتكاب قتل عمد - عوامل خانوادگي - عوامل روانشناختي - ويژگي هاي فردي - عوامل احساسي
2- تبيين نظري قتل عمد
3- تحليل و توصيف داده ها
4- آمار توصيفي مرتكبين قتل عمد
5- آمار استنباطي، تعيين وضعيت و رتبه بندي عوامل ارتكاب قتل عمد
6- نظريه ي كج رفتاري چلبي
7- راههاي پيشگيري از وقوع جرم
8- انواع پيشگيري
9- استراتژي هاي پيشگيري از بزهكاري
10- اسلام و پيشگيري از وقوع جرم
11- شيوه هاي پيشگيري از وقوع جرم

از آغاز پیدایش انسان، جرم و لغزش و به دنبال آن، کیفر و مجازات پدید آمد. دسته‌های انسانی تبدیل به خانواده شدند و از اجتماع چند خانواده، بدوی‌ترین صورت قبیله یعنی کلان شکل گرفت، مهمترین جرم در آن مرحله، نقض محرمات «تابوها» به خصوص محرمات جنسی بود. با پیشرفت تمدن، اجتماعات بشری نیز پیشرفته‌تر شدند. در اجتماعات پیشرفته‌تر فرد کم و بیش خود را از الزامات قبیله‌ای می‌رهاند. بزرگترین گناه آنچه سابقا بوده نیست، بلکه سوء قصد نسبت به جان آدمی‌است، دراین اجتماعات آدم کشی بزرگترین جنایت است. ولیّ دم، آتش انتقام خود را بر روی شخص قاتل یا نزدیکان او اطفاء می‌کرد. معمولا قاتل را می‌کشت یا از کشتن او صرف نظر می‌کرد و یا به طریق دیگر جبران خسارت و ترمیم ضایعه را می‌خواست. کشتن قاتل در این دوران نه برای ارعاب دیگران یا تنبیه خود او و در نتیجه حفظ منابع اجتماعی بود، بلکه فقط به منظور تسکین حس انتقام نزدیکان مقتول اجرا می‌شد. بیشتر قتل‌ها منجر به جنگ‌های داخلی، میان خانواده‌ها یا قبایل می‌گردید و در نتیجه عمر بشر در ناامنی و نگرانی دایمی‌سپری می‌شد. تا اینکه به مرور زمان و با پیشرفت عقل بشری، دیگر تعصبات شخصی و حس انتقام جویی رنگ باختند. با توسعه ی نسبی اجتماعات و پیدایش مفهوم خاص منافع اجتماعی، هیئت اجتماع به عنوان متضرر اصلی جنایت، عهده‌دار تعقیب و مجازات قاتل گردید. از این دوره است که بزه قتل به عنوان مهمترین جنایت عمومی‌شناخته شد.


پرفسور اُشورث،  حقوقدان کیفری مشهور انگلستان، اهمیت جرم قتل را در قالب این کلمات بیان کرده است:« مرگ، صدمه نهایی است. همین نهایی بودن ایجاب می‌کند که مرگ را شدیدترین صدمه‌ای که می‌تواند به دیگری وارد شود دانسته و کسی را که، بدون هیچ عذر یا توجیهی، آن را به دیگری تحمیل می‌کند، گناهکارترین مجرم بشناسیم.»[1]


