- تحليل رويكردهاو تحولات مديريت شركتهاي سهامي(عام)
2-نظريات و مدلهاي مختلف مديريت در شركتهاي سهامي
3- تحولات مديريت در شركتهاي سهاميايران
4-ضرورت ايجاد تعادل در اختيارات مديران
5- شفافيت مالي و اطلاع رساني
6- تكليف مديران به شفاف سازي و اطلاع رساني
7- ظهور مديران مستقل و غيراجرايي
8- تقويت ساختارهاي شركت
9- ايجاد تعادل از طريق ضمانت اجراي حقوقي
کتاب حاضر برگرفته از رساله دکتری اینجانب در رشته حقوق خصوصی است که تحت راهنمایی استاد ارجمند جناب دکتر باریکلو در اردیبهشت سال 93 در دانشگاه تهران مورد دفاع قرار گرفته است. لازم به ذکر است مطالعات مربوطه از سال 89 آغاز و تا اواخرسال 92 بطول انجامیده است.
الف : ضرورت و بیان مساله
تا پیش از اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، شرکتهای خصوصی در اقتصاد و حقوق ایران مسأله با اهمیتی محسوب نمیشدند؛ زیرا عمده فعالیتهای اقتصادی، صنعتی و خدماتی در اختیار بخش عمومی و دولتی بود. فعالیت بخش خصوصی عمدتاً از طریق اشخاص حقیقی صورت میگرفت و اشخاص حقوقی نیز غالباً در چارچوب شرکتهای تجاری اشخاص که تفکیکی میان صاحبان سرمایه و مدیریت وجود نداشت (صاحب سرمایه مدیر شرکت نیز بود)، انجام میگرفت. از این روی اجرای آن بخش از قانون تجارت که مربوط به شرکتهای سهامی عام بود کاربرد کمی در سطح فعالیت اقتصادی داشت. این وضعیت با واگذاری شرکتهای بزرگ دولتی مثل شرکتهای بیمهیی، بانکها و مؤسسات صنعتی نظیر شرکتهای پتروشیمی، مخابراتی و شرکتهای حوزه انرژی از یک طرف و تکلیف قانونی مبنی بر اداره شدن آنها در قالب شرکتهای سهامی عام متحول شده است. با توجه به گستردگی پیکره شرکتهای مذکور و مسایل پیرامونی آن؛ بازنگری قواعد سازمان دهنده اختیارات ارکان شرکت، به ویژه رکن مدیریت و همچنین مسوولیت مدیران در قبال اختیارات، یکی از مباحث اصلی حقوق تجارت ایران امروز است. نادیده انگاشتن چنین امر مهمی آثار زیانباری اولاً به شرکتهای تجاری و در وهله دوم به اقتصاد کشور به بار میآورد. چنانچه حدود منطقی که متضمن تدارک فضایی مناسب برای اجرای وظایف مدیریت در رسیدن به اهداف شرکت که اهداف صاحبان سهام نیز است از یکسو و کنترل مناسب ارگانهای نظارتی شرکت از سوی دیگر فراهم نشود؛ ناکارآمدی شرکت امری محتمل است و صاحبان سرمایه ناگزیرند سرمایه خود را از شرکت خارج نمایند و در فرض بدتر، شرکتها با ورشکستگی مواجه خواهند شد.
نگارنده بر این نظر است که قواعد مندرج در قانون تجارت ایران برای تحقق و ساماندهی مناسب شرکتها علی الاخصوص در موضوع حدود اختیارات و مسوولیتهای مدیران با نقصانهای جدی مواجه است و سازوکارهای مربوطه عموماً کارآیی خود را در قبال تحولات اقتصادی و اجتماعی از دست دادهاند. موضوع دوم اینکه مطالعات و منابع علمی کشور عموماً در تبیین مسایل کلی قانون تجارت است که به هیچ وجه کافی به نظر نمیرسد. محور عمده منابع در تشریح ارتباط شرکت با اشخاص ثالث است در حالیکه موضوع اساسی چگونگی ساماندهی روابط درونی شرکت، مورد غفلت واقع شده است. با وصف مذکور پرداختن به موضوعاتی که بتواند راهگشای مسایل پیچیده سازکارهای اداره و مدیریت شرکتها باشد موجه و ضروری است.
