اطلاعات کتاب
۱۰%
موجود
products
قیمت کتاب چاپی:
۳۸۰۰۰۰۰ريال
تعداد مشاهده:
۱۷۰۱







دموکراسی مستقیم

دسته بندی: حقوق عمومي - كليات حقوق عمومي

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۹۳۰۶۷۶

سال چاپ:۱۳۹۵/۰۹/۲۴

۲۷۲ صفحه - وزيري (شوميز) - چاپ ۱
قیمت کتاب الکترونیک: ۱۹۰۰۰۰۰ريال
تخفیف:۱۰ درصد
قیمت نهایی: ۱۷۱۰۰۰۰ ريال

سفارش کتاب چاپی کلیه آثار مجد / دریافت از طریق پست

سفارش کتاب الکترونیک کتاب‌های جدید مجد / دسترسی از هر جای دنیا / قابل استفاده در رایانه فقط

سفارش چاپ بخشی از کتاب کلیه آثار مجد / رعایت حق مولف / با کیفیت کتاب چاپی / دریافت از طریق پست

     
1- نماي كلي
2- وقتيكه مقامات صلاحيتدار، درخواست رفراندوم را مطرح مي‌كنند: طرح و ملاحظات سياسي
3- زماني كه شهروندان دست به ابتكار مي زنند: طرح و ملاحظات سياسي
4- ابتكار دستور جلسه: چه زماني شهروندان مي‌توانند يك پيشنهاد را به دستور جلسه قوه مقننه ببرند
5- چه زماني شهروندان مي‌توانند مسئولين انتخابيِ خود را عزل كنند
6- چگونه شهروندان در هر مرحله و گام‌به‌گام، ايفاي نقش مي‌كنند
7- انتخابات‌هاي دموكراسي مستقيم: اطلاعات، رقابت‌هاي انتخاباتي، تأمين بودجه
8- دموكراسي مستقيم در جهان امروز: يك نگاه تطبيقي
9- بهترين توصيه‌ها و رويه‌‌ها
10-......

در تفاوت «جمهوریت» یک نظام سیاسی با «دموکراتیک» بودنِ آن علاوه بر تمایزی که به ارسطو منسوب است و او «جمهوری» را شکل صالحِ حکومتِ مردمی و «دموکراسی» را شکل فاسد چنین حکومتی می­داند[1]، می­توان دموکراسی[2] را «حکومت از طرف مردم» و جمهوری[3] را «حکومت توسط مردم» معنا کرد. بر این اساس، دموکراسی در تاسیس یا مقاطع تاسیسیِ خود به رای و نظر مردم وابسته است و پس از انتخابات، این نمایندگان مردم (اعم از افراد و نهادها) هستند که به حکومتداری می­پردازند درحالیکه جمهوری به طور مداوم به دست مردم به پیش می­رود و هر لحظه و آنی به مشارکت و حضور مردم نیازمند است. از منظری دیگر، می­توان «دموکراسی» را برخاسته از خاستگاهی فردگرایانه و مبتنی بر اصالت فرد دانست درحالیکه «جمهوری» لزوماً اینگونه نیست و نقش کلیتِ واحدی به نام جامعه، در آن پررنگ­تر می­نمایاند[4]. از دیدگاه شهید مطهری نیز «جمهوری» مفهومی متعالی­تر از «دموکراسی» دارد و لذا ترکیب «جمهوریِ دموکراتیکِ اسلامی» دارای حشوِ زائد است: «... اولا: به مصداق مصرع معروف: چونكه صد آمد، نود هم پيش ماست؛ وقتى كه از جمهورى اسلامى سخن به ميان بياوريم به طور طبيعى‏ آزادى و حقوق فرد و دمكراسى هم در بطن آن است. ثانيا: اساسا مفهوم آزادى به آن معنا كه فلسفه‏هاى اجتماعى غرب اعتقاد دارند با آزادى به آن معنا كه در اسلام مطرح است تفاوت عمده و بنيادى‏دارد...»[5]. قسمتِ اخیرِ استدلالِ مرحومِ شهید مطهری، مُفهِمِ این معناست که «جمهوری» صرفا به معنای یک ظرف، قالب، و روش است اما دموکراسی، دارای ارزش­ها و باورهائی است که بر مبنای تفکرِ لیبرالِ غربی شکل گرفته و در درونِ خود، هنجارها و ارزش­های مشخصی را طلب می­کند[6]. بر این اساس، یکی از اَشکالِ جمهوریت، دموکراسی خواهد بود (جمهوریِ دموکراتیک) و در عینِ حال، جمهوریت (به معنای توجه به خواست و اراده مردم)، اَشکال و صورِ دیگری نیز خواهد داشت نظیر جمهوریِ سوسیالیستی، جمهوری مارکسیستی، جمهوری لائیک و جمهوری اسلامی. نتیجه آنکه شکل و صورت حکومت جمهوری، به تبعِ ارزشها و محتوای آن، متکثر خواهد شد، چرا که به تعداد فرهنگها، تمدنها، اقوام و مذاهب، و حتی قرائتها و برداشتها و بینشهای متفاوت از اصول دموکراسی و ارزشهای مربوط به آن، حکومت جمهوری وجود دارد. بنابراین، هرگز نمی­توان یک شیوه حکومتی واحد را برای همگان تجویز نمود و ملتهای گوناگون را بدون توجه به باورهای حاکم بر آنان، مجبور به اطاعت از آن نمود. «به عقیده بسیاری، الگوهای دموکراتیک فقط برای برخی از کشورها با ویژگیهای تاریخی و اجتماعیِ معین، تناسب دارد. با وجود آنکه این ادعا چندان قانع­کننده نیست، ولی رگه­هایی از واقعیت در آن نهفته است که قابل انکار نیست»[7].


از همة این تعابیرِ مختلف، می­توان به این نتیجه رسید که دموکراسیِ نمایندگی در احقاقِ حقوق و آزادی­های همه­جانبة افراد، با ابهامات و تردیدهائی مواجه است و لذا، در این بین، دموکراسی مستقیم درصدد است تا با پُرساختنِ کاستی­های کارکردیِ دموکراسی­های نمایندگی، خود را هرچه بیشتر به تعریف جمهوریت باز رساند. به بیان دیگر، «دمو» «کراسی» علیرغمِ معنای لغویِ خویش (= حکومتِ مردم)، به طورِ طبیعی و در همة موارد به «مردم» «سالاری» منتهی نمی­شود و لذا آخرین تفکراتِ فلسفة سیاسی در غرب در تلاش است تا با ابزارهایی مکمل که یکی از آنها، مکانیسم­های دموکراسیِ مستقیم است، این سیادت و سروری را بازسازی نماید[8].


