پیشرفت کشورها و بالندگی دانش در آنها مدیون کارکرد درست و شایستهی محیطهای علمی است که از دیرباز در قالب دارالعلم، مدرسه، دانشگاه و دانشکدهها شکل گرفته است. دانشگاهها محل تمرکز نخبگان جامعه و جویندگان دانشاند که با تضارب آراء و به کارگیری خرد بشری و تحلیل آسیب شناسانهی جامعهی خود و بلکه جهان، افق مطلوبتری را برای پیشرفت و زندگی بهتر، رقم میزنند.
در ایران نخستین گام برای تاسیس دانشگاه در مفهوم مدرن آن از سوی میرزا تقیخان امیرکبیر در قالب پیدایش دارالفنون برداشته شد. پس از مشروطه نیز نخستین بار، مجلس شورای ملی به تصویب قانون تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313 همت گماشت. فارغ از اهمیت دانشگاهها به شرح بالا رکن اصلی موجودیت آنها اشخاصی است که با عنوان «هیأت علمی»[1] به انجام وظایف آموزشی و پژوهشی پرداخته، دانشجویان را تعلیم داده و آنها را در انجام تکالیف درسی و فعالیتهای پژوهشی، یاری میدهند. در همهی دانشگاههای جهان[2]، مجموعه قواعدی با عناوین «قواعد رفتاری»[3]،«رهنمودها»[4]،«آیینهای انضباطی»[5] یا به تعبیر قوانین مربوطه در ایران، «مقررات انتظامی»[6] به منظور نظارت بر رفتار حرفهای اعضای هیات علمی، تصویب و به اجرا گذاشته شدهاند.
بند اول: تحلیل روابط حقوقی در دانشگاهها:
به طور کلی در یک دانشگاه دولتی، چهار نوع رابطهی حقوقی، میان آن نهاد و اشخاص فعال در آن، برقرار است:
نخست، دانشجویان که صرفاً از مزایا و محیط علمی، برخوردار شده و از آن جا فارغالتحصیل میشوند. آنان،مشمول مقررات انضباطی دانشجویی[7]میباشند.
دوم، کارمندان که عهدهدار وظایف اداری و اجرایی و موضوع قانون رسیدگی به تخلفات اداریاند.[8]
سوم، کارگران که وظایف خدماتی و پروژههای عمرانی را انجام میدهند ومشمول مقررات قانون کار[9]میباشند.
چهارم، اعضای هیأت علمی که محور فعالیتهای آموزشی و پژوهشی و نیز تصدی مدیریت دانشگاه در سطوح مختلف بوده و حسب دولتی یا خصوصی بودن دانشگاه محل خدمت خود، مشمول قوانین و مقررات خاصیاند:
اعضای هیأت علمی یک دانشگاه دولتی، اصولاً مشمول قانون و مقررات انتظامی اعضای هیأت علمی دانشگاهها و آییننامهی اجرایی آن میباشند[10] و همکاران آنها در یک دانشگاه نیمه خصوصی، مانند دانشگاه آزاد اسلامی، مشمول مقررات انتظامی خاصیاند که به تصویب هیأت امنای مربوطه رسیده و از سوی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، ابلاغ شدهاند. این مقررات در این پژوهش، بررسی میشوند.
