1- مفهوم و اهداف مشاركت عمومي - خصوصي
2- تميز مشاركت عمومي - خصوصي از مفاهيم مشابه
3- توزيع ريسك
4- قلمرو و كارآيي مشاركت عمومي - خصوصي
5- قلمرو و الگوي مناسب قراردادي مشاركت در ايران
6- مشاركت در امور حاكميتي
7- اقسام و ماهيت حقوقي قراردادهاي مشاركت عمومي - خصوصي
8- اوصاف قراردادهاي مشاركت عمومي - خصوصي
9- تقسيم عقد به عقد معين و نامعين
از مهمترین شاخصهای رشد و توسعه اقتصادی و گسترش رفاه در هر کشور، اجرای پروژههای زیربنایی است. باید توجه داشت که همراه با افزایش جمعیت، توسعه شهرنشینی و همچنین افزایش درآمد در کشورهای درحالتوسعه، تقاضا برای افزایش خدمات زیربنایی نیز مشاهده میشود. با توجه به محدودیت ذاتی منابع مالی دولت در کشورهای درحالتوسعه، طبیعی است که کسری بودجه دولت پس از رویارویی به این نیاز، افزایش مییابد. از طرف دیگر، با بروز هر گونه رکود اقتصادی و یا بحران اقتصادی در کشورهای درحالتوسعه، حرکتهای جزئی موجود نیز فروکش خواهد نمود و به مشکلات این کشورها برای تأمین نیاز سرمایهگذاریهای زیربنایی دامن زده میشود.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه میزان سرمایهگذاریها، حتی در حد جبران استهلاک سرمایهگذاریهای قبلی نیز نمیباشد. از طرف دیگر در بسیاری از این کشورها وظیفه سرمایهگذاریهای زیربنایی نیز در انحصار دولت است. این پدیده از یک طرف عرضه منابع مالی برای سرمایهگذاریهای زیربنایی را محدود میکند و از طرفی با توجه به پایین بودن بهرهوری سرمایهگذاریهای دولتی، تأثیر آن بر رشد اقتصادی کمتر از حد انتظار است. در چنین شرایطی با توجه به تأثیر اجتنابناپذیر زیربناها در رشد اقتصادی بلندمدت، دولتها به دنبال راهحلهای جایگزین برای حل مشکل کمبود منابع برای سرمایهگذاریهای زیربنایی برآمدند.[1] پس سرمایه بخش خصوصی مورد توجه قرار گرفته است و دولتها سعی در تشویق بخش غیردولتی برای درگیر شدن در ساخت و مدیریت تأسیسات زیر بنایی نمودهاند، این موضوع منجر به مطرح شدن «مشارکت عمومی – خصوصی»[2] شده است.
مشارکت عمومی- خصوصی یک نام عمومی و کلی است برای مجموعهای از قراردادهای مشخص بین دولت و بخش خصوصی که هدف از این قراردادها، توسعه زیرساختهای عمومی و ارائه خدمات عمومی است. برای مدتها کالاها و خدمات برای دولت از طریق روشهای سنتی ارائه خدمات عمومی تأمین میشدند. در مشارکت عمومی- خصوصی، بخش خصوصی به طور فزایندهای فعالیتهایی که قبلاً وظیفه انحصاری دولت تلقی میشد، عهدهدار میشود به طوری که دولت به جای تأمینکننده، خریدار خدمات شده است.
همانطور که واژه مشارکت به ذهن تداعی میکند، هدف این است که برای ایجاد یک زیرساخت از طریق ترکیب بهترین قابلیتهای دو بخش عمومی و خصوصی (مانند قانونگذاری و مقررات در بخش عمومی و نوآوری، بهرهوری، تأمین مالی در بخش خصوصی) تیمی مطلوب ایجاد شود تا راهحلی را برای ارائه زیرساختهایی که مرتبط با نیازهای عمومی هستند، پیدا کند.[3] البته جزئیات هر یک از قراردادهای مشارکت عمومی- خصوصی و نقش هر یک از دو بخش عمومی و خصوصی در آنها، متفاوت است. ولی اصول کلی وجود دارد که مشارکت عمومی- خصوصی را شکل میدهد و آن را از سایر روشهای تدارکات جدا میکند. باید توجه داشت هدف کلی از مشارکت بخش خصوصی صرفا حل مشکل کمبود منابع مالی نیست بلکه افزایش بهرهوری خدمات زیربنایی نیز در کانون توجه قرار دارد.