پیشینة دموکراسیِ مستقیم را به تجربیاتِ دولت-شهرهای یونان باستان نسبت داده­اند که در آن، مردم به منظورِ مشارکت در تصمیم­گیری­های مهمِ خویش، گردِ هم جمع می­­شده و به اتخاذ تصمیم ­می­پرداخته­اند. البته این سیستم حکومتی دوام چندانی نیافت و در همان زمان نیز مورد بی­مهریِ فیلسوفان بزرگی چون ارسطو و افلاطون قرار گرفت و حتی به عنوانِ خاستگاهِ دموکراسی­های نمایندگیِ کنونی نیز مطرح نبوده است چراکه دموکراسی­های نمایندگی به تحولات تدریجیِ پس از رنسانس و به طور مشخص، انقلابات سیاسی اواخر قرن هجدهم (انقلاب 1776 آمریکا و انقلاب 1789 فرانسه) باز می­گردد و تحقیقاً مبتنی بر نظریة قراردادِ اجتماعیِ لاک و روسو (در انگلستان و فرانسه) و جفرسون (در آمریکا) است که در تبیین و توضیح آن به سابقة تاریخی دولت-شهرهای یونان اشاره­ای نشده است. به عبارت دیگر درخصوصِ دموکراسیِ مستقیم در غرب ما با انقطاعی به مدتِ چندین قرن (از دولت-شهرهای یونان تا بروز نواقصی در دموکراسی­های نمایندگی) مواجهیم.


شاید یکی از مهمترین عواملِ این انقطاع، انتقادی باشد که کانت، از دموکراسیِ مستقیم ارائه می­کند و آن را شکلِ فاسد دموکراسی بر می­شمرد. به عقیدة وی، از آنجا که دموکراسیِ مستقیم منجر به استبداد اکثریت بر اقلیت خواهد شد، تنها راهِ ممکن برای جلوگیری از این استبداد، توسل به دموکراسیِ نمایندگی است و این، همان ایده­ای است که موجب گذار از نظریه حاکمیت مردمی به حاکمیت ملی گردیده است. کانت، بر دموکراسیِ نمایندگیِ موردِ نظرِ خود، نامِ جمهوری را می­گذارد و از این منظر به ارسطو اقتدا می­کند که «جمهوری» را شکلِ صالحِ حکومت جمعی در نظر گرفته است[9].


عاملِ دیگر این انقطاع را نیز می­توان گذار از این ایده دانست که «خیر عمومی برای هر فردی قابل تشخیص است». توضیح آنکه در ابتدای تفکراتِ دموکراسی­خواهانه در قرن هجدهم، و در اندیشة کسانی نظیر بنتام و جان استوارت میل، این ایده مطرح بود که اراده عمومی که همان توافق اکثریّت افرادِ معقول جامعه است عینا مترادف با خیر، رفاه و خرسندی عمومی است. خیر عمومی امری قابل درک برای همه است و اراده عمومی و رأی اکثریّت کاشف از این خیر است. اما تجربه­های عملی ناشی از روی کار آمدنِ نظام­های نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا و نظام­های استبدادی کمونیستی بلوک شرق که همگی براساس انتخاب و رأی اکثریّت به قدرت رسیدند و فجایع انسانی فراوانی آفریدند[10] اندیشمندان سیاسی را به این نتیجه رساند که انتخاب اکثریّت همواره به معنای منفعت جامعه و انتخاب بهترین نخواهد بود.


پیش از این، ارسطو نیز واگذاری مناصب و امور عالیه حکومت را به مردم، خطرناک دانسته و معتقد بود «بی­انصافی ایشان مایة زیانکاری و بیداد می­شود» ولی چون محروم کردن مردم از حکومت نیز دشمنانِ بی­شمار برای حکومت فراهم می­آورد، لذا مشارکت مردمان در حد مشورت­دهی به حاکمان اجتناب­ناپذیر و ضروری است.


با این وجود، در این کتاب، عوامل، زمینه­های تاریخی و اجتماعی و نیز کاستی­هایی که منجر به بکارگیریِ دوبارة برخی شیوه­های دموکراسی مستقیم گردید، تبیین گردیده است.


*****


«در جمهوريتِ اسلام، تمام آزاديها هست. اسلام براى نجات بشر آمده است؛ چنانكه حضرت مسيح براى نجات بشر آمده بود، و ساير انبيا براى نجات بشر آمده بودند»[11].


«اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتورى بكنيم. ما تابع آراى ملت هستيم. ملت ما هرطور رأى داد ما هم از آنها تبعيت مى‏كنيم. ما حق نداريم. خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان يك چيزى را تحميل بكنيم»[12].


معروف است که افلاطون ایرانیان را از این باب ستوده است که چون آزادی را برای ملتهای دیگر به ارمغان می­آورند توانسته­اند بر سایر ملل سروری کنند. همچنین وجود دو مجلس از بزرگان و نخبگان در دورة اشکانیان (مجلس مهستان) برای تحدید قدرت پادشاه و تطبیق امور مملکت­داری با اصول عدالت و انصاف که در آئین زرتشت بیان شده، تفکیک قوة قضائیه از قوه مجریه در طول تاریخِ ایران باستان، و تفکیک قوه مقننه (روحانیون زرتشتی) از قوه مجریه در اکثرِ دوره­های تاریخیِ ایرانِ باستان، و ... می­تواند نشانه­ای از اندیشة سیاسیِ مبتنی بر احترام به حقوق و آزادی­های ملت، خودداری از استبداد و خودرأیی، تفکیک نسبیِ قوا و ... باشد که همان مبانی حکومتهای جمهوری و دموکراسی است.


با این وجود، با ورود اسلام به سرزمین ایران است که نقشِ توده­های‌ مردم در زندگی سیاسی، هم به لحاظ تـئوریک و نـظری و هم از لحاظ عملی، وارد مرحله­ای جدید و متعالی گردید. با تأکید اسلام بر عدالت اجتماعی، برابری‌ تـمامی‌ اعضای جامعه و ارج نهادن به شخصیت انسانها، جمهور مردم‌ (خصوصا اکثریت مردم ضعیف و حتی زنها) در کانون توجه قرار گـرفتند که البته، این اندیشه، پس از سالهای اولیة ظهورِ اسلام، دچار انحراف و بدعت گردید و تا عصرِ حاضر در انزوا و مهجوریت قرار داشت اما هیچگاه در اندیشه علمای اسلام و به ویژه فقهای شیعه، ناپدید نشد.


به طورِ کلی، در اصل مشارکتی بودن نظام سیاسی اسلام حرفی نیست و تقریبا تمامی اندیشمندان مسلمان براساس نصوص دینی بر لزومِ مشارکت مردمی در تشکیل حکومت اذعان دارند. حال این مشارکت بر مبنای وصایت و از طریق بیعت باشد یا بر مبنای مشورت و اجماع و اینکه مشارکت مردم موجد مشروعیت نظام سیاسی می‌شود یا موجب مقبولیت آن، مورد اختلاف نظر وسیع و دامنه داریست که محل آن، مباحث فقه و فلسفه و کلام سیاسی است[13].