موضوع محوری این کتاب، تحلیل روابط ساختارهای مدیریت شرکت سهامیعام است. در منابع حقوقی سابق عمده توجهات و مباحث در خصوص مدیریت برگشت به نامتعادل بودن اختیارات و امتیازات سهامداران اکثریت و اقلیت در اداره و نظارت بر امور شرکت بود اما در حال حاضر نه تنها این معضل حل نشده بلکه چالش نوین دیگری نیز طی چند دهه اخیر شکل گرفته است. اخیراً قوانین تجارت به دنبال تحقق اهداف صنعتی و اجتماعی ناشی از فعالیت شرکتها هستند. به ترتیبی که حمایت دولت و قانون به تضمین اختیارات مدیران انتخابی است و اختیارات لازم برای تضمین قدرت مدیران فراهم شده است. در این راستا نظام سلسله مراتبی در اختیارات حاکم بر شرکتهای سهامی ایجاد شده است. سلسله مراتب اختیار منجر به محول نمودن مدیریت شرکت به یک یا چند نفر که معرف منافع تمامیسهامداران است، میشود. در قبال این واگذاری اختیار اداره شرکت به یک یا چند نفر، مسأله پاسخگویی و مسوولیت مدیران در مقابل سهامداران مطرح میشود. از این پس عملاً دو گانگی در ماهیت اختیارات شرکت، موضوعیت مییابد.
این دوگانگی حول محور اختیار مدیریت (وجود اختیارات در دست مدیر یا مدیران) و اختیار نظارت بر قدرت مدیران (خصوصاً از سوی سهامداران) شکل میگیرد. بنابراین در سازماندهی مطلوب شرکت باید به دنبال برقراری حالت تعادل در درون شرکت بود و از این روی ایجاد تعادل و توازن در اختیارات امری اجتناب ناپذیر برای تحقق منافع تمامیسهامداران میباشد. همچنین باید گفت که در این سیستم صحبت از یک قدرت و قدرتی دیگر به عنوان وزنه مقابل مطرح میشود. نهایتاً برقراری تعادل در یک سیستم مبتنی بر سلسله مراتب اختیارات تنها با تضمین کارآیی وزنه معادل (مقابل) ممکن میباشد. بر حسب تجربه میتوان گفت که اصل حاکم بر شکلگیری شرکت ماهیتی ضد تعادلی دارد چراکه عموماً به حمایت از مدیریت واحد میپردازد. بدین لحاظ برای حفظ تعادل ضروری است تا ابزارهای نظارتی و ضمانتهای قدرت مقابل برای کنترل مدیریت، کارآیی لازم داشته باشند.
خطر واقعی که بواسطه وجود این عدم تعادل در اختیارات، در بازارهای مالی بوجود میآید بکارگیری شیوههای مخفیانه و نادرستی است که از سوی مدیران شرکتها بکار گرفته میشود که در نهایت منجر به بروز رسواییهای مالی گسترده میشود. افزایش روز افزون آشفتگیها و ورشکستگیهای مالی و پروندههای فساد مالی شرکتها بیانگر ضعفهای نظام حقوقی مدیریت و نظارت بر شرکتها است. بروز ورشکستگیها و مفاسد مالی شرکتها حکایت از آن دارد که در موارد معدودی سهامداران گروه اقلیت، حضور مؤثر در اداره شرکت دارند و از طرف دیگر مسوولیتهای حقوقی چندانی بر عهده رؤسای این شرکتها نهاده نشده است.
