1- مكتب جرمشناسي ماركسيستي و تأثير آن بر جرمشناسي و سياست جنايي
2- جرمشناسي واكنش اجتماعي و تأثير آن بر سياست جنايي
3- جرمشناسي فمينيستي و تأثير آن بر سياست جنايي
4- جرمشناسي صلحجو و تأثير آن بر سياست جنايي
5- عدالت ترميمي و جايگاه آن در سياست جنايي
6- جرمشناسي سبز و تأثير آن بر سياست جنايي
7- جرمشناسي فرهنگي و تأثير آن بر سياست جنايي
8- رويكرد جرمشناسي فرهنگي نسبت به جرايم زيست محيطي
9- جرمشناسي محكومان و تأثير آن بر سياست جنايي
جرمشناسی انتقادی یک رویکرد و روش مطالعاتی جدید در جرمشناسی است که با هدف به چالش کشاندن جهتگیریها، علت شناسیها و روشهای مطالعاتی جرمشناسی سنتی و اصیل یا جرمشناسی اثباتگرا و تحققی از آغاز دهههای 60 و 70 میلادی شکل گرفته و به تدریج توسعه پیدا کرده است. این رویکرد نوین مطالعاتی در جرمشناسی با استفاده از روشهای مطالعاتی سایر علوم بویژه روش مبتنی بر مطالعات کیفی و قومنگارانه و اتخاذ رویکردی کلان در مطالعۀ پدیدۀ مجرمانه ریشه و منشأ اصلی بزهکاری و سایر آسیبهای اجتماعی را در خود نظام عدالت کیفری و ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نابرابر و غیرعادلانه جامعه جستجو میکند. جرمشناسان انتقادی معتقدند که توزیع نابرابر قدرت و ثروت در جامعه از یک طرف و سوءاستفاده از این قدرت خواه در سطح ملی و خواه فراملی از طرف دیگر، ریشه و منشأ اصلی انواع مختلف بزهکاریها محسوب میشود.
این جرمشناسیها گاه با الهام از تفکرات انتقادی مکتب مارکسیسم به ساختار اقتصادی نظامهای سرمایهداری و گاه با تکیه بر مفاهیم و هنجارهای بنیادین نظام بینالملل حقوق بشر علیه بیعدالتیهای اجتماعی جوامع سرمایهداری غربی و جهتگیریهای نظام عدالت کیفری آنها موضع گرفته (نجفی ابرند آبادی، 18:1393) و به بیان دیدگاههای انتقادی خود پرداختند.
رویکردهای انتقادی در دهههای 60 و 70 میلادی در قالب جرمشناسیهای واکنش اجتماعی (جرمشناسی تعاملگرا، جرمشناسی سازمانی، جرمشناسی رادیکال و جرمشناسی بزه دیدهشناختی) ظاهر شدند و از آغاز دهه 80 میلادی به این طرف در قالب جرمشناسیهای انتقادی معاصر (جرمشناسی فمینیستی، جرمشناسی صلحجو، جرمشناسی سبز، جرمشناسی فرهنگی، جرمشناسی محکومان، جرمشناسی پست مدرن و آسیب اجتماعی شناسی) مطرح گردیدند.
این جرمشناسیها علیرغم ایرادهایی که دارند، منشأ تحولات عمدهای در حقوق کیفری و سیاست جنایی بودهاند؛ قضازدایی، جرمزدایی، کیفرزدایی، جرمانگاری جرایم یقه سفیدی و جرایم سازمان یافته در نظامهای مختلف حقوقی، جرمانگاری سوءاستفاده از قدرت و حمایت از بزهدیدگان چنین جرایمی در نظامهای مختلف حقوقی، جرمانگاری رفتارهای مجرمانه ناشی از نفرت، جرمانگاری جرایم و جنایات بینالمللی، ممنوعیت تبعیضهای نژادی، قومی، جنسیتی، مذهبی، حمایت کیفری از محیط زیست، توافقی و ترمیمی شدن حقوق کیفری از جمله این تحولات است.
با عنایت به جایگاه و اهمیت این رویکردهای نوین در جرمشناسی انتقادی و سیاست جنایی، در این پژوهش نخست به معرفی و تبیین هر یک از این رویکردها میپردازیم و سپس به ارزیابی علمی یافتهها و مطالعات این جرمشناسیها و میزان تأثیرگذاری آموزههای آنها بر سیاست جنایی میپردازیم.
در این راستا در فصل اول این پژوهش، مکتب جرمشناسی مارکسیستی و تأثیر آموزههای آن بر جرمشناسی و سیاست جنایی را مورد مطالعه قرار میدهیم. در فصل دوم، جرمشناسیهای واکنش اجتماعی و تأثیر آموزههای آنها بر سیاست جنایی را بحث میکنیم. در فصل سوم جرمشناسی فمینیستی و تأثیر آموزههای آن بر سیاست جنایی را بررسی میکنیم. فصل چهارم و پنجم این پژوهش به ترتیب به بررسی جرمشناسی صلحجو و تأثیر آموزههای آن بر سیاست جنایی و عدالت ترمیمی اختصاص پیدا کرده است. در فصل ششم جرمشناسی سبز و تأثیر آموزههای آن بر سیاست جنایی مورد مطالعه قرار گرفته است. جرمشناسی فرهنگی و تأثیر آموزههای آن بر سیاست جنایی موضوع فصل هفتم این پژوهش را تشکیل میدهد. در ادامه بحث از جرمشناسی فرهنگی، رویکرد جرمشناسی فرهنگی به جرایم زیست محیطی را در فصل هشتم مورد مطالعه قرار دادهایم. در فصل نهم جرمشناسی محکومان و میزان بازتاب آموزههای آن بر سیاست جایی را بحث کردهایم. در فصل دهم، حقوق کیفری و جرمشناسی سنتی و اصیل را از منظر جرمشناسی پست مدرن بررسی کردهایم. در فصل یازدهم که فصل پایانی این پژوهش میباشد، آسیب اجتماعی شناسی و تأثیر یافتهها و مطالعات آن بر سیاست جنایی را مورد مطالعه قرار دادهایم.