اطلاعات کتاب
۱۰%
موجود
products
قیمت کتاب چاپی:
۳۴۰۰۰۰۰ريال
تعداد مشاهده:
۵۲۰







واکاوی جرم انگاری جرایم دولتی در پرتو اندیشه سیاسی فردگرا

پدیدآوران:
دسته بندی: حقوق جزاي اختصاصي - جرايم عليه نظام اقتصادي و نظام اجتماعي كشور

شابک: ۹۷۸۶۲۲۲۲۵۳۸۳۷

سال چاپ:۱۳۹۸/۱۲/۰۵

۲۴۰ صفحه - وزيري (شوميز) - چاپ ۱
قیمت کتاب الکترونیک: ۱۷۰۰۰۰۰ريال
تخفیف:۱۰ درصد
قیمت نهایی: ۱۵۳۰۰۰۰ ريال

سفارش کتاب چاپی کلیه آثار مجد / دریافت از طریق پست

سفارش کتاب الکترونیک کتاب‌های جدید مجد / دسترسی از هر جای دنیا / قابل استفاده در رایانه فقط

سفارش چاپ بخشی از کتاب کلیه آثار مجد / رعایت حق مولف / با کیفیت کتاب چاپی / دریافت از طریق پست

     
1 - جرم انگاري و انديشه سياسي
2- جرم دولتي
3- مباني نظري جرم انگاري جرايم دولتي
4- چالش هاي جرم انگاري جرايم دولتي
5- مباني و اصول فكري فردگرايي
6- نقد تفكر فردگرايي و ارزيابي امكان جرم انگاري جرم دولتي در انديشه سياسي فردگرا

از زمان­های بسیار دور و در کهن­ترین جوامع باستان پادشاهان، امپراتوری­ها و حکمرانان برای اداره جوامع خود قواعد و قوانینی نه به شکل امروزین اما به صورت نوشته وضع و اعمال نموده­اند که از کهن­ترین آنها قانون­نامه حمورابی، حقوق تلمود (شرح تورات) و الواح دوازده­گانه روم را می­توان نام برد. از آن زمان تاکنون بین حکومت­ها و قانونگذاری جهت اعمال حاکمیت و اداره جامعه و تسلط بر آن، رابطه­ای تنگاتنگ وجود داشته است. با پیشرفت جوامع و شکل­گیری علوم انسانی و اجتماعی، رابطه حقوق و سیاست بیش از قبل و به شکلی نوین مطرح گردید و همواره یکی از مهمترین و اساسی­ترین موضوعات اندیشمندان و فلاسفه سیاسی و تا حدودی حقوقدانان بوده است و در وصف و تحلیل این رابطه ناگسستنی متون پربار و مفید زیادی از بزرگان عرصه علوم انسانی به یادگار مانده است که موضوع این کتاب نیز در همین حوزه و در یک ارتباط پیچیده­تری از تعامل شاخه­های مختلف حقوق مانند حقوق کیفری، جرم­شناسی، حقوق عمومی و برخی رشته­های علوم انسانی مانند علوم سیاسی، فلسفه، جامعه­شناسی و روان­شناسی می­باشد.