بروز عدم توازن اختیارات، نتایج بغرنجی را فراهم آورده است که به شدت نظام مقررات گذاری بازارهای مالی و شرکتهای سهامیرا به چالش کشیده است. این چالش با رشد فرایند جهانی سازی معاملات و ادغام شرکتهای بزرگ در سطح بینالمللی تقویت شده شده است. بنابراین تغییر در مقررات حاکم بر حقوق شرکتهای سهامیعام در زمینه مدیریت و اختیارات مدیران و ایجاد تعادل در این اختیارات به یک مقوله مشترک جهانی مبدل شده است. این امر اثر خود را بر حقوق شرکتهای سهامیفرانسه از اواسط دهه 90 میلادی گذاشته و قانونگذار فرانسوی آن را به مثابه سکوی پرشی برای انجام اصلاحات نیز بکار گرفته است. برای انجام این اصلاحات قانونگذار فرانسوی به سمت برقراری اصولی با منشاء کامن لایی هدایت شده است. در واقع هدف از انجام این اصلاحات در حقوق فرانسه حرکت از مرحله گذار شرکتهای فرانسوی برای عبور از یک سیستم بسته و غیر شفاف و رسیدن به یک سیستم شفاف و پاسخگو در قبال نیازهای مشروع و به حق تمامیذینعان شرکت اعم از سهامداران، سرمایهگذاران و نیز کارکنان و حفظ منافع عمومیاست. مسایل مطرح شده با گسترش فعالیت شرکتهای سهامیدر ایران نیز بروز یافته که نمونهیی از آن پرونده فساد بزرگ بانکی است که اضلاع سه گانه آن شرکتهایی بودند که در قالب شرکت سهامیاداره و مدیریت میشدند.
پرسش اصلی کتاب این است که سازوکارهای اصلی و بنیادین حقوقی که برای برقراری و ایجاد تعادل اختیارات مدیریت از گذشته در دو نظام حقوقی ایران و فرانسه بکار گرفته شدهاند با چه تحولاتی مواجه شدهاند، دامنه تغییرات آنها چه بوده است و عوامل مؤثر بر این تحولات کدامند؟
ب : پیشینه تحقیق و علل مطالعه تطبیقی دو کشور فرانسه و ایران :
در خصوص اینکه علت انتخاب مطالعه تطبیقی نظام حقوقی ایران با فرانسه چه بوده است و به تعبیر دیگر چرا نظام حقوقی فرانسه جهت تطبیق با حقوق موضوعه ایران انتخاب شده است. باید گفت نظام حقوقی ایران اساساً مبتنی بر قانون نوشته است، بنابراین مهمترین تحولاتی که میتواند در حوزه حقوق تجارت صورت بگیرد باید از مجرای اصلاح قوانین و مقررات باشد. شکی وجود ندارد که آخرین تحولات قانونی در حوزه حقوق شرکتهای سهامیکه در سال 1347 تصویب شده غالباً ترجمه موادی از قانون 24 ژوئیه 1966 فرانسه است یا لااقل ملهم از آن میباشد و حتی تغییراتی که در لایحه اخیر به تصویب رسیده و البته هنوز به سرانجام نهایی نرسیده است. ( مصوبه مجلس در سال 1391 به شورای نگهبان ارسال گردیده و پس از اعلام مغایرتها به مجلس اعاده شده است) از مؤلفهها، قالبها و مفاهیم قانون قبلی دور نشده و در اکثر موارد بخصوص در بحث اداره شرکتهای سهامیو مدیریت آن عین مواد قبلی مورد تصویب قرار گرفته است. از این روی بهرهگیری از الگوها و ساختارهای حقوق کشور فرانسه و استفاده از تجربیات این کشور برای بومیسازی و ایجاد تغییرات همسو با تأمین منافع عمومیمناسبتر از الگوی کامنلایی است. طبیعی است که نظام حقوقی فرانسه که عضو نظام حقوقی اتحادیه اروپا است نمیتواند از تغییرات پیرامون خود مصون بماند. به ویژه در دو دهه اخیر که بسیاری از راهکارها و نهادهای حقوقی که در سطح اتحادیه اروپا و ملهم از حقوق کامن لایی است به ادبیات مشترک حقوق شرکتهای کشورهای عضو اتحادیه اروپا تبدیل شده و وارد نظام حقوقی فرانسه نیز گردیده است. از این روی نوع مواجه و نحوه استفاده از نهادهای حقوقی جدید در حوزه حقوق شرکتها در فرانسه در زمینه مدیریت شرکتها و سازوکارهای ایجاد تعادل در این اختیارات میتواند در ارایه و ترسیم راهکارها در نظام حقوقی ایران مفید باشد. در کنار این دلایل لازم به ذکر است که عمده تحقیقات دهه اخیر در حوزه حقوق شرکتها در ایران با استفاده از منابع انگلیسی و مطالعات تطبیقی در این زمینه با نظام حقوق کامن لایی صورت گرفته، از این روی در این کتاب ضرورت داشت که از مقایسه تکراری خودداری شود و مطالعه تطبیقی نوینی مطرح شود.