با توجه به این مطلب می‌توان به اهمیت جرم قتل عمد و عواقب ناشی از آن به وضوح پی برد. به همین خاطر است که جامعه شناسان از قتل عمد به عنوان بزرگترین انحراف یاد می‌کنند و جرم شناسان، همواره در صدد کاهش وقوع آن بوده اند. پس باید برای پیشگیری از وقوع قتل، دست به دامان علوم دیگر از جمله علم جرم شناسی  شد و پا را از عرصه‌ی حقوق کیفری کمی‌فراتر گذاشت. جرم شناسی به دنبال عدم کارایی حقوق کلاسیک در مقابل پدیده‌ی بزهکاری به وجود آمد. علی رغم اعمال مجازات‌ها، پدیده‌ی بزهکاری و جرم، سیر صعودی خودش را طی میکرد. همین امر سبب شد که حقوقدانان و دانشمندان حقوق کیفری به این فکر بیفتند که سوای مواد حقوقی به مطالعه‌ی سیر صعودی جرم نیز بپردازند. این مطالعات ابتدا تخیلی و از رنگ فلسفی برخوردار بود. در آغاز فکر می‌کردند که علت افزایش بزهکاری، ضعیف بودن مجازات می‌باشد و به همین دلیل به تشدید مجازات از نظر کمی‌و کیفی پرداختند که نتیجه‌ای حاصل نشد. تا اینکه عده‌ای از حقوقدانان کلاسیک با کمک جامعه شناسان و فلاسفه سعی کردند جرم را به عنوان جوهر مجرد و انتزاعی، مورد مطالعه قرار دهند و در عین حال از مجرم نیز غافل نماندند.


در فرآیند تبيين و شناخت علت كجروي و انحرافات اجتماعي، نبايد از اراده و اختيار آدمي غافل ماند؛ زيرا غفلت از اين حقيقت، نه تنها تبيين علمي درست مسئله را دچار اختلال مي‌كند، بلكه پيآمدهاي اجتماعي نادرستي را در پي خواهد داشت. از جمله حذف مجازات‌هاي مؤثر، كه موجب كاهش جرم وكجروي مي‌شود. به عنوان نمونه، حذف اعدام و قوانين تنبيهي در جامعه مدرن غرب، حاصل تحقيقاتي است كه درآن محققان نقش مهم اراده و اختيار در انسان را ناديده گرفته و بيش از هرچيزي، زمینه‌های بروز جرم را، كه همان عوامل فيزيكي، رواني و اجتماعي است، مورد توجه وكانون تبيين خود قرار دادند. [2]به تعبير دوركيم، جوامع مدرن و صنعتي با تكيه بر تحقيقات به عمل آمده، قوانين حقوقي ترميمي را جايگزين قوانين حقوق تنبيهي نموده‌اند. فرد مجرم را به مثابه فرد بيماري گرفته‌اند كه با قوانين حقوق ترميمي، بايد او را اصلاح و مداوا نمود، همچون عضو بيماري كه با استفاده از داروي گياهي يا شيميايي معالجه مي‌گردد. [3]