در واقع به موجب قراردادهای مشارکت عمومی- خصوصی، دولتها نه تنها از منابع مالی بخش خصوصی استفاده میکنند بلکه به عنوان یک شریک و ناظر درونی در ریسک، مدیریت و درآمدها با بخش خصوصی مشارکت میکنند و این وجه تمایز مشارکت عمومی- خصوصی از خصوصیسازی و تدارکات عمومی سنتی است.[4]
ظهور قراردادهای مشارکت عمومی- خصوصی موجب گردیده که دولتها در مورد نقش انحصاری خود در زیربناها چه از نظر تأمین مالی، مدیریت و یا بهرهبرداری تجدیدنظر کنند و بیشتر به فکر فراهم آوردن زمینهها و همچنین مقررات مناسب برای حضور بیشتر بخش خصوصی باشند. اکنون دولتها در حال کم کردن از وظایف و تا حدودی مسئولیتهای خود هستند و در عین حال به تقویت توانمندیهای خود برای هدایت جامعه به عنوان دولتهای کوچک، توانمند و توانمندساز مشغولاند.[5]
مشارکت عمومی- خصوصی یکی از ابزارهایی است که دولت برای کوچکسازی خود و انتقال وظایفش به بخش خصوصی استفاده میکند. پیدایش قراردادهای مشارکت عمومی- خصوصی به دهه 1980 باز میگردد جایی که دولتهای پست مدرن سعی میکنند اعمال و وظایفشان بیشتر در قالب قرارداد انجام دهند. چرا که خصوصیسازی گسترده بخشی از روندی است که به کاهش فعالیتهای دولت منجر میشود ولی تنها وسیله کاستن از دامنه دولت نیست. واگذاری انجام کارها به دیگران توسط قرارداد، یکی از راههای رایج کاستن از هزینه کالاها و خدمات شده است. رقابت در مناقصهها برای ارائه کالاها و خدمات در درون دولت، به عنوان کاهش قیمت تمام شده در مقایسه با ارائه آنها توسط بوروکراسی تلقی میشود.[6]
دو عامل در بروز چنین رشدی در اقبال جهانی نسبت به قراردادهای مشارکت بخش عمومی و خصوصی طی چند سال گذشته تأثیرگذار بودهاند؛ یکی مقابله با محدودیتهای بودجهای بخش عمومی در قالب طرحهای مشارکت و دیگری جنبش اصلاح طلبی بخش عمومی تحت عنوان «مدیریت دولتی نوین»[7] که یکی از زمینههای نظری قرارداد مشارکت به حساب میآید، مبانی نظری و سیاسی مربوط به اشکال مختلف قراردادهای مشارکت عمومی- خصوصی توسط جنبش «مدیریت دولتی نوین» ارائه گردیده است. جنبش مذکور درصدد بیان این مطلب است که دولت باید از امور عقب نشینی کرده و بخش خصوصی در جایی که موجب افزایش کارایی میشود (به ویژه در بخش خدمات عمومی عام المنفعه نظیر آب و برق) به ارائه خدمات عمومی بپردازد. چنین تحولی موجب تشدید رقابت میشود که این نیز به نوبه خود منتهی به ارائه خدمات بهتر با هزینه پایینتر به شهروندان و نیز اتلاف کمتر منابع اقتصادی میگردد.
نظریه مدیریت دولتی نوین به دنبال دولتی کاراتر و مسئولیت پذیرتر به واسطه استفاده از تکنیکهای بخش خصوصی و ایجاد شرایط بازاری برای ارائه خدمات عمومی است. مدیریت دولتی نوین، تغییر نمونهای در روش دولت و تجزیه و تحلیل سیاستهایش است. نشانههایش ارزش کارآفرینی، انعطافپذیری و خلاقیت است که نقطه مقابل احتیاط و ثبات روشهای سنتی انعقاد قراردادهای عمومی اداری است که ریسکگریز هستند.
در این کتاب سعی بر آن است که با توجه به جدید بودن ادبیات مشارکت عمومی- خصوصی به بررسی ماهیت این قراردادها با توجه به نظام حقوقی خود بپردازیم؛ تبیین ماهیت مستلزم آن است که ابتدا این قراردادها را تعریف کرده، حوزه کاربرد و محدودیتهایی که در جهت استفاده از این قراردادها ممکن است وجود داشته باشد را شناسایی کنیم و سپس بتوانیم با طبقهبندی کردن این قراردادها با معیارهای مشخص، به بررسی این قراردادها بپردازیم.