اصولاً اعضای هیات علمی و کارمندان دانشگاه آزاد به دلیل ماهیت شبه خصوصی و غیردولتی آن دانشگاه، مشمول مقررات مندرج در قانون کار میباشند و هر نوع برخورد با آنان بایستی در چارچوب قانون کار، صورت پذیرد اما در عمل، اولیای امور با پیشنهاد یک الحاقیه به اساسنامهی آن دانشگاه، اشخاص یاد شده را از شمول قانون کار، خارج کردهاند.[11]
به طور کلی، دانشگاههای ایران به دو دسته، تقسیم میشوند؛ دانشگاههای دولتی، شامل دانشگاهها و موسسات آموزش عالی زیرمجموعهی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری[12] و نیز وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دانشگاههای غیردولتی، شامل دانشگاهی آزاد اسلامی[13] و سایر موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی[14] میشوند. دستهای از دانشگاههای ویژه، مانند جامعه المصفی العالمیه[15]، دانشگاه امام صادق (ع)[16]، دانشگاه علوم رضوی[17]، مدرسهی عالی مطهری[18]، دانشگاه علوم انسانی مفید[19]، موسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی[20] و... نیز در میانهی دانشگاههای دولتی و خصوصی به چشم میخورند که از نظر ساختار آموزشی و فرایندهای انتظامی، تابع قانون مقررات انتظامی اعضای هیات علمی دانشگاهها و موسسات آموزشی دولتیاند و در عین حال، از نظام درونسازمانی خاصی، پیروی میکنند. در واقع، دانشگاههای اخیر و حتی دانشگاه آزاد اسلامی از مصادیق موسسات غیرانتفاعی و تحت نظارت کلی دولت، شورای عالی انقلاب فرهنگی یا وزارتخانههای مربوطه میباشند. دانشگاهها و موسسات آموزش عالی وابسته به ساختار نیروهای مسلح از جمله، دانشگاه امام حسین (ع)[21]، دانشگاه افسری امام علی (ع)، دانشگاه نیروی انتظامی، دانشگاه بقیهالله (عج)، دانشگاه جنگ، دانشگاه علوم دریایی امام خمینی[22] و... با وجود آن که از نظر سلسله مراتب فرماندهی و مدیریت نظامی، تابع آن نیروها میباشند، از نظر مقررات آموزشی، استخدامی و نیز تعقیب انتظامی اعضای هیات علمی، از مقررات انتظامی حاکم بر سایر دانشگاههای دولتی، پیروی میکنند. پرسشی که در مورد اعضای هیات علمی دانشگاهها و موسسات علمی در نیروهای مسلح به ذهن میآید آن که آیا شمول قانون مقررات انتظامی اعضای هیات علمی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی به موازات آییننامهی انضباطی نیروهای مسلح بر اشخاص دستهی نخست به عمل میآید؟ در پاسخ باید گفت: در قوانین و مقررات نیروهای مسلح، دو رستهی متمایز نظامی و اداری، وجود دارند و در شمول آییننامهی انضباطی یاد شده بر دو رستهی بالا تردیدی نیست اما شمول آن بر رفتار حرفهای اعضای هیات علمی مربوطه در دانشگاهها و موسسات علمی نیروهای مسلح، محل تامل است؛ زیرا در این محیطها بیشتر، شخصیت علمی و دانشگاهی آنان بر وجههی نظامیشان، غلبه دارد، مگر آن که یک عضو هیات علمی در عین تصدی وظایف آموزشی و پژوهشی به سِمتهای نظامی نیز اشتغال داشته باشد که در این صورت، شمول آییننامهی انضباطی بر رفتار صِرف نظامی وی، توجیه منطقی دارد.
بند دوم: فلسفهی تعقیب انتظامی اعضای هیأت علمی:
از آن جا که پاسداری از حیثیت شغلی- حرفهای و سازمانی دانشگاه و در فضای پس از انقلاب اسلامی، تضمین اجرای موازین شرعی در محیط آن، لازم شمرده شده و با توجه به ایدئولوژیک بودن نظام سیاسی حاضرو ضرورت پیوستگی میان رفتار اعضای هیأت علمی با سیاستهای حاکم و لزوم تحقق فرمانهای مقام رهبری در دانشگاهها و نیز جلوگیری از تبدیل دانشگاه به پناهگاه مخالفان ساختار سیاسی- مذهبی نظام، تعقیب انتظامی اعضای هیأت علمی دانشگاهها نخستین بار در سال 1365 پس از پایان دورهی تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی و بازگشایی آنها تدوین، تصویب و به اجرا گذاشته شد.