این زمینه­های تاریخی و ایدئولوژیک باعث گردید تا ایران، پیشگامِ جنبشِ مشروطه­خواهی و نهضتِ قانونِ­اساسی­نویسی در منطقة آسیا شود و با حضور موثرِ روحانیتِ شیعه در عرصة مبارزة آزادی­خواهانه، متممِ قانون اساسیِ مشروطه به عنوان نمادِ تلفیقِ زمینه­های تاریخی-باستانی و باورهایِ مذهبی با اصولِ مشارکت­جوئی و جمهوری­طلبی، در اوائل قرن بیستمِ میلادی به تصویب برسد. اما این تلاش مبارک و دغدغه­مندانة علمای عصر مشروطه (به ویژه علامه نائینی و آخوند خراسانی) به دلیل آنچه که مرحوم شیخ فضل­الله نوری پیشی­بینی می­کرد، به طور کامل محقق نشد و با کمرنگ شدنِ زمینه­های مذهبی و نقشی که برای علمای شیعه در اصل دومِ متممِ قانون اساسی مورد پیش­بینی قرار گرفته بود، کم­کم، زمینة ظهورِ مجددِ استبداد فراهم گردید. در این میان، تداومِ وجود زمینه­های تاریخی - باستانی و تاکیدِ روزافزون بر تاریخِ کهن، درکنارِ شیفتگی کارگزارانِ حکومتی به ارزش­های لیبرال دموکراسیِ غربی، به تنهایی مانعی بر سرِ راهِ استبداد پهلوی نشد و این نشان از نقشِ بی­بدیلِ مذهب و علمای مذهبیِ این سرزمین در تضمین مشارکت­جوئی و جمهوریتِ نظامِ سیاسی و مقابله با استبداد دارد.


این تجربیات و عبرت­های تاریخیِ معاصر را می­توان مهم­ترین علت انقلابِ اسلامی 1357 در ایران دانست که با نقش­آفرینی مداومِ مردم، آغاز شد، به پیش رفت و به پیروزی رسید و عینیت­بخشِ «جمهویتِ اسلام» گردید.


به موجب اولین جمله از اولین اصل از قانون اساسیِ مصوب همه‏­پرسي‏ دهم‏ و يازدهم‏ فروردين‏ ماه‏ يكهزار و سيصد و پنجاه‏ و هشت‏ هجري‏ شمسي[14]‏ در خصوص نوع و شکل نظام سیاسیِ جدید در ایران، «حكومت‏ ايران‏ جمهوري‏ اسلامي‏ است‏».


در مقدمة قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر این نکته تاکید شده است که «حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتي و سلطه‌گري فردي يا گروهي نيست بلكه تبلور آرمان سياسي ملتي هم­كيش و هم­فكر است كه به خود سازمان مي‌دهد تا در روند تحول فكري و عقيدتي، راه خود را به سوي هدف نهايي (حركت به سوي الله) بگشايد» و لذا قانون اساسی «در خط گسستن از سيستم استبدادي و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش مي‌كند (و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم)» چرا که «هدف از حكومت، رشد دادن انسان در حركت به سوي نظام الهي است (و الي‌الله المصير) تا زمينه بروز و شكوفايي استعدادها به منظور تجليِ ابعاد خداگونگي انسان فراهم آيد (تخلقوا باخلاق الله) و اين جز در گروِ مشاركت فعال و گسترده تمامي عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمي‌‌تواند باشد». بنابراین، داعیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آن است که «زمينه چنين مشاركتي را در تمام مراحل تصميم‌گيري‌هاي سياسي و سرنوشت‌ساز براي همه افراد اجتماع فراهم ‌سازد تا در مسير تكامل انسان، هر فردي خود دست اندركار و مسئول رشد و ارتقاء و رهبري گردد كه اين همان تحقق حكومت مستضعفين در زمين خواهد بود (و نريد ان نمن علي‌ الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين)».


همانگونه که بیان شد، پرداختن به مبنایِ ایدئولوژیکِ لزوم چنین مشارکتی[15] و دیدگاههای فقهیِ ناظر بر آن، مجالی مفصل و مجزا می­طلبد اما وجود اهداف، سیاستها و ابزارهای متعددی که در این راستا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تاسیس شده است، همگی نشان از اهتمام و دغدغه این قانون به رأی، نظر و مشارکت همه­جانبه و فراگیر مردم در اداره امور کشور دارد که در ذیل، به نمونه­هایی از آنها اشاره می­شود.


در بخش مبانی نظام (اصل دوم قانون اساسی)، «كرامت‏ و ارزش‏ والاي‏ انسان‏ و آزادي‏ توام‏ با مسئوليت‏ او در برابر خدا» به عنوان یکی از «پایه­های ایمانی» و مبانی اعتقادی نظام و در کنار اعتقاد به اصولی نظیر توحید و نبوت و معاد بیان شده است که یکی از ابزارهای تحقق آن «نفي‏ هرگونه‏ ستمگري‏ و ستم‏كشي‏ و سلطه‏گري‏ و سلطه‏پذيري‏» دانسته شده و منجر به تامین «قسط و عدل»‏، «استقلال‏ سياسي‏ و اقتصادي‏ و اجتماعي‏ و فرهنگي‏» و «همبستگي‏ ملي» می­گردد. توضیح آنکه کرامت و ارزش والای انسان و مسئولیتی که او در قبال ساخت و مدیریت جامعة خویش بر عهده دارد[16] ایجاب می­کند که با کلیه مظاهر ستم و استبداد (و از جمله استبداد سیاسی) به مبارزه برخیزد و استقلال سیاسیِ خود و آحاد ملت را پاس بدارد. نتیجه آنکه مبنا و ایده و دأبِ نظام جمهوری اسلامی ایران بر اعتقاد و ایمان به مشارکتِ آزادانه و مبتنی بر کرامت انسانی شهروندان در سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... خودِ آنها استوار است و این امر، یکی از ارکان این نظام به حساب می­آید.


در اصل سوم به اهداف میانی یا همان ابزارهای تحقق اهداف عالیِ مذکور در اصل دوم پرداخته شده که در موضوعِ موردِ بحث، این موارد قابل ذکر است: «مبارزه‏ با كليه‏ مظاهر فساد و تباهي‏[17]»، «بالا بردن‏ سطح‏ آگاهي‏هاي‏ عمومي‏ در همه‏ زمينه‏ها‏ با استفاده‏ صحيح‏ از مطبوعات‏ و رسانه‏هاي‏ گروهي‏ و وسايل‏ ديگر[18]»، «محو هرگونه‏ استبداد و خودكامگي‏ و انحصارطلبي‏[19]»، «تأمين‏ آزاديهاي‏ سياسي‏ و اجتماعي‏ در حدود قانون‏»، «مشاركت‏ عامه‏ مردم‏ در تعيين‏ سرنوشت‏ سياسي‏، اقتصادي‏، اجتماعي‏ و فرهنگي‏ خويش[20]‏»، «توسعه‏ و تحكيم‏ برادري‏ اسلامي‏ و تعاون‏ عمومي‏ بين‏ همه‏ مردم‏».