از منظر ديني، براي يافتن علت اصلي انحراف و رفتار انحرافي، بايد به سراغ خود انسان، اراده و اختيار او رفت[4]. نبايد كانون توجه خود را معطوف عوامل فيزيكي، رواني و اجتماعي نمود. اين حقيقت را مي‌توان در قرآن كريم به خوبي ملاحظه نمود؛ آنجا كه مجرمان در روز جزا و در پيشگاه الهي، به هنگام محاسبه اعمال انحرافي خود، جامعه آلوده را عامل ارتكاب جرم خود دانسته‌اند، مي‌گويند: «كنّا مستضعفين في‌الارض»[5]. در پاسخ به اين مجرمان گفته مي‌شود «ارض الله واسعه»[6]. كنايه از اين كه مي‌توانستيد از آن جامعه و جمع، دوري گزينيد و به جاي ديگري كوچ كنيد. يعني خداوند زمينه‌ساز بودن جامعه آلوده را انكار نكرد، بلكه ناتوان انسان را در برابر آن مورد سؤال قرار داد؛ يعني آلودگي جامعه و جمع، بدان حد نيست كه اراده و اختيار آدمي را از او سلب كند. براساس اين حقيقت، كه معلمان اخلاق و مروجان ارزش‌ها مأيوس نگرديده و به رغم وجود زمینه‌های انحراف، اميد به هدايت و پرورش شخصيت افراد را از دست ندادند و در اين زمينه فعاليت مي‌كنند. توفيقات فراواني را نيز در طول تاريخ زندگي اجتماعي انسان داشته‌اند. همان گونه كه مخاطبان آنان نيز نمي‌توانند با توجه به اين حقيقت ياد شده، عدم التزام و پذيرش ارزش‌هاي الهي را به جبر رواني، زيستي و اجتماعي ارجاع داده، خود را تبرئه نمايند. اگر گفته شود يكي از علت‌هاي اصلي ناديده گرفتن ارزش‌ها و مبتلا شدن به رفتار انحرافي، ناآشنايي و عدم آگاهي است، سخن گزافي نيست. ناداني و جهل خود منشأ بروز بسياري از معضلات اجتماعي و مشكلات انساني است. بي‌ترديد، اگر فرد منحرف توان و استعداد خود در رسيدن به كمال انساني آگاه باشد و بداند كه ارزش‌هاي حاكم در جامعه، به ويژه ارزش‌هاي الهي و معنوي، مي‌توانند همچون چراغي هدايت‌گر، وي را در نيل به اهداف والاي انساني و خواست‌هاي مادي و معنوي‌اش كمك كنند، احتمال روي‌گرداني وي ازآن چراغ هدايت بسيار اندك خواهد بود. اين حقيقتي است كه آيات و روايات آن را تأييد مي‌كنند. به عنوان نمونه، آية «اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون» [7]، به زيبايي بيان مي‌كند كه علت سقوط انسان و افتادن وي در ورطه حيوانيت و حتي پايين‌تر از آن، ناشي از جهل و غفلت اوست. [8]


بحث در پيشگيري از بزهكاري است. گذشت كه علت اساسي ارتكاب جرم و رفتار انحرافي، عدم آگاهي بشر است. براي حل اين معضل، شيوة مؤثري است به نام فرهنگ‌پذيري كه با تحقق آن، مي‌توان جامعه امن و انسان‌هاي همنوا و بهنجار داشت. اما اينكه خانواده، يعني پدر، مادر، برادران و خواهران، خويشاوندان پدري و مادري، چه نقشي در فرهنگ‌پذيري و در حقيقت، پيشگيري از انحراف دارند، مسئله بسیار مهمی می باشد.


بي‌شك خانواده داراي نقش بي‌بديلي در فرهنگ‌پذير كردن فرزندان دارد. هيچ يك از عوامل اجتماعي ديگر درجامعه، اعم از مدرسه، گروه‌ها، محافل مذهبي و علمي و رسانه‌ها، به اندازه خانواده در اين زمينه مؤثر نيستند؛ زيرا كودك نخستين دوران زندگي، كه صد البته مهم‌ترين دوراني هم است كه شخصيت او شكل مي‌گيرد، را در محيط گرم و صميمي خانواده مي‌گذراند. به علاوه، كودك بيش از هر كس ديگري به خانواده خود اطمينان و اعتماد دارد. مادامي كه در ميان آنان بسرمي‌برد، احساس امنيت و آرامش مي‌كند. بالأخره، خانواده را نسبت به خود دلسوز و مهربان مي‌بيند. در معارف اسلامي و براساس تأكيدات متون ديني، خانواده نخستين و شايد بي‌بديل‌ترين عامل فرهنگ‌پذيركردن فرزندان است. ايشان اگر دراين امر كوتاهي كنند و رسالت خويش را كامل نكنند، مورد مؤاخذه و سرزنش قرار خواهند گرفت. در حديثي از رسول خدا (ع) آمده است: «واي به حال بچه‌های آخر‌الزمان از جانب والدينشان. پرسيدند: والدين مشرك؟ حضرت فرمود: نه والدين مؤمني كه واجبات را به فرزندان خود تعليم نمي‌دهند. » روشن است كه تعليم در اسلام براي پيروان ديني به شيوه فرهنگ‌پذيري مورد تأكيد قرارگرفته است. اميرالمؤمنين علي (ع) نيز به فرزند گرامي خود مي‌فرمايد: «دل طفل چون زمين آماده است. هر چه در آن نهاده شود مي‌پذيرد. من به تربيت تو قبل از اينكه دلت سخت شود و ذهنت مشغول گردد، اقدام كردم. »[9]