[23] این سیاستها در دانشگاه آزاد نیز، مُجری میباشند. ایدئولوژیک بودن نظام، نحوهی تعقیب انتظامی اعضای هیات علمی و مبانی این تعقیب را از دیگر نظام های تعقیب انتظامی در برخی کشورهای دیگر، متمایز میسازد؛ بدین معنا که همگرایی با نظام سیاسی و عدم ارتکاب فعل و ترک فعلهای مغایر با آرمانهای آن و نیز پایبندی به موازین شرعی اعلام شده در کشور، در کنار حفظ شان عضو هیات علمی و دانشگاه از مهمترین اهداف این تعقیب انتظامی است، در حالی که در کشورهای پیشرفته و عموماً سکولار، نظام سیاسی و انگارههای مذهبی در محیطهای علمی، دخالت چندانی ندارند. به طور کلی پس از انقلاب فرهنگی، دانشگاهها در ایران با رویکرد انقباضیِ مشروط به همگرایی با نظام سیاسی و انگارههای مذهبی رسمی، امکان فعالیت یافتهاند. اعضای هیات علمی نیز منوط به رعایت این الزامات به محیط دانشگاهها وارد میشوند و در صورت کشف مغایرت عقاید و اعمال آنها با خط قرمزهای سیاسی و مذهبی، تعقیب انتظامی به موازات امکان رسیدگی قضایی در مورد آنها محتمل است. به طور کلی، رسیدگیهای انتظامی از حیث امکان تعرض به حقوق صنفی اعضای هیأت علمی از این رو، از منظر مبانی حقوق بشری اهمیت دارد که:
اولاً: مراعات اصول دادرسی منصفانه باعث غنای رسیدگیها و نهایتاً صیانت از حقوق اولیهی انسانی و نیز حرفهای اعضای هیأت علمی است.
ثانیاً: رسیدگیهای انتظامی، اصولاً برگرفته از رسیدگیهای قضایی بوده و مبنای رسیدگیها، نوع و نیز نتایج مترتب بر آنها میتواند حقوق اولیهی انسانی و حرفهای اعضای هیأت علمی را تحتالشعاع قرار دهد. بنابراین بارقههایی از آرمانهای حقوق بشری در فرآیند رسیدگیها دیده میشود.
بند سوم: اهداف پژوهش:
در نوشتار حاضر اگرچه مقایسهی دانشگاههای دولتی و دانشگاه آزاد اسلامی به دلیل تفاوت ماهیت حقوقی آنها و تمایز از حیث دولتی و شبه خصوصی بودن و نیز مرزبندیهای دیگرتا حدی معالفارق است؛ اما به دلیل آن که این دو نوع ازدانشگاهها بیشترین جمعیت اعضای هیات علمی را در خود، جای داده و میلیونها نفر از دانشجویان کشور را تحت پوشش خدمات خود، قرار میدهند بایستی از منظر بایستههای نظام تعقیب انتظامی اعضای هیات علمی، بررسی شوند. هدف از پژوهش حاضر، آسیبشناسی قوانین و مقررات جاری در این حوزه و در عین حال، گزارشی توصیفی از آنها به منظور دستیابی به استانداردهای لازم و تضمین بهتر موازین دادرسی منصفانه در ساز و کار تعقیب یک عضو هیأت علمی است.
بند چهارم: مشکلات پژوهش:
در مورد موضوح حاضر، هیچ منبعی علمی، اعم از کتاب، مقاله یا پایاننامه دربارهی موضوع به جز سه پایاننامه در دسترس نبوده که یکی به بیان توصیفی قوانین و مقررات انتظامی اعضای هیات علمی، آن هم صرفاً در دانشگاههای دولتی پرداخته[24] و دیگری بر جبران خسارت نسبت به رسیدگیهای انتظامی مربوطه، تمرکز کرده بود[25] و آخری از منظر کیفری، جرایم اعضای هیات علمی، کارمندان و دانشجویان دانشگاه آزاد را مورد تحلیل قرار داده است.[26] از مشکلات این پژوهش در کنار فقدان نسبی منابع مربوطه، عدم دسترسی متناسب نویسنده به متن آرای صادره میباشد. آرای یاد شده با وجود لزوم محرمانه بودن برای حفظ کرامت محکومٌعلیهم مربوطه نباید بر پژوهشگران پوشیده باشند؛ زیرا نقد و تحلیل آنها ضمن تامین استواری مبانی و نوع استنادات و نتایج مربوطه، باعث میشود که کاستیهای آن آرا و احیاناً نقض حقوق شهروندی و حرفهای اعضای هیأت علمی را برملا کرده و راهی برای موارد تجدیدنظر و جبران خسارتهای وارده، فراروی متهم بگشاید. با وجود آن که در آییننامهی اجرایی قانون مقررات انتظامی...، بخش مهمی از تخلفات – به شرح پیش رو – در صلاحیت دادگاههای قضایی است، به دلیل تصدی دادگاه انقلاب در تعقیب برخی از این جرایم، دسترسی به آراء این دسته از دادگاهها نیز به خاطر رویکرد انقباضی موجود در رسیدگیها و غیرعلنی بودن محاکمات، امکانپذیر نمیباشد. بنابراین همچنان حجم وسیعی از آرای انتظامی علیه دانشگاهها صادره از سوی هیأتها یا دادگاههای عمومی و ویژه از سوی پژوهشگران، دست نیافتنیاند. این مشکل میتواند علاوه بر آن که پژوهش در این عرصه را دشوار میسازد، امکان تعرض به حقوق متهم مربوطه را تسهیل نماید.
