1- مفاهيم كلي كتاب
2- تفكيك قوا و رژيم هاي سه گانه سياسي(پارلماني، رياستي و نيمه رياستي)
3- تبيين مسئله ولايت فقيه
4- ظرفيت ها و محدوديت ها، اقتضائات لازم، محاسن و معايب استقرار رژيم پارلماني در نظام جمهوري اسلامي ايران
5- ظرفيت ها و محدوديت هاي استقرار رژيم پارلماني در نظام جمهوري اسلامي ايران
6- محدوديت هاي استقرار رژيم پارلماني در نظام جمهوري اسلامي ايران
7- محاسن و معايب استقرار رژيم پارلماني در نظام جمهوري اسلامي ايران
8- بررسي تطبيقي جايگاه رياست كشور (ولي فقيه) در رژيم نيمه رياستي با رژيم پارلماني
9- تبيين حدود اختيارات رياست كشور در هر دو رژيم(نيمه رياستي و پارلماني)
10- نظارتِ رئيس كشور و نظارت بر رئيس كشور در رژيم¬هاي نيمه رياستي و پارلماني
در سالهای اخیر بسیاری از اوقات که در کشور معضلاتی از جمله عدم تمکین دولت از مجلس در اجرای قوانین یا اختلاف بین ولی فقیه و رئیس جمهور در مسائل کلان نظام یا ... رخ میدهد که باعث میشود ایدهی استقرار رژیم پارلمانی در فضای سیاسی کشور مطرح گردد. رژیمهای سهگانهی سیاسی محصول شیوهی تفکیک قوا در هر کشوری هستند و رژیم پارلمانی شکلی از حکومت بر مبنای رژیم نمایندگی (دموکراسی غیر مستقیم) و تفکیک قابل انعطاف قوا میباشد که در این رژیم همکاری و تماس بین قوهی مقننه و قوهی مجریه به واسطه ارگانهای اجرایی که عبارت از کابینه وزیران است، تأمین میگردد.[1] انتخاب رژیم سیاسی در هر کشوری نباید صرفا با رویکرد تقلیدی از کشورهای دیگر باشد بلکه باید به عوامل مختلف از جمله مبانی فکری و دینی، فضای سیاسی کشور، فرهنگ مردم آن کشور توجه داشت. لذا پژوهش حاضر باید ضمن بررسی تفاوت های رژیم پارلمانی با رژیم نیمه ریاستی به امکان سنجی استقرار رژیم پارلمانی و اقتضائات اجرای این رژیم در کشور بپردازد.
در جمهوری اسلامی ایران، باتوجه به مبانی تئوریک این نظام و قانون اساسی، ریاست کشور در هر شکلی از اجرای نظام(پارلمانی، ریاستی، نیمه ریاستی) همان ولایت فقیه است که مفهوم آن بسیار گسترده میباشد و به صورت خلاصه میتوان مفهوم آن را بدین عبارت بیان نمود: «ولایت مدیریتی بر جامعهی اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزش های دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه... و رساندن آنان به کمال و تعالی در خور خویش، صورت میپذیرد.»[2] اما مسئلهی اساسی در این پژوهش کشف تفاوتها و شباهتهای نقش رئیس کشور در هر کدام از دو رژیم با یکدیگر است چراکه به دنبال پاسخ این مسئله، روشن میگردد که از بین دو رژیم مذکور کدام یک با نظریهی ولایت مطلقه فقیه بنیان گذار جمهوری اسلامی که تئوری اصلی ایشان در ایجاد نظام اسلامی است انطباق بیشتری داشته و همچنین ظرفیتهای هرکدام از دو رژیم سیاسی جهت اعمال حاکمیت رئیس کشور روشن میگردد.
در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ساختار رژیم سیاسی تعریف شده در قانون اساسی به رژیم پارلمانی شباهت بسیار زیادی داشت اما این ساختار معضلاتی ازجمله اختلافات شدید میان رئیس جمهور و نخست وزیر یا تبدیل رئیس جمهور به یک مقام تشریفاتی یا.. در کشور بوجود آورد که مسئولان عالی نظام را به فکر تغییر در رژیم سیاسی و تبدیل آن به رژیم نیمه ریاستی نیمه پارلمانی انداخت. احتمالا در صورتی که رژیم سیاسی کشور مجددا به همان شیوهی اولیه به رژیم پارلمانی تبدیل شود همان معضلات سابق به وقوع خواهد پیوست لذا باید بررسی نمود که آیا برای استقرار رژیم پارلمانی در جمهوری اسلامی ایران، منصب ریاست جمهوری ضرورت دارد یا بدون وجود چنین منصبی نیز امکان برقراری رژیم پارلمانی در ایران وجود دارد.
[1] . حشمت الله عاملی، رژیم های سیاسی، ص78
[2] . عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه (ولایت فقاهت و عدالت)، ص129-127