در خصوص پیشینه کارهای تحقیقاتی انجام شده پیرامون موضوع این تحقیق باید گفت پس از تصویب قانون 1966 فرانسه و به دنبال آن لایحه اصلاحی قانون تجارت در سال 1347 ایران، کارها و مطالعات تطبیقی معدودی در حقوق ایران و فرانسه صورت گرفته است که میتوان به مهمترین آن که رساله دکتری آقای سیروس مشکی است اشاره کرد (سال 1358). علاوه بر آن میتوان به رساله دکتری آقای غلامعلی اعظمیاشاره کرد که در سال 1353 تحت عنوان "سهم در شرکتهای سهامی" مطالبی در خصوص حقوق صاحبان سهام بیان نمودهاند و بطور غیر مستقیم نیز مباحث تطبیقی حقوق ایران و فرانسه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. به جرأت میتوان گفت که از دهه شصت شمسی در ادبیات حقوق تجارت ایران به خصوص در حوزه حقوق حاکم بر سازوکارهای مدیریت شرکتهای سهامی مطالعه تطبیقی ایران و فرانسه صورت نگرفته و در پارهیی از کارهای تألیفی نیز جزء تکرار ادبیات پیشینیان، منابع قابل توجهی مشاهده نمیشود. با این وصف تحولات چهل ساله قانونگذاری فرانسه در حقوق شرکتها در ادبیات ایران مغفول مانده است که در این کتاب سعی شده حول موضوعات اصلی کتاب، سیر تحولات و تغییرات مدیریت شرکتها در حقوق فرانسه و ایران مطرح و مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
ج : ساختار کتاب :
کتاب پیشروی در دو فصل تنظیم شده است. در فصل اول تحت عنوان "مدیریت و ضرورت تعادل اختیارات در شرکتهای سهامیعام " لازم بود که برای تبیین سازوکارهای حقوقی تعادل اختیارات ابتداً نامتعادل بودن اختیارات مدیران و ناظران و سایر ارکان شرکت سهامیبیان گردد تا بر اساس نقصانهایی که در سازماندهی اداره شرکتها تبیین میشود راهکارهای حقوقی ایجاد تعادل در اختیارات مدیریت در فصل دوم مطرح شوند. از این روی در مبحث اول بدواً تحولات نظری و ساختاری مدیریت در حوزه شرکتهای سهامیمطرح شده است. در مبحث دوم اختیارات نامتوازن مدیران در اداره و مدیریت شرکت و علل آن مورد بررسی قرار گرفته است. در این مبحث بر اساس متون قانونی، رویه قضایی و رویه عملی شرکتها ضعف و کاستی موجود در نهادهایی که میبایست مدیران شرکت را کنترل و منافع شرکت را تضمین کنند مورد بحث قرار گرفته است. شاهد تأیید کننده این نقصانها این بوده که از اواسط دهه هشتاد میلادی در کشورهایی که سابقه طولانی در زمینه نهادهای حقوقی حاکم بر شرکتها دارند، قانونگذاران شروع به ایجاد اصلاحات گسترده در سازوکارهای اداره شرکتها نمودهاند. بدین جهت در مبحث سوم رویکردها و اصول تعادلی جدید در اصلاح ساختارهای شرکت مورد بررسی قرار گرفتهاند تا شرایط برای طرح موضوع اصلی کتاب؛ یعنی سازوکارهای حقوقی مهمیکه میتوانند تعادل از دست رفته اختیارات را تا حدودی اصلاح نمایند، مطرح شود.
با نگرش حاصل از فصل اول، فصل دوم کتاب که فصل کاربردی کتاب است در سه محور اصلی، راهکارهای حقوقی برای برقراری تعادل مورد بحث قرار گرفته است. طبیعی است که سازوکارهای انتخاب شده در این کتاب ملهم از حقوق فرانسه است زیرا نظام حقوقی این کشور چندین دهه است که رسماً ضرورت پرداختن به اقدامات اصلاحی و ابداع سازوکارهای نوین را در دستور کار خود داده است، در ایران نیز از دهه هشتاد شمسی قانونگذار اقداماتی جهت اصلاح برخی سازوکارها بعمل آورده است که ضرورت مطالعه در خصوص این قوانین و مقررات را نمایان میسازد.