اصل ششمِ قانونِ اساسی، دوگونة متداولِ دموکراسی و اتکاء به آراِ مردم را (دموکراسیِ نمایندگی و دموکراسیِ مستقیم) در کنار هم، مورد توجه قرار داده و بیان داشته است: «در جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏، امور كشور بايد به‏ اتكاء آراء عمومي‏ اداره‏ شود از راه‏ انتخابات‏: انتخاب‏ رئيس‏ جمهور، نمايندگان‏ مجلس‏ شوراي‏ اسلامي‏، اعضاي‏ شوراها و نظاير اينها، يا از راه‏ همه‏پرسي‏ در مواردي‏ كه‏ در اصول‏ ديگر اين‏ قانون‏ معين‏ مي‏گردد».


در اصل هفتم قانون اساسی نیز همة نهادهایی که به صورتِ شورایی و از سوی مردم تشکیل می­شوند را از ارکان تصمیم­گیری و ادارة امور کشور قلمداد کرده و مقرر می­دارد: «طبق‏ دستور قرآن‏ كريم‏: «و امرهم‏ شوري‏ بينهم‏» و «شاورهم‏ في‏ الامر»، شوراها، مجلس‏ شوراي‏ اسلامي‏، شوراي‏ استان‏، شهرستان‏، شهر، محل‏، بخش‏، روستا و نظاير اينها از اركان‏ تصميم‏گيري‏ و اداره‏ امور كشورند...». توجه به قسمتِ اخیرِ این اصل می­تواند زمینة ایجاد شوراها یا نهادهایی جدید را در راستای راه­اندازیِ مکانیسم­های دموکراسیِ مستقیم فراهم کند. توضیح آنکه اصطلاح «نظائر اینها» اولا ناظر به شوراهای محلی نیست چراکه همة انواعِ شوراهای محلی (استان، شهرستان، شهر، بخش، روستا) در خودِ این اصل بیان شده است و ثانیا شوراهای عالیِ کشور نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای عالی امنیت ملی یا فضای مجازی و ... را نیز شامل نمی­شود چراکه این شوراها، نظیر نهادهای مذکور در اصل هفتم به طور مستقیم، برخاسته از رأی مردم نیستند. ثالثا شوراهایی نظیر شوراهای اسلامی کار و ... مذکور در اصل یکصدوچهارم را نیز نمی­تواند شامل شود چراکه آن شوراها نیز «نظیر» و شبیه شوراهای مذکور در اصل هفتم نیستند و بعلاوه نمی­توان چنین شوراهائی را از «ارکان تصمیم­گیری و اداره امور کشور» دانست بلکه صرفا در یک جمع محدود و در اموری محدود صلاحیت پیدا می­کنند. بنابراین، می­توان این نظر را پذیرفت که تدوین­کنندگانِ قانون اساسی در نظر داشته­اند تا راه را برای ایجاد شوراها و مجامعی که از سوی مردم تشکیل می­شوند و در ادارة امور کشور به ایفای نقش می­پردازند بازبگذارند. این نظریه با توجه به اطلاق و گستردگیِ اصل هشتم، می­تواند یکی از مهمترین قابلیتهای قانون اساسیِ جمهوری اسلامی ایران در زمینة مکانیسم­های دموکراسی را با توجه به مبانیِ فقهی و حقوقی فراهم سازد. اصل هشتم در این راستا مقرر داشته است: «در جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ دعوت‏ به‏ خير، امر به‏ معروف‏ و نهي‏ از منكر وظيفه‏اي‏ است‏ همگاني‏ و متقابل‏ بر عهده‏ مردم‏ نسبت‏ به‏ يكديگر، دولت‏ نسبت‏ به‏ مردم‏ و مردم‏ نسبت‏ به‏ دولت‏...». ابزارهائی مانند ابتکار شهروندان و ابتکار دستور جلسه را می­توان در تناظر با اصل دعوت به خیر و اصل امر به معروف دانست و ابزارِ بازپس­گیریِ آراء را می­توان مصداقی از نهی از منکرِ مردم نسبت به دولت قلمداد نمود که تفصیل و تبیین هریک از اینها مجالی فراخ و نگاشته­ای مستقل را می­طلبد.


البته با توجه به اصول بیست­وششم و بیست­وهفتم، منطقا، محدودیتها و ضوابطی بر سرِ راهِ اِعمالِ این مکانیسم­ها قرار دارد که البته در همة نظام­های حقوقی­، کمابیش چنین محدودیتهائی قابل ملاحظه است: «اصل‏ بيست­وششم: احزاب‏، جمعيت‏ها، انجمن‏هاي‏ سياسي‏ و صنفي‏ و انجمنهاي‏ اسلامي‏ يا اقليتهاي‏ دينیِ شناخته‏شده‏ آزادند، مشروط به‏ اين‏ كه‏ اصول‏ استقلال‏، آزادي‏، وحدت‏ ملي‏، موازين‏ اسلامي‏ و اساس‏ جمهوری اسلامي‏ را نقض‏ نكنند. هيچكس‏ را نمي‏توان‏ از شركت‏ در آنها منع كرد يا به‏ شركت‏ در يكي‏ از آنها مجبور ساخت»‏. «اصل‏ بيست­وهفتم: تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‏پيمايي‏ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ كه‏ مخل‏ به‏ مباني‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏».


البته، همة آنچه تاکنون بیان شد، مربوط به اصولِ کلی قانون اساسی بود که به اعتقاد برخی حقوقدانان، صرفا ایده­ها و مبانیِ کلیِ نظام را بیان می­کند و قابلیت استنادِ حقوقی به صورت مستقل را ندارد[21]. چنانچه این نظریه مورد قبول باشد، قسمتِ اخیر اصل پنجاه­وهفتمِ قانون اساسی، کلیه تفاسیر و تبیین­های ارائه شده از اصول هفتم و هشتم درخصوصِ قابلیتِ قانونِ اساسیِ جمهوری اسلامیِ ایران برای پذیرائی از ابزارهای دموکراسیِ مستقیم را بلااثر خواهد کرد. توضیح آنکه اصل پنجاه­وهفتم مقرر می­دارد «حاكميت‏ مطلق‏ بر جهان‏ و انسان‏ از آنِ‏ خداست‏ و هم‏ او، انسان‏ را بر سرنوشت‏ اجتماعي‏ خويش‏ حاكم‏ ساخته‏ است‏. هيچكس‏ نمي‏­تواند اين‏ حق‏ الهي‏ را از انسان‏ سلب‏ كند يا در خدمت‏ منافع فرد يا گروهي‏ خاص‏ قرار دهد و ملت‏ اين‏ حق‏ خداداد را از طرقي‏ كه‏ در اصول‏ بعد مي‏آيد اعمال‏ مي‏كند» و اصولِ بعدیِ قانونِ اساسی نیز (به جز اصل 59 و بند 8 اصل 110 که در ادامه مورد تبیین قرار خواهد گرفت)، فراخی، جامعیت و قابلیتِ مندرج در اصول ششم، هفتم و هشتم قانون اساسی را ندارد[22] تا بتواند زمینة بالقوة ابزارهای دموکراسیِ مستقیم باشد.


