1- معناي منع و نهي
2- مفهوم صحت، فساد و عدم نفوذ
3- معامله و قرارداد
4- تعيين محل اختلاف
5- ضمانت اجراهاي مطرح در مورد وضعيت قرارداد ممنوع
6- نظريه بطلان
7- نظريه عدم نفوذ
8- كيفيت استناد به نظريات
9- كفايت و عدم كفايت اذن سابق
10- حق الله يا حق الناس بودن متعلق نهي
11- آثار ناشي از انجام قرارداد ممنوع
12- مسؤوليت قرادادي
13- مسؤوليت قهري
همه روزه دعاوی مربوط به معاملات بخش قابل توجهی از وقت و هزینه مردم و دادگاهها را به خود اختصاص میدهد، در مواردی، روابط معاملی مذکور صرفا جنبه حقوقی دارد لکن خلأهای قانونی فراوان رفتارهای مجرمانه در عرصهی قرارداد را موجب میشود. علیرغم مترقی بودن قواعد فقهی و حقوقی در عرصه معاملات همچنان هم از بعد تئوری و هم از جهت عملی و در رویه دادگاهها مشکلات فراوانی دیده میشود؛ برخی از این مشکلات ناشی از نحوه رفتار معاملاتی مردم است لکن بخش عمدهای نیز به مرحله قانونگذاری و تکالیف قانونگذار مرتبط میشود. فهم درست و بهجای منابع و مطالب بسیار سرنوشت ساز است و البته عرصه، عرصه سیمرغ است و جولانگه آسانی نیست. مثالهای فراوانی در این زمینه وجود دارد و کار حقوقدان را در آن عرصه میطلبد، لکن آنچه به عنوان مثال برای موضوع بحث این کتاب میتوان مطرح کرد این است: واضح است که نمیتوان مردم را از معاملات نسیه یا با ثمن مؤجل باز داشت، حال اگر کسی کالایی را به دیگری بفروشد و بابت ثمن از خریدار چک یا سند دیگری دریافت کند، خریدار که مالک مال شده است میتواند آن را به دیگری بفروشد و منتقل نماید، طبیعی است که در چنین وضعی، در صورت امتناع خریدار از پرداخت وجه سند، فروشنده برای دریافت ثمن راهی جز مطالبه از طریق گرفتن رأی از دادگاه و اجرای آن ندارد. اجرای حکم نیز همواره کار راحتی نیست و در مواردی اگر خریدار قصد رفتار مجرمانه داشته باشد کار بسیار دشواری است، زیرا این شخص داخل در دارایی خود مالی باقی نمیگذارد و با اثبات اعسار خود، که به راحتی نیز ممکن است، از حبس خود نیز جلوگیری میکند و چون اموالی به نام وی وجود ندارد فروشنده هیچ راهی برای وصول طلب خود پیش رو نمیبیند، بر همین اساس فروشنده در معاملات بعدی خود شرط «عدم انتقال مبیع توسط فروشنده تا زمان وصول ثمن» را مطرح میکند اما بعد از اینکه به دادگاه مراجعه میکند متوجه میشود دکترین حقوقی و رویه دادگاهها نیز در این زمینه متشتت، مختلف و پراکنده است لذا در معامله سوم با شرط ضمن عقد، حق فروش را، تا وصول ثمن، از مشتری سلب میکند. در این حالت اگر تمام دادگاهها معاملهی مشتری با نفر بعدی را، به دلیل شرط ضمن عقد باطل بدانند هر خریداری ناچار است در زمان خرید از اولین مدرک مالکیت تا آخرین نفری که مال را به او منتقل میکند همه را ببیند تا مبادا این شرط در یکی از عقود بوده و مانع معاملهی وی گردد؛ این طریق منطقی تا حد زیادی موجب کاهش دعاوی در دادگاهها و نیز مانع برخی رفتارهای مجرمانه در عرصه معاملات میگردد. این مثال نمونهای از مشکلات موجود را بیان میکند که راه حل آن بسیار ساده و قابل اجرا است هم گنجاندن آن در شروط ضمن عقد توسط اصناف امکانپذیر است و هم آموزش آن به مردم و مرتبطین به معاملات امری سهل است؛ مواردی نیز وجود دارد که نیازمند قانونگذاری یا تغییر در برخی قوانین موجود است که البته در این موارد نیزجلوگیری از مشکل نسبت به حل مشکلات به وجود آمده بسیار سهلتر و منطقیتر است.
