1- مفهوم شناسي مسئوليت و گونه شناسي رسانه
2- چگونگي نظامدهي مسئوليت كيفري در رسانه هاي الكترونيكي
3- پاسخ هاي قوه مقننه به جرايم و تخلفات رسانه هاي الكترونيكي
4- مباني و پيشينه شناسي رسانهها
5- تسهيل بزهكاري و بزه ديدگي در كودكان با توسل به رسانهها
6- نقش رسانههاي ديداري در بستر سازي بزهكاري و بزه ديدگي در كودكان
7- نظام دهي مسئوليت كيفري در نشريات الكترونيكي
8- اثر شناسي رسانههاي ارتباط جمعي و گروهي
9- كاركردهاي تلويزيون و تأثير آن بركودكان
10-..
بسیاری از دانش پژوهان، متفکران و مصلحان اجتماعی، عصر حاضر را با نامهای متفاوتی چون عصرتکنیک، عصر ارتباطات، دهکده جهانی و رهبری از راه دور نامیدهاند. البته رهبری از راه دور نه تنها در مورد ماهوارهها و فضاپیماها صادق است، بلکه هدایت از مسافت دور به وسیله رسانههای دیداری در مورد انسان نیزصدق میکند. تا قرن بیستم رهبری و ارشاد انسان براساس ارتباط بود، درصورتی که در حال حاضر ارتباطات یک طرفه و از راه دور صورت میگیرد به طوری که بین شنونده و گوینده یا بهتر بگوییم بین مؤثر و متأثر به طور نسبی فاصله زیادی وجود دارد. برخی معتقدند رسانههای دیداری دارای چنان قدرتی هستند که میتوانند نسلی تازه را در تاریخ بشر به وجود آورند، نسلی که با نسلهای پیشین متفاوت است. تحقیقات انجام شده در شهر تهران حاکی از آن است که بیشتر تماشاگران این رسانهها کودکان زیر 15سال و بعد از آن بانوان خانه دار و سپس جوانان بالای 15 سال هستند. امروزه بررسی اثرات این وسایل از پیچیدهترین مباحث انحرافات اجتماعی است. به همین دلیل جامعه شناسان در صحت نتایج و پژوهشهایی از این قبیل تردید نشان میدهند. البته به خاطر تأثیر انکارناپذیر رسانههای دیداری در آموزش فرهنگسازی، القاء عقیده و غیره در زمینه اثر این وسایل در رفتار انسان تحقیقاتی به عمل آمده است، هر چند تحقیقاتی که بتواند اثرات تلویزیون، سینما، بازیهای رایانهای و ماهواره را در انحراف و بزهکاری و بزهدیدگی کودکان در کشور ثابت کند بسیار اندک است.
كودكان ما امروزه در خانه اي پا به دنيا میگذارند كه رسانههای دیداری در آن به طور ميانگين هفت تا هشت ساعت در روز روشن است و کودکان ديگر بيش از آنكه از مادربزرگها داستان و از پدربزرگها خاطره بشنوند اين رسانهها هستند كه داستانهاي مربوط به انسانها، زندگي و ارزشهاي آن را براي ایشان بيان میكنند.
رسانههای دیداری، امروزه به عنوان عموميترين و پرمخاطبترين رسانه جمعي، سهم عمدهاي در آموزش و تأثيرگذاري مستقيم و غير مستقيم بر فرهنگ و روح و روان جمعي دارند. تأثير پذيري اكثريت خاموش جامعه از تلويزيون، ماهواره و دیگر رسانههای دیداری بسياري از اوقات فراغت كشورهاي جهان سوم را با بحران فرهنگي روبرو كرده است به طوری که رسانههای دیداری هر روز تسلط بيشتري میيابند و بايد نگران آثار مخرب این برنامهها بر كودكان و خانوادههاي خود باشيم. اين حق ماست و میبايستي عكسالعمل نشان دهيم، اگر چه این رسانهها في نفسه مطرود نيستند؛ اما برنامههای آنها در مجموع زيانبار بودهاند. در غرب به نوعي و در شرق به شكلي ديگر خطر این گونه برنامههاي مخرب و منحط احساس ميشود.
متأسفانه ما فرزندانمان را با این رسانهها تربيت میكنيم، وقتي میخواهيم آنان را ساكت كنيم براي آنان تلويزيون روشن میكنيم و يا آنان را به تماشاي برنامههايي كه خودمان هم نميدانيم چه هستند دعوت میكنيم. خودمان هم عادت كردهايم به آنچه پخش میشود فقط خيره شويم و نگاه كنيم. بشر با توليد، نيازمند به شناخت دنياي اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحيه مدني میتواند به صورتي سالم و سازنده انجام گيرد، اما به نظر میرسد رسانههای دیداری يك مانع اصلي بر سر راه رسيدن به دنياي بهتر است. بنابراین ما بايستي از آثار سوء اين جعبههای جادويي آگاه شويم و در ارتباط با آنها مسؤليت خود را بپذيريم.