مسئله پيشگيري از انحرافات اجتماعي يكي از راهكارهايي است كه در بخش نظارت و كنترل اجتماعي مطرح مي‌شود و نقش اساسي در آن حوزه ايفا مي‌كند. در تعريف پيشگيري گفته مي‌شود: «پيشگيري، سياست پيش‌بيني و متشكل از مجموعه راهكارهاي مستقيم و غيرمستقيمي است كه با هدف ايجاد امكانات و موقعيت‌هاي بازدارنده از وقوع جرم و كجروي طراحي و تدوين مي‌شود. » [10]بين دو مسئله پيشگيري و كنترل، پيوند وثيقي وجود دارد، به طوري كه بعضي واژه «كنترل پيشگيری» را در اين رابطه بكار مي‌برند و در تعريف آن بيان مي‌كنند: «پيشگيري، به كنترلي اطلاق مي‌شود كه قبل از وقوع اتفاق صورت مي‌گيرد و از انحراف و تباهي. . . جلوگيري مي‌كند. » [11]


يكي از مهمترين راههاي پيشگيري افراد از انحراف، دروني كردن ارزش‌ها و هنجارهاي پذيرفته شده يك جامعه است. به طوري كه جامعه‌شناسان معتقدند بين ميزان فرهنگ‌پذيري و كاهش ميزان انحراف و جرم در يك جامعه، رابطه مستقيمي وجود دارد و يكي از علل افزايش نرخ انحراف، فرهنگ‌پذيري ناقص افراد است. [12] زيرا فرد، بعد از پذيرش هنجارها، بدون تأمل و تفكر، رفتار متناسب با آن هنجار را البته نه به خاطر ترس از مؤاخذه ديگران كه نوعي نظارت بيروني تلقي مي‌شود؛ بلكه به دليل نوعي نظارت دروني ناخودآگاه انجام مي‌دهد. جامعه‌شناسان براي جامعه‌پذيري نقش بسزايي قائلند تا جايي كه تفاوت صفات شخصيتي افراد را نتيجه جامعه‌پذيري افراد مي‌دانند و اظهارمي‌دارند: «در هرجامعه‌اي هر فردي، متفاوت از فرد ديگر است و اين اختلاف عمدتاً نتيجه جامعه‌پذيري مي‌باشد. ما نه تنها در يك جامعه، بلكه در قسمت خاصي از آن متولد شده و زندگي مي‌كنيم و بنابراين تحت تأثير خرده فرهنگ‌هاي خاص طبقه، نژاد، مذهب، منطقه و نيز تحت تأثير گروه‌های خاص از قبيل خانواده و دوستان قرار مي‌گيريم. »[13] بر مبناي اين ديدگاه، هم تشابهات شخصيتي افراد و هم تمايزات و اختلافات آنها عمدتاً به فرآیند جامعه‌پذيري آنها بستگي دارد. بنابراين فرهنگ‌پذيري و جامعه‌پذيري يكي از مهمترين و بهترين راه‌هایی است كه مي‌تواند در جهت‌ پيشگيري، نقش مهمي داشته باشد. البته به نظر جامعه‌شناسان جامعه‌پذيري دريك جريان زماني و در دوره‌های مختلف زندگي صورت مي‌گيرد، ولي مهم‌ترين بخش جامعه‌پذيري در طي دوران نوزادي و كودكي يعني زماني كه پایه‌های بعدي شخصيت گذارده مي‌شود، تحقق مي‌يابد. در اين دوران خلق و خوها، اعتقادات، حالات و ملكات و آداب و عادات فرد، تنها متأثر از خانواده در تعليم و تربيت افراد نقش اصلي و اولي را به عهده دارد. لذا اولين مراحل فرهنگ‌پذيري افراد از نهاد خانواده شروع مي‌شود. دين اسلام براي نهاد خانواده در امور تربيت فرزندان خصوصاً در مراحل اوليه زندگي، نقش بسزايي قائل است و قلب و روح جوان را بستر مناسبي براي پذيرش هر نوع تربيتي مي‌شمارد و آن را به زمين مناسبي براي پرورش هر نوع بذري تشبيه مي‌كند. براين اساس گفته مي‌شود آنان كه در دوران كودكي نادرست تربيت شده‌اند، در جواني و بزرگسالي راه صحيح زندگي را نمي‌شناسند و با اين خلقيات زشت، قادر نيستند خود را با جامعه انطباق دهند، اينان در معاشرت‌هاي اجتماعي اغلب با ناكامي و شكست مواجه مي‌شوند، زيرا به طور ناآگاه فراگرفته‌های غلط ايام كودكي خويش را بكار مي‌بندند. [14]