یک قرارداد به دو صورت ممنوع میشود: نهی و منع قانونی و نهی و منع قراردادی؛ به عبارت دیگر نهی گاهی از جانب شرع و یا قانون میآید و در برخی موارد نیز منبع نهی قراردادی دیگر است که بین دو نفر منعقد میشود و با شرط ضمن آن قرارداد دیگری، در حدود قانونی، ممنوع میشود. به عنوان مثال قانون نوع خاصی از معاملات قیم را ممنوع اعلام میکند(ماده 1241 قانون مدنی)، یا راهن را از تصرف در عین مرهونه منع میکند(ماده 793 قانون مدنی) یا در اصل يكصد و پنجاه و سوم، هرگونه قرارداد كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعى و اقتصادى، فرهنگ، ارتش و ديگر شؤون كشور گردد ممنوع اعلام است و یا در ضمن قرارداد شرط فعل منفی(ماده 237 قانون مدنی) یا شرط ترک فعل مطرح میشود مثل اینکه موجر ضمن عقد اجاره شرط میکند مستأجر عین مستأجره را اجاره ندهد و مثالهای فراوانی از این قبیل سؤالی که نیازمند پاسخگویی است اینکه اگر با وجود ممنوع بودن قرارداد کسی آن را انجام داد، قرارداد مذکور چه وضعیتی دارد؟ به عبارت دیگر ضمانت اجرای تخلف از منع در قرارداد چیست؟
در ماده 348 قانون مدنی صراحتا بیع چیزی که خرید و فروش آن قانونا ممنوع است باطل اعلام شده است، این ماده به صورت مطلق حکم داده و فرقی بین انواع عللی که موجب ممنوعیت میشوند نگذاشته است از سوی دیگر موارد زیادی نیز وجود دارد که بیع قانونا ممنوع است لکن باطل نیست. سؤالی که وجود دارد این است که آیا باید اطلاق ماده 348 را پذیرفت و در هر مورد که انعقاد عقدی از نظر قانون ممنوع بود حکم به بطلان آن عقد کرد یا چنین نتیجهای از ماده مذکور منطقی نیست و باید به دنبال راه حل دیگری گشت؟ در این کتاب که قسمتی از آن به پاسخ به این سؤال اختصاص دارد وجه دوم ترجیح داده شده است.
همچنین اگر در ضمن قرارداد طرفین با درج شرطی، انجام معامله را برای خود منع نمایند باز همان سؤال مطرح خواهد شد و آن اینکه آیا اگر مشروط علیه بدعهدی کرده و بر خلاف شرط خود عمل کرد و عمل حقوقی مخالف با شرط را انجام داد حکم عمل مذکور از حیث بطلان، عدم نفوذ یا قابلیت فسخ چیست؟ قسمت عمدهای از مطالب پیش رو به پاسخ به این سؤال اختصاص یافته است. بر همین اساس راه حلهای گوناگون جستجو شده، نظریات مختلف و متفاوت احصا گردیده و با تکیه بر ادله، منطقیترین ضمانت اجرا در هر مورد برگزیده شده است.
پاسخ به سؤالات فوق از این جهت نیز اهمیت دارد که در مقام عمل و در دادگاهها آراء متفاوت و پراکندهای صادر میشود، نگارنده شاهد بوده که در مورد ضمانت اجرای منع بانکها از انعقاد قرارداد با مشتریان با بیشتر از سود تعیین شده، برخوردهای متفاوتی صورت گرفته و آراء مختلفی از دادگاهها صادر شده است تا جایی که علاوه بر بانکها مردم نیز دچار سردرگمی شدهاند، البته در این مورد درخواست صدور رأی وحدت رویه نیز صورت گرفته است، لکن حل مسأله بهطور عام به نحوی که در تمام مسائل پیش رو وحدت ایجاد کند و از اختلاف و تشتت آراء جلوگیری نماید امری شایسته و لازم است.
علی الاصول قانونگذار میتواند در هر موردی که قراردادی را منع میکند ضمانت اجرای آن را نیز بیان نماید حتی میتوان تعیین ضمانت اجرا را تکلیف قانونگذار دانست. با وجود این در بسیاری از موارد مشاهده میشود قانونگذار تکلیف خود را انجام نداده و صرفا به منع از قرارداد بدون تعیین ضمانت اجرای آن اکتفا کرده است، بنابراین آنچه انجام این تحقیق را ضروری مینماید لزوم وجود قاعدهای است که در موارد تردید بتوان بدان استناد کرده و حکم موارد مختلف را پیدا کرد یا حداقل از سردرگمی مردم و نیز دادگاهها در موارد مشابه جلوگیری به عمل آورد، آنچه در این کتاب پذیرفته شده اینکه نهی از قرارداد بدون در نظرگرفتن قراین خارجی دلالت بر فساد معامله ندارد[1] لکن فارغ از بحثهایی که در کتب اصولی مطرح است فقیهان نیز به هنگام برخورد با مصادیق قراردادهای ممنوع راه حلهایی برای برون رفت از تردید در فساد یا صحت و عدم نفوذ ارائه کردهاند، که به طور مفصل به آن پرداخته شده است. بنابراین رسیدن به قواعدی کلی برای تعیین تکلیف موارد و مصادیق منع در معاملات از جهت صحت، بطلان یا عدم نفوذ، مورد نظر و غرض از این نوشتار میباشد.