اصل پنجاه­ونهم مقرر می­دارد: «در مسائل‏ بسيار مهم‏ اقتصادي‏، سياسي‏، اجتماعي‏ و فرهنگي‏ ممكن‏ است‏ اعمال‏ قوه‏ مقننه‏ از راه‏ همه‏پرسي‏ و مراجعه‏ مستقيم‏ به‏ آراء مردم‏ صورت‏ گيرد. درخواست‏ مراجعه‏ به‏ آراء عمومي‏ بايد به‏ تصويب‏ دو سوم‏ مجموع‏ نمايندگان‏ مجلس‏ برسد». درخصوص این اصل، این نکات، حائز اهمیت است: اولا اینکه این اصل، از بینِ سه گونه همه­پرسیِ مصطلح در حقوق اساسی (همه­پرسیِ اساسی، تقنینی و موضوعاتِ خاص) صرفا همه­پرسیِ تقنینی را در بر می­گیرد چرا که آن را محدود به «اِعمال قوه مقننه» یعنی اموری که درصلاحیت مجلس شورای اسلامی است دانسته است. ثانیا اینکه مراجعه به آراء عمومی را منوط به «تصویب» دوسومِ مجموع نمایندگانِ مجلس دانسته و چون بر اساس صدرِ اصل نودوچهارم «كليه‏ مصوبات‏ مجلس‏ شوراي‏ اسلامي‏ بايد به‏ شوراي‏ نگهبان‏ فرستاده‏ شود» لذا مراجعه به آراء عمومی نیز باید از حیث عدم مغایرت با شرع و قانون اساسی به تایید شورای نگهبان برسد. ثالثا آنکه این اصل، مرجعی را که می­تواند «درخواستِ» مراجعه به آراء عمومی را به مجلس تقدیم کند مسکوت گذاشته و بیان نکرده که آیا این درخواست می­تواند از سوی دولت و به موجب یک لایحه باشد یا از سوی تعداد مشخصی از نمایندگان و به موجب یک طرح یا از طریق لایحه شورای عالی استانها و یا یک طریق دیگر[23]. همین سکوتِ در مقام بیان، می­تواند زمینه را برای پیش­بینیِ مکانیسم­هایی که بتواند پیشنهادِ یک رفراندوم را به مجلس شورای اسلامی بدهد مهیا می­کند به عنوان مثال می­توان در قانونی تحت عنوان قانون اجرای اصل پنجاه­ونهمِ قانون اساسی پیش­بینی نمود که «درخواست»ِ مراجعه به آراء عمومی می­تواند از سوی شورای عالی استانها، هیات وزیران، یک چهارم نمایندگانِ مجلس، یا ابتکاری مشتمل بر 50000 امضا به مجلس تقدیم شود. رابعا آنکه اکثر حقوقدانان عقیده دارند با توجه به اطلاقِ بند 3 اصل 110، فرمانِ این همه­پرسی نیز باید از سوی رهبری صادر شود. در مقابل، برخی دیگر بر این عقیده­اند از آنجا که شورای نگهبان بر مصوبه مجلس مبنی بر مراجعه به آراء عمومی (اصل 94) و نیز بر انتخاباتِ همه­پرسی (اصل 99) نظارت می­کند و یکی از معیارهای شورای نگهبان در تطبیقِ مصوبات مجلس با موازینِ شرعی، احکام حکومتی ولیِ فقیه است لذا دغدغة اِعمالِ ولایت درخصوص احکامِ موضوعِ همه­پرسی، از این طریق قابل حل است و نیازی به صدور فرمان همه­پرسی که احیانا موجب وهن مقام ولایت می­شود نخواهد بود.


در بخشی از متنِ سوگندنامة نمایندگان که در اصل شصت­وهفتم بیان شده، آمده است: «من‏ در برابر قرآن‏ مجيد، به‏ خداي‏ قادر متعال‏ سوگند ياد مي‏كنم‏... وديعه‏اي‏ را كه‏ ملت‏ به‏ ما سپرده‏ به‏ عنوان‏ اميني‏ عادل‏ پاسداري‏ كنم‏ و در انجام‏ وظايف‏ وكالت‏، امانت‏ و تقوي‏ را رعايت‏ نمايم‏...»[24]. از آنجا که در فقه امامیه، «وکالت»، عقدی جائز تلقی می­شود که هر لحظه و آنی می­تواند از سوی وکیل یا موکل/موکلین، مورد فسخ قرار بگیرد و چون نه در قانون اساسی[25] و نه در قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی هیچ مقرره­ای که صراحتا یک شرطِ ضمنِ عقد مبنی بر عدم امکان عزلِ وکیل (نمایندة مجلس) در طول دورة وکالت از سوی موکلین را بیان کند، وجود ندارد، لذا می­توان زمینه­ای برای ابزارِ بازپس­گیری آراء درخصوصِ نمایندگان مجلس را به دست داد بدین نحو که مردم به عنوان یک طرفِ قراردادِ وکالت، هر زمان که بخواهند می­توانند با ترتیباتی معین، قرارداد خویش را فسخ و نماینده/وکیلِ خود را عزل نمایند. به ویژه آنکه در کلماتِ حضرت امام (ره) به طور مکرر بر وکالتی بودن چنین مناصبی در حکومت اسلامی و عدم امکان تخلف از مفادِ موردِ وکالت تاکید شده است[26].


درخصوص استیضاحِ وزراء و رئیس­جمهور که در اصل هشتادونهم به تفصیل بیان شده است نیز می­توان برای شهروندان، این امکان را فراهم نمود که با درخواستی حاوی تعدادِ مشخصی از امضاها، اِعمالِ اصل هشتادونهم را از مجلس شورای اسلامی درخواست نمایند و اینگونه به نظر می­رسد که این امر، منافاتی با اصل هشتاد و نهم ندارد و در راستای تحقق اصول هفتم و هشتم قانون اساسی است.