رسانههای دیداری میتوانند داراي اثرات كاملاً مخرب باشند یا به صورت ابزار مفيدي در خدمت تعليم و تربيت در آيند، ولي برای رسیدن به این هدف مفید باید هزینه و نظارت بسیار جدی انجام گیرد. البته ساخت برنامههاي با ارزش وقت بيشتر و تخصص بالاتري لازم دارد. البته نميتوان كودكان را براي زماني كه در مقابل این رسانهها صرف میكنند سرزنش كرد و اينكه آنها تقصيري ندارند كه اطلاعات را به صورت دگرگون شده دريافت کنند.
جان كندري میگويد: قرار نيست كه تلويزيون از بين برود. از سويي خيلي كم احتمال دارد كه تلويزيون فضاي مناسبي را براي اجتماعي كردن كودكان ايجاد كند.
در گذشته كودكان ناظر فعاليت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طي يك نسل به آنان آموخته بود الگويي براي نسل آينده میشد. اما اكنون بايد دريابيم كه كودكان از محيط اطراف خود چه چيزهايي را فرا میگيرند؟ عواملي كه محيط اطراف آنان را میسازد چه نام دارد؟ و رسانه دیداری به عنوان يكي از اين عوامل چه نقشی ایفاء میكند و چه بايد بكند؟
انگيزه كودكان از نشستن در پاي رسانههای دیداری با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان براي سرگرمي به تماشاي این رسانهها میپردازند، ولي كودكان ضمن اينكه طالب سرگرمي هستند غالباً براي فهميدن دنياي اطراف به رسانههای دیداری مینگرند. بزرگترها معمولاً اهميت كمتري براي رسانهها قايل هستند و به آن با يك ساده باوري آگاهانه نگاه میكنند. تبليغات این رسانهها روي شخصيت كودكان، باورهاي كودكان و اعمال كودكان به شدت مؤثر میافتد. معمولاً كودكان از دو سالگي تماشاي فيلمهاي كارتوني را شروع و تقريباً در 6 سالگي به تماشاي تلويزيون و برنامههای کارتونی ماهواره که سرشار از انحرافات است عادت میكنند. يعني قبل از اينكه به مدرسه بروند با این نوع رسانهها دوست میشوند.
به نظر میرسد ورود رسانهها به عنوان معلم به اعتبار معلم و معلمي پايان بخشيده است يا داراي اين چنين قدرتي است؛ زيرا امروزه دانشآموزان در حالي قدم به مدرسه میگذارند كه به شدت از تكنيك و اثرات رواني آنها متأثر شده اند و در حالي كه مكانيسم تصويري و بصری این نوع رسانهها ريشه در اعماق آنان دوانده است، با سيستم كتاب و حروف چاپي وارد يك نزاع دروني و رواني میشوند که اين درگيري قربانيان زيادي را میطلبد. كودكان و دانش آموزان كه نمي توانند و يا نمي خواهند از طريق قرائت آموزش ببينند و يا اصولاً توانايي خواندن را ندارند، نوآموزاني كه قادر به درك تسلسل منطقي حتي يك پاراگراف نيستند و نميتوانند افكار خود را برروي چند جمله مكتوب متمركز كنند ديگر قادر نيستند بيش از چند دقيقه به بيان شفاهي معلم و يا يك سخنراني توجه كنند و ارتباط منطقي جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و يا فراگيرند.
كودكان بر خلاف بزرگسالان كه با ديگر رسانهها هم ارتباط دارند، بيشتر با رسانههای دیداری در ارتباط هستند. به عقيده پژوهشگران علت علاقه كودكان به رسانههای دیداری اين است كه به آنان امكان میدهد تا در ماجراهاي پشت پرده زندگي كودكانه خود رسوخ كنند و دنيا و مردم را بهتر بشناسند. وقتي كودكان ما به دنيا میآيند بايد كار دشواري را انجام دهند و آن انطباق پذيري صحيح با دنیای بیرون است و این خانوادهها هستند که باید کودکان را برای این انطباق با دنیای بیرون آماده سازند. بنابراین وقتي كسي به كودكان كمك نميكند كه دنيای اطراف خود را را بشناسند آنان دست به دامان این رسانهها میشوند. زیرا در حال حاضر پدران و مادران وقت اينكه دنياي وسيع اطراف را به كودكان بياموزند از دست داده اند و از سويي دیگر این رسانهها براي كودكان دست يافتنيترين دریچه به دنياي اطراف هستند. بنابراین رسانههای دیداری به كودك يك تصوير يا خيال دگرگون ارائه ميدهند؛ زيرا در تلويزيون یا ماهواره بيننده بيشتر از آنچه میبيند تأثير میپذيرد و اين نگراني در مورد كودكان و تأثیری که بر آنان میگذارد بیشتر وجود دارد.
حال در این تحقیق تأثیر رسانههای دیداری چون تلویزیون، سینما، بازیهای رایانه ای و ماهواره در بزهکاری و بزه دیدگی کودکان مورد بررسی قرار میگیرد.