رابطه حقوق و سیاست بسته به مدل حکومت­ها و اینکه یک جامعه چه نوع سیستم حاکمیتی برای خود پایه­گذاری کند، متفاوت است. زیرا هر حکومتی بر اساس سیاست­ها و ایدئولوژی حاکم، قانونگذاری و اعمال قوانین می­کند. انواع مدل­های حکومتی که منظور از آن همان نظام سیاسی حاکم بر یک کشور و ایدئولوژی آن برای اداره جامعه می­باشد و برگرفته از اندیشه سیاسی پذیرفته شده در آن جامعه سیاسی بوده؛ براساس معیارهای گوناگونی ممکن است تقسیم­بندی گردد ازجمله: الف) طبقه­بندی حکومت بر اساس تعداد حاکمان (1- حکومت فردی: پادشاه موروثی، پادشاهی استبدادی، پادشاهی انتخابی، پادشاهی مشروطه؛ 2- حکومت گروهی: اریستوکراسی، الیگارشی، حکومت نخبگان؛ 3- جمهوری: جمهوری پارلمانی، جمهوری ریاستی ب) معیار تمرکز قدرت و پراکندگی آن در کشور(حکومت متمرکز، حکومت فدرال) ج) معیار جهان­بینی الهی(حکومت الهی، اومانیسم) د) معیار مشارکت شهروندان (توتالیتر، دموکراسی).[1] هرکدام از این گونه­های حکومتی مجال فراوانی جهت تحلیل و بحث از آنها می­طلبد که در این کتاب نوشته را از مسیر اصلی خود منحرف خواهد کرد و همچنین با دقت نظر در بیشتر آنها متوجه خواهیم شد که بر اساس مبانی سیاسی خود هرکدام از مدل­های بالا در تعامل و برخورد با شهروندان خود و اداره جامعه یا مأخوذ و برگرفته از مبانی و اصول اندیشه سیاسی جمعگرایی هستند و یا فردگرایی. هرچند که به لحاظ تاریخی قبل از پایه­گذاری این دو تفکر پا به عرصه عمل گذاشته باشند. بنابراین؛ آنچه که در اینجا حائز اهمیت است و اندیشه سیاسی مورد تحلیل در کتاب حاضر پیرامون آن به رشته تحریر درخواهد آمد، این است که پس از تحولات تاریخی جوامع ازجمله؛ تشکیل دولت-ملتها، اعتراض به حاکمیت کلیسا، دوره تجدد و متعاقباً انقلاب صنعتی که در اروپا رخ داد، توجه به حقوق شهروندی، جنگ­های جهانی اول و دوم، صف­آرایی دو بلوک شرق و غرب در مقابل هم در دوران جنگ سرد؛ می­توان گفت مدل­های حکومتی جوامع کنونی بیشتر در قالب و تحت تأثیر دو اندیشه سیاسی غالب و مقابل همِ جمعگرایی[2] و فردگرایی[3] بوده است. فردگرایی تفکری است که بر اهمیت فرد و منافع فردی تأکید دارد. این واژه برای مشخص کردن دامنه­ای از تفکرات، فلسفه­ها و دکترین استفاده شده است. فردگرایی اساساً مفهومی است که در تمایز با مفهوم مخالف خود یعنی جمع­گرایی معنا یافته است و مبتنی بر این واقعیت است که فرد، واحد اصلی واقعیت و معیار نهایی ارزش است.[4] با اندک تسامحی می­توان لیبرالیسم[5] و حکومت­های لیبرالیستی را نمونه­ عملی از فردگرایی دانست. لیبرالیسم، «فلسفه­ای سیاسی است که معتقد است سازمان­های سیاسی باید از طریق نقشی که برای علایق افراد ایجاد می­کنند توجیه شوند؛ علایقی که جدا از مفهوم جامعه، قابل درک هستند. فرهنگ­ها، اجتماعات و دولت­ها فی نفسه هدف نیستند و سازمان­های سیاسی و اجتماعی نباید در اندیشه مسخ یا تکامل طبیعی انسان باشند؛ زیرا مردم در اینکه در زندگی اقتصادی و معنوی خود چه هدفی را دنبال کنند آزادند. اما از آنجا که اهداف و مقاصد همه مردم به طور طبیعی با یکدیگر هماهنگ نیستند، ساختاری از قواعد لازم است تا از طریق آن افراد بتوانند میان اهداف خود و دیگران توافق و تسالم برقرار سازند».[6] تفکر دیگر که معمولاً بعنوان نقطه مقابل فردگرایان می­توان از آن اسم برد تفکر جمعگرایان می­باشد. جمعگرایی واژه­ایست که بر نوع تعامل رفتاری بین افراد، گروه‌ها و یا اقوام مختلف اطلاق می‌شود که بر رفتار گروهی و تعامل گروهی استوار می‌شود. جمعگرایی بر جامعه و گروه متمرکز می‌شود و بر اساس همین گروه­گرا بودن، خواستار کسب هویت از جمع و رفتار طبق الگوهای از پیش تعیین شده جمعی است و خودانگاشت‌های گروهی،خودانگاشت‌های فردی اعضا را به وجود می‌آورند. ازجمله شاخصه‌های جوامع جمعگرا مراسم گروهی، رقص­های دسته­جمعی، پدرسالاری و یا پیرسالاری و ... می‌باشد و به طور کلی به عقیده برخی، جوامع جمعگرا خوشنودتر از جوامع فردگرا هستند. زیرا بسیاری از اصول زندگی خود را تأیید شده در دسترس دارند و نیازی به فهم و اثبات دوباره آنها ندارند. به لحاظ تفکرات سیاسی، روسو در کتاب معروف خود قرارداد اجتماعی مثالی از سیاسیون جمعگرا ارائه داده ‌است و در آن به این امر اشاره می‌کند که جوامع انسانی براساس یک قرارداد ضمنی بین جامعه و اعضای جامعه سازماندهی می‌شوند و اصطلاح بیان­کننده این قرارداد عباراتی مانند: قدرت دولتی، حقوق و مسئولیت شهروندان فردگرا و می‌باشد که بر اساس «اراده عمومی» انتخاب می‌شوند. فلسفه سیاسی جمعگرایی به هرنوع فلسفه‌ای که در آن نقش گروه (گروه مدرسه، بازی، همکلاسی، نژادی، ملی و) پررنگ­تر از نقش فردیِ افراد باشد، بازمی‌گردد.