به موجبِ بند 8 اصل یکصدودهم، «حل‏ معضلات‏ نظام‏ كه‏ از طرق‏ عادي‏ قابل‏ حل‏ نيست، از طريق‏ مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏» بر عهده مقام رهبری گزارده شده است. این بند در واقع، مکانیسمِ اِعمالِ ولایتِ مطلقه در قانون اساسی جمهوی اسلامی ایران را بیان می­کند بدین ترتیب که چنانچه نظام اسلامی با معضل یا مسأله­ای مواجه شود که راه­حل قانونی برای آن وجود ندارد یا آنکه پیگیریِ طرق عادی و راه­حل­های قانونی، منجر به فوت مصالح عالی نظام و بروز معضلاتِ دیگری برای کشور می­شود، در این­صورت، رهبر می­تواند/مکلف است پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، راهی را برگزیند که مصلحت کشور تامین شود[27]. در موضوعِ مورد بحث نیز چنانچه به عنوان مثال، پارلمان، از انجام وظائفِ خود بازبماند یا اقداماتِ رئیس جمهور، موجب بروز معضلاتی برای کشور شود و پارلمان نیز نتواند حدنصاب لازم را برای عزل او فراهم آورد، ممکن است مجمع تشخیص مصلحت نظام، پیشنهاد نماید که دورة مجلس یا رئیس جمهور به موجب یک انتخاباتِ بازپس­گیریِ آراء، زودتر از موعدِ مقرر خاتمه یابد.


در اصل یکصدوبیست­دومِ قانون اساسی پیش­بینی شده است که «رئيس‏ جمهور در حدود اختيارات‏ و وظايفي‏ كه‏ به‏ موجب‏ قانون‏ اساسي‏ و يا قوانين‏ عادي‏ به‏ عهده‏ دارد در برابر ملت‏ و رهبر و مجلس‏ شوراي‏ اسلامي‏ مسئول‏ است‏». تمامی حقوق­دانان بر این عقیده­اند که مسئولیت رئیس جمهور در برابرِ این سه مرجع، مسئولیت سیاسی است و همان­گونه که بیان شد، عزل رئیس جمهور از سوی مجلس شورای اسلامی (اصل 89) و رهبری (بندهای 8 و 10 اصل 110) در قانون اساسی به صراحت یا به­صورت ضمنی مورد توجه و تبیین قرار گرفته است و لذا این مسئولیت، دارایِ مابه­ازای حقوقیِ معتنابهی است درحالیکه مسئولیتِ رئیس­جمهور درخصوصِ اختیارات و وظائفش نسبت به ملت، مابه ازای حقوقی مشخصی ندارد. البته ممکن است گفته شود که انتخاب یا عدم انتخاب اولیه یا انتخابِ مجددِ رئیس جمهور از سوی مردم همان ضمانت اجرای مسئولیت رئیس جمهور در برابر ملت است اما دقت در مفهومِ «مسئولیت» این معنا را نشان می­دهد که اصل 122، امری فراتر از یک روندِ متداولِ انتخابات را بیان می­کند به ویژه آنکه عطفِ ملت به رهبر و مجلس (یعنی دو نهادی که حق خاتمة دوره مسئولیت رئیس جمهور را پیش از انقضای مدت انتصابش دارند) لازمة آن است که بین این سه، توازنی نسبی از حیث اهمیت، کارکرد و قدرت اجرائی برقرار باشد. به بیان دیگر، مسئولیت رئیس جمهور در برابر ملت، باید به همان اندازه شدید و ملموس و عینی باشد که مسئولیت رئیس جمهور در برابر مجلس و رهبری هست. نتیجه آنکه این قابلیت ادبی و منطقی در اصل یکصدوبیست­ودوم وجود دارد که مسئولیتی عینی­تر و مستحکم­تر برای رئیس جمهور در برابر ملت قرار داده شود که در ادبیات دموکراسی مستقیم، از آن به بازپس­گیریِ آراء تعبیر شده است. البته پر واضح است که بند 10 اصل 110 قانون اساسی در این موارد باید مورد توجه و عمل قرار گیرد.


به موجب اصل یکصدوهفتادوسوم قانون اساسی «به‏ منظور رسيدگي‏ به‏ شكايات‏، تظلمات‏ و اعتراضات‏ مردم‏ نسبت‏ به‏ مأمورين‏ يا واحدها يا آيين‏نامه‏هاي‏ دولتي‏ و احقاق‏ حقوق‏ آنها، ديواني‏ به‏ نام‏ ديوان‏ عدالت‏ اداري‏ زير نظر رئيس‏ قوه‏ قضائيه‏ تأسيس‏ مي‏­گردد...». این فرآیند، هرچند فرآیندی قضائی است اما از آنجا که متضمنِ حق دادخواهی مردم علیه کلیه مقامات و مسئولین اداری کشور می­شود، می­تواند اندیشه و دیدگاهِ قانون اساسی جمهوی اسلامی ایران را در عدم اعطای مصونیت به مقامات اداری کشور (اعم از مقاماتِ منتخبِ مردم و مقامات انتصابی) بخوبی نمایانگر باشد.


آخرین مقررة قانون اساسی که با مکانیسم­های دموکراسیِ مستقیم در ارتباط است اصل یکصدوهفتادوهفتم قانون اساسی درخصوص سازوکارِ بازنگریِ قانون اساسی است. به موجب این اصل: «بازنگري‏ در قانون‏ اساسي‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏، در موارد ضروري‏ به‏ ترتيب‏ زير انجام‏ مي‏گيرد: ‎‎‎‎‎‎مقام‏ رهبريپس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏ طي‏ حكمي‏ خطاب‏ به‏ رئيس‏ جمهور موارد اصلاح‏ يا تتميم‏ قانون‏ اساسي‏ را به‏ شوراي‏ بازنگري‏ قانون‏ اساسي‏ با تركيب‏ زير پيشنهاد مي‏ نمايد: ‎‎‎‎‎‎1- اعضاي‏ شوراي‏ نگهبان‏. ‎‎‎‎‎‎2- رؤساي‏ قواي‏ سه‏گانه‏. ‎‎‎‎‎‎3- اعضاي‏ ثابت‏ مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏. ‎‎‎‎‎‎4- پنج‏ نفر از اعضاي‏ مجلس‏ خبرگان‏ رهبري‏. ‎‎‎‎‎‎5- ده‏ نفر به‏ انتخاب‏ مقام‏ رهبري‏. ‎‎‎‎‎‎6- سه‏ نفر از هيأت‏ وزيران‏. ‎‎‎‎‎‎7- سه‏ نفر از قوه‏ قضائيه‏. ‎‎‎‎‎‎8- ده‏ نفر از نمايندگان‏ مجلس‏ شوراي‏ اسلامي‏. ‎‎‎‎‎‎9- سه‏ نفر از دانشگاهيان‏. ‎‎‎‎‎‎شيوه‏ كار و كيفيت‏ انتخاب‏ و شرايط آن‏ را قانون‏ معين‏ مي‏كند. مصوبات‏ شورا پس‏ از تأييد و امضاي‏ مقام‏ رهبري‏ بايد از طريق‏ مراجعه‏ به‏ آراء عمومي‏ به‏ تصويب‏ اكثريت‏ مطلق‏ شركت‏كنندگان‏ در همه‏پرسي‏ برسد. رعايت‏ ذيل‏ اصل‏ پنجاه‏ و نهم‏ در مورد همه‏پرسي‏ بازنگري‏ در قانون‏ اساسي‏ لازم‏ نيست‏. محتواي‏ اصول‏ مربوط به‏ اسلامي‏ بودن‏ نظام‏ و ابتناي‏ كليه‏ قوانين‏ و مقررات‏ بر اساس‏ موازين‏ اسلامي‏ و پايه‏هاي‏ ايماني‏ و اهداف‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ و جمهوري‏ بودن‏ حكومت‏ و ولايت‏ امر و امامت‏ امت‏ و نيز اداره‏ امور كشور با اتكاء به‏ آراء عمومي‏ و دين‏ و مذهب‏ رسمي‏ ايران‏ تغيير ناپذير است‏». بر این اساس، هرچند، شیوة تدوینِ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1358، شیوة دموکراتیکِ مختلط بود (تهیه قانون اساسی توسط مجلسِ خبرگانِ قانون اساسی که منتخبِ مردم بودند و سپس گزاردن متنِ مصوبِ این مجلس به همه­پرسی)[28]، اما شیوة بازنگری این قانون نیمه­اعطائی دموکراتیک می­باشد (تدوینِ متنِ اصلاحات قانون اساسی از سوی شورای بازنگریِ قانون اساسی که اکثرِ اعضای آن، منتخبِ مستقیمِ مردم نیستند و سپس، گزاردنِ متنِ مصوبِ این شورا به همه­پرسی).