مسأله بزهکاری و بزه دیدگی کودکان و نوجوانان از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که دنیای امروز را شدیداً به خود مشغول داشته است. بیش از یک قرن پیش یعنی از اواخر قرن نوزدهم ارتکاب جرم و جنایت از ناحیه کودکان و نوجوانان در کشورهای بزرگ صنعتی جلب توجه نموده است. از آن هنگام تا کنون در ممالک مترقی جهان اکثر محققین، جامعه شناسان، جرم شناسان، روانشناسان، روان پزشکان و متخصصین تعلیم و تربیت برای یافتن راه حلی برای جلوگیری از بروز تبهکاری در میان کودکان و نوجوانان بودهاند. درحال حاضر در بسیاری از محافل رسانهای، بزهکاری و بزه دیدگی کودکان و لزوم پیشگیری از آن به صورت بحث روز در آمده است. درباره علت افزایش بزهکاری و بزه دیدگی در روزگار ما عقاید مختلفی ابراز شده است. پاره ای از محققین ازدیاد جرم و جنایت را در جهان امروز از اختصاصات جوامع متمدن کنونی دانسته و معتقدند به همان نسبتی که بشر با تمام توان به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش تاخته و از معنویت دور میشود به همان نسبت نیز تبهکاری، قانون شکنی، بزهکاری و ارتکاب اعمال ضد اجتماعی در جوامع صنعتی گسترش یافته و از سکون و آرامش معنوی در این گونه اجتماعات کاسته میگردد (صلاحی 1387، 17).
بدون شک یکی از علل افزایش بزهکاری و بزهدیدگی کودکان در دهههای اخیر را شاید بتوان رشد فراگیر رسانههای دیداری همانند تلویزیون، ماهواره، اینترنت و سینما دانست. رسانههای دیداری از جمله رسانههای گروهی هستند که ضمن داشتن محاسن و مزایای فراوان آموزشی، هنری، تفریحی، القاء عقیده، سازمانیابی، کسب مهارت، سرگرمی، آگاهی و غیره بد آموزیهای اجتماعی را نیز به همراه دارند. برخی از فیلمها و سریالهای تلویزیونی مشوق فرار از خانه هستند. روحیه استقلال طلبی غیرمنطقی در سنین کودکی، تنوعطلبی، عدم رعایت احترام نسبت به والدین، پرخاشگری نسبت به بزرگترها، ترویج فرزند سالاری، مادی گرایی و حتی نمایش فرار جمعی از جوانان بدون نمایش صحیح پشیمانی و ندامت آنها میتواند در شیوع این پدیده مؤثر باشد (صلاحی 1387، 17).
رسانههای دیداری جزء وسایل ارتباطی محسوب میشوند که در آنها در اکثر اوقات ارتباط یک طرفه آن هم از سوی کارگردان به سوی مصرفکننده شکل میگیرد و این کارگردان است که قادر است آنچه را که خود خواهان آن است در اختیار مصرفکننده قراردهد. در ارتباطات دیداری به جای دیالوگ (گفتگوی دوطرفه) یک حالت مونولوگ (گفتگوی یک طرفه) وجود دارد. این رسانهها معمولاً ارزشهای کلان جامعه و جنبههای هنری خرده فرهنگها را به مردم عرضه میدارند. مثلاً در فیلمها تأکید روی ارزشهای کلان چون میهن دوستی، وظایف افراد به عنوان پدر، مادر، فرزند، شوهر یا مسائل دینی است. الگوهای خرده فرهنگ مانند تبلیغات تجاری، مقررات و آیینهای گروهی قشر خاص از طریق رسانههای دیداری به اعضای جامعه کلان منتقل میشود. پیر و جوان، زن و مرد به طور پیوسته تحت تأثیر تصاویر و گفتار برنامههای سینمایی و تلویزیونی قرار میگیرند. روزانه صدها فیلم مملو از اعمال خشن پر از قساوت و شقاوت در مقابل چشمان مصرفکنندگان قرار میگیرد و تأثیرات خود را بر روی رفتار، کردار، پندار و عواطف مصرفکنندگان میگذارد. این وسایل ارتباط جمعی جدید ابزاری بس نیرومندند که میتوان از آنها در راه خیر و شر با تأثیری شگرف سود برد و چنانچه کنترل مطلوب وجود نداشته باشد امکان استفاده از این وسایل در راه شر بیشتر از خیر است (ستوده 1373، 203).
در حال حاضر تقریباً در تمام کشورها به ویژه کشورهای در حال رشد تعداد نسل جوان بیشتر و دلبستگی آنان بر رسانههای دیداری فزون تر میشود. همانگونه که قبلاً نیز اشاره گردید تحقیقات انجام شده در شهر تهران حاکی از آن است که بیشتر تماشا کنندگان تلویزیون کودکان زیر 15سال و بعد از آنان بانوان خانه دار و سپس جوانان بیشتر از 15سال هستند که نشان دهنده علاقه زیاد کودکان به رسانههای دیداری میباشد (شیخاوندی 1373، 343).