[7] جمعگرایی در قرن بیستم معانی و اصطلاحات مختلفی به خود گرفت: گاهی در جلد سوسیالیزم[8] و کمونیسم[9]، گاهی فاشیسم[10] و آخرین اصطلاح نیز جنبش سوسیال دموکرات[11] است. در این خصوص می­توان از نظام کمونیستی بعنوان نمونه جمعگرایی بحث به میان آورد که بر اساس مبانی ایدئولوژیک خود اعتقاد به این دارند که اقتصاد فرهنگ­زاست و اعتباری وافر به اقتصاد می­دهند و بر این تفکر استوارند که بورژوازی سلطه طبقاتی خود را بوسیله سیستم حقوق کیفری­اش و با سرکوب طبقات استثمارشده تأمین و حفظ می­کند، بنابراین در این سیستم حکومتی آزادی فردی ارزش نخستین به شمار نمی­رود و اینکه در راستای عقب­گرد مداوم مساوات ایده­آل سوسیالیستی، دولت به کنترل مقتدرانه مجموعه پاسخ­ها به پدیده مجرمانه و به مقابله کیفری با بیان ساده عقیده متفاوت از طریق جرم­انگاری گسترده ادامه می­دهند. توضیحاتی که در ابتدا راجع­به رابطه ناگسستنی حقوق و سیاست ذکر گردید زمانی بیش از پیش دچار پیچدگی و عمق بیشتری خواهد گردید که حاکمیت، خود موضوع قانونگذاری واقع گردد. بدین معنی که دولت مرتکب اعمال و رفتاری خواهد شد که وقوع آن­ها توسط یک شهروند معمولی، ممنوع و دارای کیفر است. این رفتارها که به عنوان جرم دولتی شناخته شده­اند، عبارتند از: رفتارهایی غیرقانونی، زیانبار و ناعادلانه­ای هستند که به نفع دولت یا سازمان­های آن ارتکاب می­یابند و در هیچ یک از دادگاه­های داخلی و بین­المللی بعنوان دولت مورد تعقیب و مجازات قرار نگرفته­اند. در جرم دولتی اعتماد عمومی نقض می­شود از همین روست که بعضی از محققین حوزه جرم یقه سفیدها، جرم دولتی را بسیار بدتر و خطرناکتر از سایر جرایم مشابه ازجمله جرایم شرکتی می­دانند. ذکر مقدمه­ای بر رابطه حقوق و سیاست بدین خاطر بود که موضوع کتاب یکی از هزاران موضوعات مورد تلاقی بین حقوق و سیاست است که حقوق کیفری نیز بعنوان شاخه­ای از علم حقوق بطور کلی و حقوق عمومی بطور خاص می­باشد. بنابراین، کتاب حاضر موضوعی بین رشته­ای می­باشد که در پی فهم و ارائه کامل مطالب و همزمان خودداری از انحراف از موضوع اصلی کتاب می­باشد. لیکن در این مسیر، الزاماً توسل به رشته­های دیگر علوم انسانی ازجمله: فلسفه سیاسی، جامعه­شناسی، علوم سیاسی و شاخه­های دیگر علم حقوق، گریزناپذیر می­نماید. مبارزه بر ضد اقلیتی که به عنوان فاعلان یا تارکان آن افعال حیات و نظم جامعه را به خطر می­انداخته­اند؛ سابقه­ای به قدمت جوامع بشری دارد. این رویارویی با نقض ارزش­ها در حوزه حقوق کیفری، جرم­انگاری نامیده می­شود. جرم­انگاری فرآیندی است که به موجب آن قانونگذار فعل یا ترک فعلی را ممنوع و برای آن ضمانت اجرای کیفری وضع می­کند. بی تردید در خصوص اینکه چه رفتارهایی در جامعه جرم باشد و کدام رفتارها در دامنه منطقه آزاد رفتاری باقی بماند، در مدل­های مختلف حکومتی متفاوت است. در این کتاب نگارنده در پی تحلیل امکان یا امتناع ورود رفتارهای ظالمانه دولتی تحت عنوان جرم دولتی به ورطه جرم­انگاری در یک حکومت برگرفته از اندیشه سیاسی فردگرا می­باشد. بدین مفهوم که اگر یک نظام سیاسی بر مبنای اصول و عقاید فردگرایی شکل گرفته باشد، تا چه حد قابلیت و ظرفیت تئوریک و عملی جهت جرم­انگاری رفتارهای ظالمانه خودِ حکومت را دارد. یعنی یک حکومت فردگرا زمانی که خودِ دولت ناقض حقوق و قوانین جامعه است، چگونه برای اجرای عدالت و تساوی در مقابل قوانین و تسلیم شدن در برابر دستگاه قضایی واکنش نشان خواهند داد. لازم بذکر است درباره موضوع کتاب ممکن است این شبهه ایجاد گردد که دو اصطلاح جرم­انگاری و جرم دولتی نباید کنار هم آورده شود زیرا باهم منافات دارند. در پاسخ باید عنوان نمود، اولاً: جرم دولتی در هیچ نظام حقوقی داخلی و بین­المللی جرم­انگاری نگردیده و اطلاق واژه «جرم» صرفاً به واسطه ماهیت منحصر به فرد و فراتر از جرایم معمولی این رفتارهاست نه به علت جرم­انگاری شدن آن­ها، ثانیاً: با فرض جرم­انگاری این رفتارها باز ایراد فوق منتفی است چراکه ممکن است یک رفتاری در کشوری ممنوع و دارای مجازات باشد اما در کشور دیگر جرم نباشد، مانند جرم زنا در ایران و همین رفتار در کشورهای لیبرال. در این صورت می­توان امکان یا عدم امکان جرم­انگاری زنا در کشورهای متأثر از تفکر لیبرال را بررسی نمود که امری کاملاً معمول و درست بنظر می­رسد.