در همین زمینة مناسب است به «قانونِ همه­پرسی در جمهوری اسلامی ایران» مصوب 4/4/1368 که درخصوص برگزاری انواع همه­پرسی است اشاره شود[29]. به موجبِ ماده 1 این قانون، همه­پرسی عبارتست از اینکه «همه اقشار جامعه با آزادي كامل نظر خود را درباره موضوعي که به آراء عمومي گذارده مي‌شود به يكي از دو صورت زير اعلام نمايند: ‌الف - آري ب - نه». تاریخِ همه­پرسی­ها از سوی وزارت کشور و با هماهنگیِ شورای نگهبان تعیین می­شود (ماده 2). مسئول صحت اجرای همه­پرسی، وزارت کشور (ماده 11) و مسئولیتِ نظارت بر این انتخابات بر عهده شورای نگهبان است (ماده 3). به منظور تضمین سلامت همه­پرسی، ماده 33 این قانون مقرر می­دارد: «به منظور حفظ بي‌طرفی كامل، ناظرين شوراي نگهبان و اعضاي هيأتهاي اجرايي و نظارت موظفند در طول مدت مسئوليت خود، بي‌طرفي كامل را حفظ نمايند. ‌تبصره - مجازات تخلف از ماده فوق با رعايت شرايط و امكانات خاطي و دفعات و مراتب جرم و مراتب تأديب از وعظ و توبيخ و تهديد و درجات ‌تعزير انفصال شش ماه تا يك سال از خدمات دولتي يا شش ماه تا يك سال زندان خواهد بود». همه­پرسی به صورت مستقیم و با رأی مخفی انجام می­شود (ماده 4). به موجب مادة 7 این قانون «صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مكلف است برنامه‌هاي آموزشي درباره همه‌پرسي و همچنين كليه اعلاميه‌ها و اطلاعيه‌هاي مربوطه‌ را كه وزارت كشور يا هيأت مركزي نظارتِ منتخبِ شوراي نگهبان ضروري تشخيص مي‌دهند از شبكه سراسري يا محلي صدا و سيماي جمهوري ‌اسلامي ايران پخش نمايد». همچنین به موجب مواد 27 و 28 این قانون: «‌ماده 27- شوراي نگهبان ظرف يك هفته و در صورت ضرورت حداكثر ده روز پس از دريافت نتيجه همه‌پرسي نظر قطعي خود را جهت امضاء به ‌رئيس جمهور ارسال نموده و رئيس جمهور پس از امضاء به وزارت كشور اعلام و وزارت كشور از طريق رسانه‌هاي گروهي نتيجه نهايي را به اطلاع‌ مردم خواهد رساند»، «‌ماده 28- هيأتهاي اجرايي موظفند تا دو روز پس از اعلام نتيجه همه‌پرسي، شكايات واصله را بپذيرند و ظرف 24 ساعت در جلسه مشترك هيأت‌ اجرايي و ناظرين شوراي نگهبان در شهرستان مربوطه به آنها رسيدگي نمايند و نتيجه را صورت­جلسه نموده و به وزارت كشور اعلام دارند. ‌تبصره 1- كساني كه از نحوه برگزاري همه‌پرسي شكايت داشته باشند مي‌توانند ظرف سه روز از تاريخ اخذ رأي شكايت مستند خود را به ناظرين‌ شوراي نگهبان يا دبيرخانه اين شورا نيز تسليم دارند. ‌تبصره 2- شكاياتي قابل رسيدگي خواهد بود كه مشخصات شاكي يا شاكيان شامل نام، نام­خانوادگي، شغل، نشاني كامل، شماره تلفن و اصل ‌امضاء شاكي را داشته باشد. ‌تبصره 3- طرح و بررسي شكايات در مورد افراد محرمانه بوده و افشاي آن ممنوع است».


نتیجة کلی آنکه هم از لحاظ عینی و حتی عملی و هم از حیث مبانی و ظرفیت­ها، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می­تواند محمل خوبی برای مطالعه ابزارهای دموکراسیِ مستقیم باشد چراکه در طول سی و اندی سال پس از انقلاب اسلامی ایران، برگزاری سه رفراندوم سراسری، بیش از سی انتخابات در سطوح مختلف، پیش­بینی نهادهای مستقل و چندلایه در امر برگزاری و نظارت بر انتخابات، پیش­بینی مکانیسم عدالت در برخی مناصب که به زعم این قلم، کارکردی دقیق­تر از فرآیندِ «Recall» (ابطال یا بازپس­گیریِ آراء) می­تواند ایفا نماید، پیش­بینیِ شوراها به عنوان ارکان تصمیم­گیری و اداره امور کشور و دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان زمینه­های حرکت به سمت ابتکار شهروندان، پیش­بینی انتشار مشروح مذاکرات مجلس، امکان تعامل مردم با نمایندگان­شان در طول دورة نمایندگی، محدود بودن دوره نمایندگی و ...، در متنی که برخی آن را «رسالة حکومتیة ولی فقیه» و برخی دیگر «قانون اساسیِ اسلام» و دیگرانی آن را «دیدگاه فقه شیعه پیرامونِ نحوة حکومت در دوران مدرن» می­خوانند، همگی نشان از قابلیتهای فقه سیاسیِ شیعه در تطابق با مقتضیاتِ اجتماعیِ هر عصر دارد.