صاحب این قلم کوشیده که با ارج گذاشتن به زحمات پژوهشگران یاد شده و استفاده از یافتههای آنان، به تحلیل قوانین و مقررات انتظامی موجود در پرتو موازین دادرسی منصفانه در کنار استفاده از معدود آرای مربوطه در برخی دانشگاهها به آسیبشناسی در این حوزه، دست بزند. بدیهی است، این کار، ضمن جنبهی فنی و تأثیرگذاری در رفع برخی از کاستیها در فرایندهای انتظامی در وزارت علوم و نیز دانشگاه آزاد، بُعد حقوق بشری نیز دارد؛ با این توضیح که رعایت حقوق متهمان در رسیدگیهای انتظامی مربوطه میتواند مراعات کلی حقوق بشر را تقویت کرده و حقوق حرفهای بخشی از نخبگان جامعه را تضمین کند؛ همچنان که جنبهی پیشگیری داشته و از بیعدالتیها و اعتراضات در فضای دانشگاهها جلوگیری کرده و نهایتاً حیثیت اعضای هیأت علمی و کرامت آنان را پاس دارد.
بند پنجم: سؤالها و فرضیهها:
سؤالهای پژوهش حاضر به شرح زیر میباشد:
الف) پرسش اصلی تحقیق: آیا قوانین و مقررات ناظر به رسیدگیهای انتظامی اعضای هیأت علمی دانشگاهها در ایران با موازین دادرسی منصفانه سازگارند؟
ب) پرسشهای فرعی تحقیق:
1- آیا تمایز شخصیت حقوقی دانشگاههای دولتی از دانشگاه آزاد در سطح بهرهمندی اعضای هیات علمی آنها از موازین دادرسی منصفانه موثر است؟
2- آیا جبرانهای قضایی برای اعضای هیات علمی در دو دانشگاه از سطح یکسانی برخوردارند؟
فرضیهها نیز به شرح زیر میباشند:
1- رسیدگیهای انتظامی اعضای هیات علمی دانشگاهها در ایران با موازین دادرسی منصفانه، سازگار نیست.
2- تفاوت شخصیت حقوقی دانشگاههای دولتی و آزاد، تأثیری در سطح بهرهمندی از موازین دادرسی منصفانه در رسیدگی انتظامی آنها ندارد.
3- جبرانهای قضایی در رسیدگی انتظامی اعضای هیات علمی دانشگاههای دولتی به مراتب بیشتر از موارد مشابه در دانشگاه آزاد است.