در خصوص سابقه تحقیقاتی با عنوان دقیق کتاب حاضر باید گفت هیچ­گونه مقاله، کتاب، پروژه، پایان­نامه و کتابی­ به زبان فارسی و انگلیسی انجام نگرفته و هر آنچه وجود دارد یا به رابطه مدل­های حکومتی و جرم­انگاری بطور کلی پرداخته، مانند ماهیت کتاب­های ترجمه شده خانم می ری دلماس مارتی با عنوان نظام­های بزرگ سیاست جنایی جلد نخست و دوم، که برگردان فارسی آن را دکتر علی حسین نجفی ابرندآبادی انجام داده است و نیز از همین مترجم کتاب درآمدی به سیاست جنایی، تألیف کریستین لازرژ، نشر میزان؛ یا فقط در رابطه با جرم دولتی سوای تعامل با مدل­های حکومتی می­باشد که آن هم بسیار اندک است. با جستجو منابع کتابخانه­ای و سایت­های معتبر اینترنتی داخلی و خارجی، نوشته­ای که به طور خاص به رابطه بین اندیشه سیاسی و رفتارهای دولتی پرداخته باشد وجود ندارد و از این جهت و همچنین نتایج حاصل از تحقیق حاضر، امری بدیع بوده و سابقه تحقیقاتی ندارد. به واسطه اینکه موضوع مورد تحقیق از مسائل و موضوعات بنیادین حقوق کیفری می­باشد و همچنین در ارتباط علوم مختلف شکل گرفته است، نیاز به حوزه گسترده مطالعاتی داشته و همچنین به دلیل تلاقی با رشته علوم سیاسی و حقوق عمومی، گاهاً سد محکمی در ارائه مطالب به صورت شفاف و با صراحت علمی وجود دارد.