*****


در کتابِ پیشِ رو، چهار مکانیسمِ دموکراسی مستقیم که به شهروندان، فرصت­های بيشتري براي مشاركت در اداره دولت­شان را می­دهد، مورد بررسي قرار گرفته است: رفراندوم‌ها، ابتکارات شهروندان، ابتکارات دستور جلسه و ابطال آراء. این چهار ابزار را می­توان در تقسیم­بندی­های مختلفی ارائه کرد از قبیل: ابزارهایی که به یک انتخاباتِ عمومی می­انجامد (رفراندوم، ابتکار شهروندان، ابطال آراء) و ابزارهایی که اینگونه نیست (ابتکار دستور جلسه) یا ابزارهایی که نتیجة آنها الزام­آور است و ابزارهایی که نتیجة آنها الزام­آور نیست، ابزارهایی که فقط از سوی شهروندان راه­اندازی می­شوند و ابزارهایی که برخی مقامات دولتی نیز حق راه­اندازیِ آنها را دارند و ...


رفراندوم‌ عبارتست از اینکه در یک موضوعِ خاص، حق تصمیم­گیری به خودِ مردم واگذار شود و نظر آنها به صورت «بلی» یا «خیر» در آن موضوع مورد پرسش قرار گیرد. درحقوق اساسی، رفراندوم­ها به سه دسته تقسیم شده­اند: رفراندوم­هایی که مربوط به تصویب یا اصلاح قانون اساسی است (همه­پرسیِ اساسی)، رفراندوم­هایی که در موضوعات خاص و موردی و عمدتا مهم برگزار می­شود تا علاوه بر یافتنِ راهِ حل، میزانِ پشتیبانی و حمایتِ عمومی از آن موضوع نیز به­دست آید (همه­پرسیِ موارد خاص)، رفراندوم­هایی که به منظور تصویب یک قانونِ جدید یا نسخ و ردِ یک قانونِ موجود، برگزار می­شود (همه­پرسیِ تقنینی).


ابتکار عمومی شهروندان فرآیندی است که به شهروندان این حق را می­دهد که خودشان، پیشنهادی را تهیه و به همه­پرسی بگذارند. تفاوت این مکانیسم، با انواع همه­پرسی در این است که در همه­پرسی­ها، این مقاماتِ دولتی (اعم از قوه مجریه، مقننه و قضائیه) هستند که درخواستِ مراجعه به آراء عمومی را پیگیری می­کنند درحالیکه در ابتکار شهروندان، تمامی مراحل از ابتدا تا انتها بر دوشِ خودِ ابتکارکنندگان است و دولت، صرفا نقش نظارتی بر عهده دارد.


ابتکارِ دستور جلسه عبارتست از اینکه شهروندان قادر باشند با جمع­آوریِ تعداد مشخصی امضا، پارلمان را مکلف نمایند یک موضوعِ خاص را مورد رسیدگی قرار دهد. این فرآیند به برگزاری یک انتخابات منتهی نمی­شود.


ابطال آراء، نیز فرآیندی است که به مردم این امکان را می­دهد تا مقاماتِ منتخبِ خودشان را پیش از اتمام دورة مسئولیتشان، عزل نمایند[30].


این کتاب به منظور ارائة ملموس­تر و کاربردی­ترِ این مکانیسم­ها، استفاده از آنها را در کشورهای مختلف به نحوی اجمالی و در ضمن مطالعاتِ موردیِ متعدد مورد توجه داشته و از این حیث می­تواند منبعی مفید برای مطالعات تطبیقی به دست دهد هرچند که متاسفانه در برخی موارد، مطالعات و اطلاعاتِ ارائه شده، ناقص و گاهاً جانبدارانه می­نمایاند. به عنوان مثال در مطالعه موردی درخصوص ونزوئلا، تایلند و ... این تلقی به خواننده دست می­دهد که گوئی فردی از مخالفین نظام سیاسیِ موجود در آن کشور، متنِ ارائه شده را به رشته تحریر درآورده است. همچنین در مطالعة وضعیت بکارگیری ابزارهای دموکراسی مستقیم در خاورمیانه، از ایران تنها به اشاره­ای گذرا و در حد ارائه آمار اکتفا شده است درحالیکه همانگونه که بیان شد، هم از لحاظ عملی و هم از لحاظ ظرفیتهای موجود در قانون اساسیِ جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی ایران در این زمینه لااقل در بین کشورهای خاورمیانه از موقعیتی مطلوب و بلکه ممتاز برخوردار است.


نکتة دیگر درخصوص مکانیسم­های ارائه شده در این کتاب اینکه همانطور که در بخش­های مختلفِ کتاب بدان اشاره شده است در هر کشوری باید با توجه به زمینه­های فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و ...، این ابزارها بومی شده و سپس بکارگرفته شوند تا ثبات سیاسی و سازمانی دولتها و کارآیی آنها را با چالش مواجه نسازند و زمینه را برای ناآرامی­ها و شورش­های هدفمند و طراحی­شده مهیا نکنند. بنابراین، عدم بکارگیریِ برخی از این ابزارها در برخی کشورها نه به درجة توسعه و پیشرفت آنها بستگی دارد (مانند آلمان که از حیث بکارگیریِ این ابزارها بسیار سخت­گیرانه عمل کرده است) و نه می­تواند نشانة وجودِ استبداد و تمرکز سیاسی در یک کشور باشد (مانند جمهوری اسلامی ایران که در کنار راهپیمائی­ها و تجمعات مردمیِ گسترده در آن، تاکنون انتخابات­های متعدد و سراسری در سطوح مختلف و با مشارکت بسیار بالا و در سایة تبلیغات وسیعِ مخالفین سیاسی به عدم مشارکت، برگزار شده است) بلکه صرفا شرایط اجتماعی و امکانِ تحققِ سودمندِ این ابزارها در هر کشور است که میزان تجلی آنها در قانون اساسی یا قوانین دیگر را معین می­کند. مضافا اینکه، همان­گونه که در ابتدای این نوشتار بدان اشاره شد، راه­های مشارکت­پذیریِ مردم در یک نظامِ سیاسی، منحصر به ابزارهای دموکراسیِ مستقیم نیست و ابزارهای متعدد دیگری می­تواند این خواسته و آرمان را محقق سازد.


*****


بر این اساس، مترجمين اين اثر، صرفا با هدف توسعه ادبيات حقوق عمومي و علوم سياسي و وارد ساختن مفهوم «دموكراسي مستقيم» و مکانیسم­های آن به ادبيات علمي كشور و نيز در دسترس قرار دادن راههاي مشاركت مردم در سرنوشت اجتماعي خود، براي سياستمداران و تصميم‌سازان كلان كشور، صرفا نگاهي حقوقي و علمي به مفاهيم ارائه شده در اين كتاب داشته‌اند و پر واضح است كه استفاده از تجربياتِ ارائه شده در اين كتاب در داخل كشور، مستلزم بومي‌سازي آنها با توجه به مقتضيات مذهبي، فرهنگي، تاريخي، و ... است تا از اين طريق به بهترين نحو بتوان «آزادي توأم با مسئوليت انسان» را تضمين كرد و «حاكميت انسان بر سرنوشت خود كه خداوند در او به وديعه نهاده» را محقق نمود و «همدلی و همزبانی» «دولت و ملت» را عینیت بخشید.