بند ششم: ساختار پژوهش:
پژوهش حاضر، از دو فصل تشکیل شده است؛
در فصل نخست به بیان مبانی و کلیات پرداخته میشود که در ضمن آن، مفهوم دادرسی منصفانه و ارکان و عناصر آن در مراحل مختلف محاکمه، بیان شدهاند؛ اگر چه برخی از این عناصر بیشتر در مورد رسیدگیهای کیفری، مصداق دارند اما در اجرای تفسیر دادگاه اروپایی حقوق بشر از مادهی 10 کنوانسیون اروپایی مربوطه، مبنی بر«ضرورت رعایت موازین دادرسی منصفانه در رسیدگیهای اداری و شبه قضایی به موازات رسیدگیهای کیفری» به نظر میرسد که شناخت ارکان دادرسی منصفانه و اِعمال آنها در رسیدگیهای اداری در این جا رسیدگیهای انتظامی در بخش دانشگاه دولتی و دانشگاه آزاد، الزامی است. علاوه بر آن، اشاره به برخی از ارکان دادرسی منصفانه، مانند حق سکوت و منع شکنجه به دلیل تصدی مرجع قضایی در رسیدگی به پارهای از تخلفات انتظامی، لازم است.
شاید فضای حاکم بر اصول رسیدگی منصفانه در این پژوهش، بیشتر کیفری بنماید؛ این امر بدین خاطر است که:
اولاً فضای کلی ادبیات حقوقی در این حوزه، به دلیل اهمیت رسیدگیهای کیفری، استوار بر مفاهیم، واژهها و برداشتهای کیفری است.
ثانیاً قانونگذار در ضمن پرداختن به روند رسیدگیهای اداری، انضباطی یا انتظامیِ معمول در مراجع شبه قضایی از ادبیات یاد شده، استفاده کرده و واژگانی مانند «متهم»، «اتهام»، «برائت» و حتی در پارهای از قوانین، «کیفرخواست» و ... را به کار برده است. علاوه بر آن، با وجود تصریح هیات عمومی دیوان عدالت اداری به لزوم رعایت اصول دادرسی منصفانه در بخش اداری کشور[27]، ادبیات حقوقی مربوط بیشتر بر رسیدگیهای کیفری، متمرکز است.
در فصل دوم با تحلیل مبانی، فرآیندها و مراتب رسیدگی انتظامی در دانشگاههای دولتی و آزاد، تلاش شده که ضمن نگاه توصیفی به سیاست قانونگذار و نیز تصمیمات شورای عالی انقلاب فرهنگی به ترتیب در مورد دانشگاههای دولتی و آزاد، نوعی مطالعهی آسیبشناختی به عمل آید که از رهگذر آن، وجود یا عدم وجود این حقها در مراحل رسیدگیها و بیان نسبت این مقرراتبا موازین دادرسی منصفانه به عمل میآید.
نوشتار پیش رو، متن اصلاح و روزآمد شدهی پایاننامهی سرکار خانم سحر اسکندری آلوقره در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز در سال 1393 با عنوان «رسیدگی انتظامی اعضای هیات علمی دانشگاههای دولتی و آزاد در پرتو اصول دادرسی منصفانه» به راهنمایی اینجانب است که آن را مورد بازنگری ساختاری و ماهوی، قرار داده و مطالب تازهای نیز به آن افزودهام.
بر خود لازم میدانم که از زحمات و همدلی همکاران ارجمندم دکتر کوروش استوارسنگری و دکتر محسن ظریفکارفرد- استادیاران دانشگاه آزاد اسلامی شیراز- به ترتیب به عنوان استادان مشاور و داور آن پایاننامه، دکتر سیرالله مرادی، استادیار حقوق بینالملل دانشگاه شهرکرد به خاطر ارائهی چند رای انتظامی مربوط به آن دانشگاه، دکتر یوسف فرزانه، استادیار بازنشستهی حقوق بینالملل دانشگاه امام حسین (ع)، دکتر مهدی هداوند، استادیار حقوق عمومی دانشگاه ارشاد و دکتر محمد یکرنگی، استادیار حقوق جزا و جرمشناسی دانشگاه تهران، صمیمانه سپاسگزاری کنم.
این پژوهش، با لحاظ ساختار و محتوای آن، گامی نخستین در این حوزه است و البته، گامهای نخست، عاری از کاستیها نیستند؛ از این رو، از همهی کارشناسان، اعضای هیاتهای انتظامی، روسای دانشگاهها و نیز عموم پژوهشگران، درخواست میشود که کاستیهای آن را به نویسنده، گوشزد فرمایند.