والدين، نخستين كساني مي‌باشند كه در محيط خانواده بر خلق و خوي فرزندان تأثير مي‌گذارند. [15] آن‌ها با برخوردها و حركات و سكنات خود پایه‌های فضائل يا رذائل را در نهاد فرزندانشان پايه‌گذاري مي‌كنند و زمینه‌های شكل‌گيري حالات و ملكات اخلاقي حميده يا رذيله را فراهم مي‌كنند. يكي از جرم‌شناسان به نام «دو گرف» در اين رابطه مي‌نويسد: «اثرات سال‌هاي عمر بر روي تكوين و تحول آتي شخصيت افراد بسيار بديهي است و اگر خانواده به وظايف تربيتي خود عمل نمايد و روابط بين والدين و فرزند طبيعي بوده و در محيط خانواده، جوّ دوستي و محبت حاكم باشد و در نهايت، اگر تمام نيازهاي طبيعي فرزند تأمين گردد، طفل به راحتي اجتماعي شده و همچنين در روابط خانوادگي و خارج از آن، رفتارهاي طبيعي و متعادل خواهد داشت، اما اگر شرايط و موقعيت‌ به صورت ديگري باشد، يعني خانواده از نظر تربيتي دچار نقيصه شده و طفل از كمبود شديد عاطفي رنج ببرد و اگر والدين از هم جدا شده باشند، بديهي است كه نتايج زيان بار آن دير يا زود در طفل مشاهده خواهد شد.»«رستون» نيز در اين باره مي‌نويسد:«بدون شك، موقعيت نامناسب خانوادگي، تأثيرات جرم‌زايي بر روي اعضاي خود دارد.»[16]


استقبال دلیل پژوهان وعلاقه مندان از کتاب دلابل ارتکاب قتل عمد، نگارنده را بر آن بیان داشت که درچاپ دوم،با صرف زمان لازم، نسبت به بازنگری،اصلاح محتویات،واضافه کردن مطالب جدید درآن همت گمار.بی گمان جرم شناسی ازآن دسته علومی است که به دلیل استحاله دایمی رفتارهای جنائی ازجهات کمی وکیفی، وتغییر سریع ارزشها وضد ارزشها وبه تبع آن سیاست کیفری،درحالت دگرگونی دایم قرار دارد.این ویژگی،ضرورت تازگی وبه روز بودن مطلب واصول آن را ایجاب میکند.لذا درنوشتار حاضرباحذف برخی مطالب قدیمی، موضوعات جدیدی اضافه شده است.و درعین حال کوشش شده در حد امکان اطلاعاتی درمورد علل جرم وویژگی جرم قتل درکشور ایران (به دست دهیم تا مطالب مطروحه هم جنبه ملی داشته باشد هر چند دراین مسیر دسترسی به آمار مناسب غیر ممکن یا بسیار دشوار یوده است.ا