در مورد ضمانت اجرای منع از قرارداد این سؤال وجود دارد که اگر قراردادی ممنوع بود و در عین حال کسی آن قرارداد را انجام داد آیا قرارداد انجام شده صحیح است یا اینکه غیرنافذ یا باطل میباشد و در هر کدام از موارد آیا بین منع قانونی و قراردادی تفاوت میکند یا خیر؟ پاسخ به این سؤال به صورت پراکنده در کتب مختلف دیده میشود و کمتر به استنباط قاعده کلی پرداخته شده است. علاوه بر اختلاف نظری که در مصادیق متفاوت بین فقیهان وجود دارد اندیشمندان حقوقی نیز با اضطراب در مبانی استنباطات متفاوتی ارائه کردهاند و اوج این اختلاف نظر در عقد نکاح دیده میشود. در مورد منع قراردادی، یعنی شرط ترک فعل حقوقی، مقالاتی به رشته تحریر درآمده است، برخی از این مقالات مسأله محور هستند به عنوان مثال فقط منع در عقد نکاح را بررسی کردهاند و برخی دیگر از جهاتی عامتر به مسأله پرداختهاند، در عین حال در مورد منع قانونی کمتر بحث صورت گرفته است.
در واقع پاسخ به سؤالات مطرح شده و ضمانت اجرای منع از معامله دو پیشینه متفاوت دارد: در کتابهای اصولی بحث از نهی و اقسام نهی مطمح نظر اصولیون قرار داشته و نیز در کتب فقهی به مناسبت بحث از یک قرارداد ممنوع فقیهان به این مسأله پرداختهاند. اشاره خواهد شد که چگونه اختلاف در هر مسأله به آراء دادگاهها راه پیدا کرده و موجب تفاوت شده است.
نهی و منع از عمل حقوقی، اعم از عقد یا ایقاع، چه توسط قانونگذار بیاید و چه طرفین در ضمن قرارداد، عمل حقوقی دیگری را ممنوع کنند میتواند از نظر حقوقی در عمل حقوقی ممنوع تأثیر بگذارد. در این کتاب، که با فرض پذیرش صحت شرط ممنوع کنندهی عمل حقوقی در ضمن قرارداد انجام شده است در راستای بررسی مسأله، ابتدا مبانی نظریه بطلان عمل حقوقی انجام شده، بررسی شده و هرکدام از مجاری فقهی که طرفداران این نظریه به آن استناد جستهاند، و میتواند مؤید ایشان باشد، به صورت جداگانه مورد تحقیق قرار گرفته و در نهایت بطلان نظریهی این گروه نتیجهگیری شده است. نظریهی عدم نفوذ نیز به همین صورت مورد بررسی قرار گرفته و اشکالات وارد بر آن تبیین شده است. در ادامه در مورد نظریهی ایجاد حق فسخ نیز اینگونه اظهار نظر شده که این نظر در عرض دو نظر دیگر نیست و در واقع با نظریه مختار ناسازگار نمیباشد همچنین برخلاف آنچه برخی میپندارند این نظریه طرفداری در بین فقیهان ندارد و تنها بر طبق یکی از مبانی غیرمشهور میتوان آن را پذیرفت، در فصل دوم نظریاتی که در این مورد از کتابهای فقهی استقراء شده است و روش فقیهان، در برخورد با قراردادهای ممنوع، به صورت تحلیلی آمده و توضیح داده شده است که برای پیدا کردن ضمانت اجرای منع از معامله فقیهان روشهایی را ارائه کردهاند که هر کدام از آن روشها در موارد ویژهی خود میتواند به تبیین و تعیین ضمانت اجرای منع از معامله و دستیابی به آن کمک نماید و در نهایت نیز بعد از بررسی برخی از مصادیق محل اختلاف، بحث از جبران خسارت، به عنوان اثر عمل بر خلاف معاملهی ممنوع، مطمح نظر قرار گرفته است.